درس خارج  فقه حضرت آیت الله مکارم

88/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن در اين است که اگر نائی که هنوز برای تمتع مستطيع نشده است، برای عمره مستطيع شد، آيا لازم است اين عمره به جا آورد يا نه؟ همان طور که قبلاً هم گفتيم تعبيرات فقهاء در اين زمينه يکسان نيست.

قول اول عدم وجوب عمره بر نائی بود که قول مشهور و امام و عروه و اکثر محشين عروه همين است. از نظر برخی فقهاء مانند محقق، اصلاً عمره بر دو نوع است: تمتع برای نائی و مفرده برای ساکنان مکه. اصلاً از اول اشتراکی در کار نيست که مثلا عمره­ی مفرده بر همه واجب باشد. اگر نائی صد بار هم مستطيع عمره شود بر او واجب نمی شود. مانند نماز قصر و نماز تمام که هر کدام وظيفه­ی يک گروه است.

قول دوم اين است که عمره مفرده بر همه واجب است، منتها وقتی نائی تمتع به جا آورد آن وجوب از دوشش بردشته می شود. يعنی برای نائی تمتع بدل است و لازمه آن اين است اگر نائی نتوانست تمتع به جا بياورد بايد مفرده را به جا آورد.

قول سوم انقلاب تمتع به عمره­ی مفرده است که کاشف الغطاء تقسيم ثنائی عمره به تمتع و مفرده را قبول کرد ولی بر اين باور بود که وقتی نائی مأيوس از تمتع شد، وظيفه­ی او به عمره­ی مفرده منقلب می­شود.

در برخی اقوال هم صدر و ذيل با هم متهافت است و صدر عبارت قول اول و ذيل آن قول دوم است. شهيد ثانی به عبارت محقق اين اشکال را می­گيرد که محقق در صدر سخنش می­گويد: و تسقط معها المفرده و از لفظ سقوط فهميده می­شود که عمره به اصل شرع بر هر مکلفی واجب است ولی برای تخفيف از متمتع ساقط است و از ذيل عبارت محقق که می­گويد مفرده بر حاضران مسجد حرام واجب است، عدم وجوب آن بر نائی برداشت می­شود.

(قوله: «و تسقط معها المفردة».) يفهم من لفظ السقوط أنّ المفردة واجبة بأصل الشرع على كل مكلّف، كما أنّ الحج مطلقا يجب عليه، و أنّها إنّما تسقط عن المتمتع- إذا اعتمر عمرته- تخفيفا، و من‏ (قوله: «و المفردة تلزم حاضري المسجد الحرام») عدم وجوبها على النائي من رأس. و بين المفهومين تدافع ظاهرا.[1]

اين هم شاهد ديگری بر تشويش عبارات است. و ما بايد به سراغ ادله برويم تا ببينيم از آنها چه برداشتی می­توانيم داشته باشيم. ادله­ی وجوب استقلالی عمره چنين است:

قرآن ـ ظاهر قرآن وجوب هر دو يعنی حج ( شامل عمره­ی تمتع ) و عمره­ی مفرده به صورت استقلالی است.

اطلاقات عبارات فقهاء ـ ظاهر اطلاقات عبارات فقهاء هم که نشان دهنده­ی برداشت آنها از روايات است اين بود که عمره مره واحده فی العمر واجب است. حتی در صدر کلام امام در مسأله­ی 1 همين نکته آمده بود:

.... فتجب باصل الشرع علی کل مکلف بالشرائط المعتبره فی الحج مره واحده ...

پس مطابق اين دو ظاهر عمره به شرط استطاعت در طول عمر به صورت استقلالی واجب است. وقتی می­گويند عمره يک واجب فوری است و نمی­گويند وقتی استطاعت حج حاصل شد، واجب می­شود اين نشان دهنده­ی وجوب استقلالی عمره است.

روايات باب 5 ـ دليل سوم که مهمتر است تعابير روايات باب 5 است. در اين روايات سه تعبير وجود دارد:

تعبير اول: تجزی ـ کلمه­ی يجزی و تجزی در روايات 2 و 3 آمده است. که اگر از اول عمره بر دو قسم باشد، ديگر تجزی معنی ندارد.

تعبير دوم: يکفی ... مکان ـ اين تعبير که در حديث 4 به صورت " يکفی مکان تلک العمره المفرده " آمده است، نشان می دهد که اين عمره­ی تمتع تخفيفاً به جای عمره­ی مفرده نشسته است.

تعبير سوم: فإذا أدّی ... أدّی الفريضه ـ اين تعبير که در حديث 6 به اين صورت آمده است: فَإِذَا أَدَّى الْمُتْعَةَ فَقَدْ أَدَّى الْعُمْرَةَ الْمَفْرُوضَةَ نشان می دهد که عمره­ی مفرده از اول واجب بوده است و اين دو دو واجب مستقل هستند بر همه، منتهی عمره­ی تمتع جانشين عمره­ی مفرده می­شود.

در مقابل اين ادله، يک دليل ضد هم داريم و آن بر خلاف سيره بودن لوازم اعتقاد به وجوب استقلالی عمره­ی مفرده است:

عدم وجوب نيابت عمره برای نائی ـ صاحب جواهر به سراغ سيره می رود که لازمه­ی اعتقاد به و جوب استقلالی عمره­ی مفرده اين است که اگر نائی از دنيا رفت و برای حج مستطيع نشده بود ولی استطاعت عمره را داشت، برای او اجير بگيرند تا به نيابت عمره­ی او را انجام دهد. و اين بر خلاف سيره است و هيچکس چنين چيزی نگفته است و اين بر خلاف سيره است.

عدم وجوب عمره بر نائب ـ بعلاوه در احاديث نيابت هيج موردی نداريم که بگويد نائب پس از اين که وظيفه­اش را انجام داد و مستطيع بود، يک عمره مفرده هم برای خودش انجام دهد. اين هم بر خلاف سيره است.

عدم وجوب عمره بر مستطيعی که قبل از ماههای حج وارد مکه شود ـ لازم سومی که خلاف سيره است اين است که اگر مستطيع قبل از ماههای حج وارد مکه شد، آيا بايد عمره­ی مفرده را انجام دهد يا نه؟ لازمه­ی قول به وجوب استقلالی اين است که بگوييم بايد عمره را انجام دهد، ولی احدی نگفته که برود عمره انجام دهد و همه گفته­اند که بايد منتظر تمتع بماند.

هر چند اينها بر خلاف سيره است، ولی با توجه به ادله­ای که بر وجوب استقلالی دلالت داشت، بهتر آن است که بگوييم احوط وجوبی آن است که نائب برای خودش يک عمره انجام دهد و اگر هم بعداً مستطيع شد، بايد عمره­ی تمتع را هم انجام دهد و لازم آمدن دو عمره هم بلامانع است و معنای احتياط همين است. در نائی هم که بدون انجام عمره بميرد همين احتياط هست.

[1]  مسالک الافهام الی تنقيح شرائع الاسلام، ج 2، ص 497.