درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

88/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در مسائل وصیت به حج است و به مسئله ی چهارده رسیدیم.

در این مسئله بحث در این است که آیا اعمال حج را می توان به شکل مستقل و جدای از حج به نیت استحباب انجام داد یا نه؟ گفتیم که این کار جایز نیست مگر در طواف.

بعضی تمایل دارند بگویند که سعی را هم می توان مستقلا انجام داد و به دو روایت استدلال کرده اند:

صحیحه ی محمد بن قیس روایت 15 از باب 1 از ابواب سعی است:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِرَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ إِذَا سَعَيْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ كَانَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ أَجْرُ مَنْ حَجَّ مَاشِياً مِنْ بِلَادِهِ وَ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَعْتَقَ سَبْعِينَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً [1]

گفته شده است که مراد از سعی در این روایت سعی مستقل از حج است نه سعیی که در ضمن حج انجام می شود.

صاحب وسائل این حدیث را در ج 8 ابواب الحج باب 2 ح 7 نقل کرده است آن روایت صدری دارد و آن این است که سائلی خدمت پیامبر آمد و عرض کرد که می خواهد ثواب حجش را بداند پیامبر تک تک اعمال را ذکر کرد تا به سعی می رسد:

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يُحَدِّثُ النَّاسَ بِمَكَّةَ فَقَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ ص يَسْأَلُهُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنْ شِئْتَ فَاسْأَلْ وَ إِنْ شِئْتَ أُخْبِرُكَ عَمَّا جِئْتَ تَسْأَلُنِي عَنْهُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ جِئْتَ تَسْأَلُنِي (مَا لَكَ فِي حَجَّتِكَ وَ عُمْرَتِكَ وَ أَنَّ لَكَ) إِذَا تَوَجَّهْتَ إِلَى سَبِيلِ الْحَجِّ ثُمَّ رَكِبْتَ رَاحِلَتَكَ ثُمَّ قُلْتَ بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ ثُمَّ مَضَتْ رَاحِلَتُكَ لَمْ تَضَعْ خُفّاً وَ لَمْ تَرْفَعْ خُفّاً إِلَّا كُتِبَ لَكَ حَسَنَةٌ وَ مُحِيَ عَنْكَ سَيِّئَةٌ فَإِذَا أَحْرَمْتَ وَ لَبَّيْتَ كَانَ لَكَ بِكُلِّ تَلْبِيَةٍ لَبَّيْتَهَا عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ مُحِيَ عَنْكَ عَشْرُ سَيِّئَاتٍ فَإِذَا طُفْتَ بِالْبَيْتِ الْحَرَامِ أُسْبُوعاً كَانَ لَكَ بِذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدٌ وَ ذُخْرٌ يَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَكَ بَعْدَهُ أَبَداً فَإِذَا صَلَّيْتَ الرَّكْعَتَيْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ كَانَ لَكَ بِهِمَا أَلْفَا حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ فَإِذَا سَعَيْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَة...[2]

هرچند صاحب وسائل اگر حدیثی را تقطیع کند به این امر اشاره می کند ولی در حدیثی که در ابواب سعی آورده است این نکته را متذکر نشده و همین سبب گمان عده ای شده است که به آن در مورد استحباب سعی به شکل مستقل استدلال کنند.

ح 2 از باب 1: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْمَسْعَى لِأَنَّهُ يُذِلُّ فِيهَا كُلَّ جَبَّارٍ [3]

گفته شده است که در سند این روایت محمد بن اسلم قرار دارد که در بعضی نسخ محمد بن مسلم است ولی این حرف صحیح نیست زیرا محمد بن مسلم نمی تواند از یونس نقل کند و هکذا محمد بن الحسین هم نمی تواند از ابن مسلم نقل کند از این رو نسخه ی محمد بن اسلم صحیح است که او هم فردی مجهول الحال است.

در متن این روایت عبارت مسعی آمده است ولی در نسخه ی دیگری سعی آمده که مستدلین به آن استدلال کرده اند.

نقول: اگر نسخه ی سعی هم صحیح باشد باز دلالت بر مدعای آنها ندارد زیرا این حدیث در مقام بیان استحباب سعی به شکل مستقل نیست بلکه فقط بیان می کند که عمل سعی موجب ذلیل شدن متکبرین می شود و کبرشان فرو می ریزد.

مضافا بر این آیه ی 158 سوره ی بقره نیز اشعار دارد که سعی صفا و مروه همیشه در ضمن حج است آنجا که خداوند می فرماید: ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما﴾[4] از ذیل این آیه برداشت می شود که مراد از سعی در ضمن حج و عمره است.

خلاصه اینکه عمل سعی به شکل مستقل مستحب نیست و نباید آن را به نیت استحباب و خارج از حج و عمره انجام داد و حدیث من بلغ هم ضعف سند را از میان بر می دارد نه ضعف دلالت را.

و امام هم در مسألة 14 فرمود: و أما سائر الأفعال فاستحبابها مستقلا و جواز النيابة فيها غير معلوم حتى السعي و إن يظهر من بعض الروايات استحبابه.

البته عبارت ایشان که قائل از بعضی روایات استحباب آن برداشت می شود را قبول نداریم.

