درس خارج  فقه حضرت آیت الله مکارم

88/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

در يکی از ابياتی که در باره­ی امام رضا عليه السلام خوانده شد، آمده بود که صفای حرمش از کعبه بيشتر است، دقت داشته باشيد که اين مقايسه­ها درست نيست و مناسب نيست که حرم ائمه عليهم السلام و حتی امام حسين عليه السلام را با کعبه مقايسه کنيم، به دليل دشمنی­های که وجود دارد اين کارها درست نيست. شما هر چه می توانيد مقامات ائمه را بالا ببريد البته به حد الوهيت نبايد برسد، اما اين مقايسه­ها مشکلاتی ايجاد می کند. و اصولاً چه نيازی هست که اينها را با هم مقايسه کنيم.

بحث اخلاقی هفته

حديث 7 باب 135 از ابواب العشرة

16186 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي التَّوْحِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا زَعِيمٌ بِبَيْتٍ فِي أَعْلَى الْجَنَّةِ- وَ بَيْتٍ فِي وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً

زعيم يعنی ضامن. شايد مراد از اين سه خانه­ای که پيامبر فرمود اعلی جنت مربوط به کسی است که در برابر استادش مراء را ترک کند و دومی مربوط به کسی است که نسبت به هم سطح و هم درسش ترک مراء کند و سومی هم مربوط به کسی که نسبت به شاگردش و فرد پايينتر از خودش مراء را ترک کند.

مِراء چند سرچشمه دارد:

خودخواهی، مثل کسی که نمی­خواهد در مباحثه حرف رفيقش به کرسی بنشيند.

سودجوئی، مثل کسی که می خواهد خود را صاحب علم معرفی کند تا منافع مادی ببرد.

تعصب، گاه تعصب به يک مطلب و گاه نسبت به يک شخص.

اضلال ديگران، مانند پيروان مذاهب باطله که برای گمراهی ديگران به مراء روی می­آورند.

موارد ديگری هم هست ولی به هر حال ريشه مراء رذايل اخلاقی است و نتايج آن هم از رذائل است. برخی نتايج مراء چنين است:

پوشانيده شدن حق. مراء يکی از حجابهای معرفت است. مانند بحث حدوث و قدم عالم. که برخی مدعيان قدم عالم حتی معتقد شدند که حتی جلد و کاغذ کلام الله هم قديم است.

خصومت که گاه تا حد جنگ دامن می­گستراند. دعوای خلق قران از نظر ما مضحک است زيرا محتوای قرآن قديم و بروز آن حادث است ولی روی همين بحث خصومتهای تا سرحد جنگ پيش آمده است.

ايذاء مؤمن و هتک حرمت او. که از گناهان کبيره است. لذا فرمود اگر حق هم با شماست اگر گفتگو به مراء بيانجامد آن را ترک کنيد.

تذکر در باره­ی مسائل روز

اهانتهائی که در مراسم حج و در کنار بيت الله نسبت به شيعيان می شود زشتترين کار ممکن يک ميزبان نسبت به ميهمان آن هم ضيوف الرحمن است. و اميد است دولت عربستان مانع اين کارها شود، اين يک آزمون برای دولت عربستان هم هست که آيا می تواند لااقل آداب گردشگری را رعايت کند يا نه؟ بعلاوه اين نشان می دهد که شما ضعيف هستيد، کسانی به اهانت متوسل می شود که منطق ندارد. بعلاوه اگر افراطيون گمان می برند که شيعه را می توان با اين حرکت از صحنه حذف کرد اشتباه می کنند، حکومت جمهوری اسلامی مقتدرترين حکومت منطقه است و حزب الله و اکثريت عراق و انبوه مردم در پاکستان قابل حذف نيستند. اين حرکات بچه­گانه و جاهلانه است. ما می خواهيم روابط خوبی با عربستان  و علمای معتدلشان داشته باشيم.

******

خلاصه­ی بحث ديروز اين بود که مشهور قائل به اين بودند که عمره­ی مفرده، مخصوص نائی است. نائی يعنی کسی که از مکه 48 ميل و بيشتر فاصله دارد. لازمه­ی اين قول اين بود که اگر نائی برای تمتع مستطيع نشدد چيزی بر او نيست ولی به اعتقاد ما ظاهر اين است عمره­ی مفرده بر همه واجب است. حال اگر می گوييد سيره بر خلاف اين جاری است، می­گوييم در اين جا به خاطر اقوائيت ظاهر به آسانی از آن نمی­توان دست کشيد و لذا در لوازم قول خود قائل به احتياط واجب شديم. اگر بگوييد قدر متيقن در خبر واحد اين است که سيره بر خلاف آن نباشد، می­گوييم در اينجا خبر واحد نيست، بلکه متضافر و مستفيض است.

مسأله­ی 3 شامل سه فرع است و هر سه هم مهم است:

مسألة 3 قد تجب العمرة بالنذر و الحلف و العهد و الشرط في ضمن العقد و الإجارة و الإفساد و إن كان إطلاق الوجوب عليها في غير الأخير مسامحة على ما هو التحقيق، و تجب أيضا لدخول مكة بمعنى حرمته بدونها فإنه لا يجوز دخولها إلا محرما إلا في بعض الموارد: منها من يكون مقتضى شغله الدخول و الخروج كرارا كالحطاب و الحشاش، و أما استثناء مطلق من يتكرر منه فمشكل، و منها غير ذلك كالمريض و المبطون مما ذكر في محله، و ما عدا ذلك مندوب، و يستحب تكرارها كالحج و اختلفوا في مقدار الفصل بين العمرتين، و الأحوط فيما دون الشهر الإتيان بها رجاء.

مراد از عمره­ی افساد عمره­ای است که فاسد شده است و بايد دوباره در ماه بعد به جا آورده شود، مثلا اگر قبل از طواف عمره، آميزش داشته باشد، بايد آن عمره را تکميل کند و دوباره در ماه آينده آن را به جا آورد، زيرا همانطور که حج هر سال يک بار است، عمره نيز هر ماه يکبار است. اين که امام نسبت به اطلاق وجوب بر عمره­ای که به وسيله­ی نذر و مانند آن واجب شده است، می­فرمايند که مسامحه است، به نظر ما مسامحه­ای در کار نيست، اگر مراد وجوب اولی و ذاتی باشد که قطعاً چنين وجوبی در کار نيست و اگر مراد وجوب ثانوی و در نتيجه­ی نذر و حلف و عهد باشد، که قطعاً چنين واجبی محقق است. زيرا عمل به مقتضای آنها که همان عمره است، واجب است. شرط ضمن عقد هم همين است زيرا عمل به شرطِ ضمن عقد هم وجوب تکليفی دارد و هم وجوب وضعی، به اين معنا که اگر طرف قرارداد به آن عمل نکند، طرف ديگر هم می­تواند قرارداد را فسخ کند و هم می­تواند فسخ نکند و عمل به آن را بخواهد و به دادگاه شکايت کند. در اجاره هم عمل به مقتضای اجاره بر اجير واجب است و اقتضای اجاره چيزی جز عمره نيست.