درس خارج  فقه حضرت آیت الله مکارم

88/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

پيش از اين هم به تفصيل در باره جواز نيابت عن الغير ذيل مسألة 14 در جلسات 119 تا 121 سال گذشته صحبت کرديم.

فرع دوم مسألة 2 تحرير که مسألة 4 عروه است، مربوط به استحباب احجاج غير است: يستحب إحجاج الغير استطاع أم لا،

منظور از احجاج چيست؟ حج نيابی است يا فرستادن ديگری به حج برای خودش است؟ معلوم است که دومی است، زيرا اولی را استنابه می خوانند. احجاج همان حج بذلی است. خيلی ها هم متعرض نشده اند.

از نظر مدرک يک دليل عام داريم و تعدادی روايت. دليل عام آن يعنی صغری اين است که حج عمل خير است و تعاونوا علی البر و التقوی هم کبری است. خير بودن حج مستحبی را قبلاً  اثبات کرده بوديم ( البته احجاج الزاما به معنای احجاج برای حج مستحبی نيست، بلکه حج واجب را هم شامل است. ).

چند روايت هم در اينجا داريم، روايت 1 باب 39 از ابواب وجوب الحج :

14375 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الدَّيْلَمِيِّ مَوْلَى الرِّضَا ع قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ مَنْ حَجَّ بِثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَدِ اشْتَرَى نَفْسَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالثَّمَنِ وَ لَمْ يَسْأَلْهُ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَ مَالَهُ مِنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ‏ وَ رَوَاهُ فِي الْفَقِيهِ مُرْسَلًا قَالَ الصَّدُوقُ يَعْنِي لَمْ يَسْأَلْ عَمَّا وَقَعَ فِي مَالِهِ مِنَ الشُّبْهَةِ وَ يُرْضِي عَنْهُ خُصَمَاءَهُ بِالْعِوَضِ أَقُولُ وَ تَقَدَّمَ مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَيْه‏

مولی يعنی خادم يا يکی از بستگان. حرف باء در بثلاثه باء تعديه است يعنی احجاج کردن سه نفر، ذيل آن هم که می گويد خداوند از او نمی پرسد که اموالش را از راه حلال به دست آورده يا حرام. اين با ديگر مسلمات ما سازگار نيست، زيرا انما يتقبل الله من المتقين.

وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ ( مائده، 27 )

اين را بايد حمل بر مواردی کرد که بگوييم انسان متوجه نبوده که مال حرام دارد يا مال شبهه داری باشد مانند شبهات بدويه که به حد علم اجمالی نرسيده باشد و مانع تصرف نباشد مانند هديه­ای که برای انسان می آورند. سند حديث هم قابل بحث است و متظافر است.

روايت 1 باب 46 از ابواب وجوب الحج

14447 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَحْيَى بْنِ عُمَرَ بْنِ كُلَيْعٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي قَدْ وَطَّنْتُ نَفْسِي عَلَى لُزُومِ الْحَجِّ كُلَّ عَامٍ بِنَفْسِي أَوْ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِمَالِي فَقَالَ وَ قَدْ عَزَمْتَ عَلَى ذَلِكَ قَالَ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَإِنْ فَعَلْتَ (فَأَيْقِنْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ أَوْ) أَبْشِرْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ وَ الْبَنِينَ‏

روايت علی بن يقطين ( روايت 1 باب 15 از ابواب نيابت ج 8 مستدرک ) را هم که در مباحث سال قبل ذکر کرديم که به موجب علي بن يقطين همه ساله سيصد نفر را برای نيابت به حج می فرستاد.

فرع سوم مسألة 2 تحرير که مسألة 5 عروه است، چنين است: و يجوز إعطاء الزكاة لمن لا يستطيع الحج ليحج بها.

دليل کلی اين فرع اين است که يکی از مصارف زکات فی سبيل الله است و حج هم يکی از مصاديق آن است. عده زيادی از فقهاء هر کار خيری را فی سبيل الله می دانند. ولی ما در بحث زکات به اينجا رسيديم که هر کار خيری فی سبيل الله نيست، کار خير دينی فی سبيل الله است، مانند ساخت مسجد و مدرسة دينی و چاپ  کتاب دينی. پل ساختن و مانند آن هم وقتی فی سبيل الله است که رنگ و بوی دينی داشته باشد و اين شامل ما نحن فيه می شود، زيرا حج از مصاديق کار مذهبی به شمار می­رود.

s