درس خارج  فقه حضرت آیت الله مکارم

88/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

مسألة 4 يستحب كثرة الإنفاق في الحج‏، و الحج أفضل من الصدقة بنفقته.

صدر اين مسأله، مسأله 8 عروه و ذيل آن مسأله 7 عروه است و امام آن را در هم ادغام کرده است و ما هم دو فرع جدا از هم در نظر می گيريم.

اغلب به اين مسأله متعرض نشده­اند، نه در شرائع و نه در ديگر منابع. عروه و متأخرين از او و شارحان عروه خيلی مختصر متعرض شده­اند. مرحوم حکيم در ج 11 خيلی مختصر تنها يک حديث نقل کرده است و شارحان تحرير هم همينطور. ولی اين مسأله مسأله قابل بحثی است. دليل اصلی آن يک روايت صحيحه در باب 55 وسائل و يک روايت در مستدرک است. باب 55 يک حديث بيشتر ندارد.

عروه:

8 مسألة يستحب كثرة الإنفاق في الحج‏ و في بعض الأخبار: إن الله يبغض الإسراف إلا بالحج و العمرة

7 مسألة [الحج أفضل من الصدقة بنفقته‏] الحج أفضل من الصدقة بنفقته‏

حديث 1 باب 55 از ابواب وجوب الحج:

14494 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً اكْتَسَبَ طَيِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْدٍ أَوْ قَدَّمَ فَضْلًا

مراد از قدم فضلا يعنی اين که مازاد هزينه حج را صدقه بدهد. ابن ابی يعفور ثقه است و طريق صدوق به او هم صحيح است. بنابر اين حديث صحيحه است. صدر و ذيل اين روايت در باره حج نيست و هدف اصلی آن تشويق به انفاق آن هم از روی حساب و کتاب است و صدر و ذيل آن در باره قصد است.

يک حديث هم در مستدرک در ابواب وجوب الحج، باب 34 که آن هم يک حديث بيشتر ندارد:

9054 ـ 1  عَوَالِي اللآَّلِي، رُوِيَ: أَنَّ إِكْثَارَ النَّفَقَةِ فِي الْحَجِّ فِيهِ أَجْرٌ جَزِيلٌ فَإِنَّ الدِّرْهَمَ فِي نَفَقَةِ الْحَجِّ تَعْدِلُ سَبْعِينَ دِرْهَماً فِي غَيْرِهِ مِنَ الْقُرَبِ‏

البته روايات مربوط به هدايای در حج موضوع ديگری است که به آن اشاره خواهد شد. بحث ما در اکثار در حج است و با اصل صدقه در حج فرق دارد.

 بايد ديد اسراف به چه معناست. سه معنی برای آن متصور است:

خرج کردن بيش از حد به گونه­ای که منتهی به تضييع شود که گاه به آن تبذير و ريخت و پاش کردن هم گفته می­شود. مانند فراهم کردن غذای بيست نفر برای ده نفر يا گرفتن 10 بليط هواپيما برای تعدادی کمتر.

زياده­روی ولی بدون تضييع که مصرف می­شود. يا مثلا غذای گران قيمت فراهم کند.

زياده روی که نه دور ريخته شود و نه غيرمعقول باشد ولی مقداری دست و دل بازی است. در واقع بذل و بخشش است نه زياده­روی.

حال سؤال اين است که اين روايات کدام يک از اين سه حالت را می گيرد؟ حالت اول و دوم که خلاف عقل است و قبيح است. حکم عقل که قابل استثناء نيست. بايد گفت که مراد قسم سوم است. شاهد خوب اين سخن صدر و ذيل روايت است، که از قصد سخن می گويد که به معنای ميانه­روی است. اما پاسخ اين اشکال که معنای سوم مبغوض خدا نيست اين است که ممکن است که بغض به معنای کراهت باشد نه حرام و احتمال ديگر اين است که استثناء استثناء منقطع باشد.

و من هنا يظهر مطلبی که در باره قربانی حج گفتيم، قربانی را مصداق اسراف و خلاف عقل می­دانستيم عده­ای به همين روايت که اسراف در حج بلامانع است تمسک کردند ولی آن فتوی رفته رفته اثر کرد و تحولی در امر قربانی پيدا شد.

اينجا روايات متعارضی هم داريم که از ريخت و پاش منع می­کند، اين دو روايت در باب 53 از ابواب وجوب الحج است:

حديث 2 باب 53 از ابواب وجوب الحج:

روايت 14489 وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ شَيْخٍ رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لَهُ يَا فُلَانُ أَقْلِلِ النَّفَقَةَ فِي الْحَجِّ تَنْشَطْ لِلْحَجِّ وَ لَا تُكْثِرِ النَّفَقَةَ فِي الْحَجِّ فَتَمَلَّ الْحَجَ‏

مراد از عنهم عده من اصحابناست.

حديث 3 باب 53 از ابواب وجوب الحج:

14490 وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ خَالِهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سَعِيدٍ السَّمَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ مَا يَمْنَعُ أَحَدَكُمْ مِنْ أَنْ يَحُجَّ وَ يَتَصَدَّقَ قُلْتُ مَا يَبْلُغُ مَالُهُ ذَلِكَ قَالَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُنْفِقَ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَجِّ أَنْفَقَ خَمْسَةً وَ صَدَّقَ بِخَمْسَةٍ أَوْ قَصَّرَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ نَفَقَةِ الْحَجِّ فَيَجْعَلُ مَا يَحْبِسُ فِي الصَّدَقَةِ

روايت اول مرسله بود و اين روايت خوب است. با توجه به صحيحه بودن روايت ابن ابی يعفور روايت اول معارض آن نيست، اين روايت ناظر به اين است که نزد مردم بحث بوده که آيا صدقه بدهند يا به حج بروند و امام جمع بين هر دو را توصيه می­کنند.

روايت دوم هم معارض روايت ابن ابی يعفور نيست بلکه يک وادی ديگر است و ناظر به مطلب ديگری است. ( هر دو روايت می­تواند ارشادی باشد. )

خلاصه اين شد که ما قائل به اين هستيم که به استناد روايت ابن ابی يعفور ما در حج قائل به صرفه­جوئی نيستيم و اما روايت اول ممکن است اشاره به کسانی باشد که تمکن مالی خوبی ندارند.