اکنون به سراغ بحث دوم می رویم و آن اینکه آیا در طواف مستحب می توان از میت یا حی نیابت کرد یا نه

امام در صدر مسئله ی 14 می فرماید: يجوز النيابة عن الميت في الطواف الاستحبابي و كذا عن الحي إذا كان غائبا عن مكة أو حاضرا و معذورا عنه و أما مع حضوره و عدم عذره فلا تجوز.

این مسئله 3 حالت دارد:

گاه از شخص میت نیابت می کند (این امر مسلما جایز است) گاه از شخص حیی که از مکه غائب است نیابت می کند (این امر هم بلا اشکال است.) گاه از شخص حاضر در مکه نیابت کند (این مورد تنها در صورتی جایز است که فرد نتواند خودش حج را به جا آورد مانند فرد بیهوش و یا کسی که مبطون است و یا هر مریضی که نمی توان آنها را طواف داد. البته باید توجه داشت که بعضی از مریض ها را می توان طواف دارد مثلا کسی تب شدیدی دارد او را حمل کرده و گرد کعبه می گردانند ولی کسی که نمی تواند بول و غائط خود را کنترل کند و یا زن حائض که نمی تواند به مسجد الحرام بیاید و یا فرد بیهوشی که نیت از او صادر نمی شود همه جزء مریض هائی هستند که نمی توانند آنها را طواف دهند و همه مشمول این قسم می شوند.)

اقوال علماء:

علامه در قواعد ج 1 ص 411 می گوید: و تجوز النيابة في الطواف عن الغائب و المعذور كالمغمى عليه و المبطون لا عمن انتفى عنه الوصفان.[5]

در کلام ایشان عبارت (الغائب) میت را هم به طریق اولی شامل می شود.

فاضل اصفهانی در کشف اللثام ج 5 ص 168 می گوید: و تجوز النيابة في الطواف عن الغائب و الحاضر المعذور كالمغمى عليه و المبطون كما في الجامع و الشرائع و المعتبر. أما الغائب فكأنه لا خلاف فيه حيا كان أو ميتا و الأخبار به متظافرة ويؤيده جواز الحج و العمرة عنه. [6]

صاحب حدائق هم ج 14 ص 291 کلامی شبیه فاضل اصفهانی دارد.

صاحب جواهر در هم در ج 17 ص 385 می فرماید: ظاهر المتن جواز الاستنابة للغائب مطلقا بل هو صريح الدروس و القواعد و محكي الجامع و غيره بل في كشف اللثام كأنه لا خلاف فيه حيا كان أو ميتا و الأخبار به متظافرة.[7]

دلیل مسئلة:

از آنجا که اصل در نیابت عدم جواز است مگر در جائی که با دلیل خارج شده باشد، باید دلیل مسئله را بررسی کرد.

در ابواب نیابت باب 18 سه روایت به بحث ما دلالت می کند.

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ فَأَطُوفُ عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ وَ هُمَا بِالْكُوفَةِ فَقَالَ نَعَمْ يَقُولُ حِينَ يَفْتَتِحُ الطَّوَافَ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانٍ لِلَّذِي يَطُوفُ عَنْهُ. [8]

ح 2: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ وَصَلَ أَبَاهُ أَوْ ذَا قَرَابَةٍ لَهُ (با انجام طواف صله ی رحم انجام می دهد) فَطَافَ عَنْهُ كَانَ لَهُ أَجْرُهُ كَامِلًا وَ لِلَّذِي طَافَ عَنْهُ مِثْلُ أَجْرِهِ وَ يُفَضَّلُ هُوَ بِصِلَتِهِ إِيَّاهُ بِطَوَافٍ آخَرَ [9] (چون نائب علاوه بر طواف صله ی رحم هم انجام داده است ثوابش بیشتر است) الْحَدِيثَ

سند این روایت به سهل بن زیاد و ابن ابی حمزة ضعیف است ولی دلالت این حدیث خوب است.

ح 3: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَطُوفُ عَنِ الرَّجُلِ وَ هُمَا مُقِيمَانِ بِمَكَّةَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يَطُوفُ عَنِ الرَّجُلِ وَ هُوَ غَائِبٌ عَنْ مَكَّةَ قَالَ قُلْتُ وَ كَمْ مِقْدَارُ الْغَيْبَةِ قَالَ عَشَرَةُ أَمْيَالٍ [10]

سند این روایت مرسله است. (عمن حدثه) مضافا بر اینکه در این روایت مقداری که غائب صدق می کند هم بیان شده است. و هر میل حدود دو کیلومتر است. یعنی فرد از مکه بیست کیلومتر دور باشد.

ان شاء الله در جلسه ی بعد بقیه ی بحث روائی را ادامه می دهیم.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص514، أبواب السعی، باب1، ح15، ط الإسلامية.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص155، أبواب اقسام الحج، باب2، ح7، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص511، أبواب السعی، باب1، ح2، ط الإسلامية.
[4] بقره/سوره2، آیه158.
[5] قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، العلامة الحلي، ج1، ص411.
[6] كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، الفاضل الهندي، ج5، ص168.
[7] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج17، ص385.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص133، أبواب نیابت، باب18، ح1، ط الإسلامية.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص133، أبواب نیابت، باب18، ح2، ط الإسلامية.
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص134، أبواب نیابت، باب18، ح3، ط الإسلامية.