درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

88/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

بحث در مورد کسی است که به شکل مطلق وصیت کرده است که از طرف او حجی بجا آورند که باید دید آیا حج او باید از بلدش صورت گیرد یا از میقات هم کافی است. در اینجا چهار قول است و ما به پنج طائفه از روایات اشاره می کنیم.

و اما تمام بحث:

بحث در مسئله ی دوم از مسائل وصیت به حج است و گفتیم لازم نیست که از بلد میت حج را به جا آورند بلکه اگر از میقات هم به جا آورده شود کافی است. البته اگر میت در وصیت تصریح کند که از بلد به حج بروند و یا قرینه ای بر آن اقامه شده باشد باید از بلد به سمت حج رفت.

در این مورد چهار قول بود که عبارت اند از:

قول اکثر: حج از میقات باشد

قول غیر اکثر: حج از بلد باشد

قول سوم تفصیل به اینکه اگر پول به اندازه ی بلدی بود فبها و الا حج میقاتی باید به جا آورند. (باز گشت این قول هم به قول قبل است زیرا وقتی هزینه ی مال برای رفتن از بلد کافی نیست چاره ای نیست که از مکانی که هزینه ی آن کافی است باید بروند.)

قول چهارمی هم می توان اضافه کرد و گفت که بلد موت مراد باشد نه بلد وطن و نه میقات.

نکته ای که باید به آن در همه ی این موارد توجه داشت این است که نائب فرع اصل است حال اگر خود انسان از بلد قصد حج نداشت و به قصد تجارت به مدینه آمد و آنجا تصمیم که انجام حج گرفت یقینا حجش صحیح است و کسی نمی گوید که می بایست از خود بلد به قصد حج به راه می افتاد از این رو در نیابت در حج هم باید همین گونه باشد و الا لازم می آید که فرع بر اصل زیادت داشته باشد.

روایات ما در سه باب وجود دارد.

باب دوم از ابواب نیابت

باب سوم از ابواب نیابت

باب بیست و هشت از ابواب وجوب حج

این روایات به پنج گروه تقسیم می شود و با این تقسیم دوباره بررسی روایات را از اول شروع می کنیم:

الطائفة الاولی: تعداد زیادی از این روایات همراه با قرینه است که از بلد باشد و از این رو از بحث ما خارج است زیرا بحث ما در وصیتی است که مطلق است که می خواهیم ببینیم باید از بلد حج کرد و یا از میقات: (ح 2، 5، 6، 7، 8 و 9 از باب دوم)

ح 2: عَنْ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى بِمَالِهِ فِي الْحَجِّ فَكَانَ لَا يَبْلُغُ مَا يُحَجُّ بِهِ مِنْ بِلَادِهِ قَالَ فَيُعْطَى فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي يُحَجُّ بِهِ عَنْهُ. [1]

در این روایت در ذهن سائل این بود که حج از بلد باشد و امام هم ذهن راوی را قبول کرد که اگر پولش به اندازه ی حج از بلد بود باید از همان جا به حج بروند و حال که پولش کافی نیست از هر جا که پولش کافی است به حج روند.

ح 5: عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَوْ عَنْ رَجُلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَمَّنْ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى بِعِشْرِينَ دِرْهَماً فِي حَجَّةٍ قَالَ يَحُجُّ بِهَا رَجُلٌ مِنْ مَوْضِعٍ بَلَغَهُ [2]

سند این مشکل دارد زیرا در آن سهل بن زیاد و محمد بن سنان است و همچنین عن رجل دارد ولی چون روایات متعدد است به مشکل چند روایت اهمیت نمی دهیم.

ح 6: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أُوصِيَ بِحَجَّةٍ فَلَمْ تَكْفِهِ (مال) مِنَ الْكُوفَةِ تُجْزِي حَجَّتُهُ مِنْ دُونِ الْوَقْتِ (یعنی قبل از میقات از هر جا که بشود).[3]

ح 7: عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ أُوصِيَ بِحَجَّةٍ فَلَمْ تَكْفِهِ قَالَ فَيُقَدِّمُهَا حَتَّى يُحَجَّ دُونَ الْوَقْتِ [4]

ح 8: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَمَّنْ سَأَلَهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ أَوْصَى بِعِشْرِينَ دِينَاراً فِي حَجَّةٍ فَقَالَ يَحُجُّ لَهُ رَجُلٌ مِنْ حَيْثُ يَبْلُغُهُ [5]

الطائفة الثانیة: روایاتی است که تصریح می کند که حج باید از بلد باشد.

از باب 2 از ابواب نیابت

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى أَنْ يُحَجَّ عَنْهُ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يَبْلُغْ جَمِيعُ مَا تَرَكَ إِلَّا خَمْسِينَ دِرْهَماً قَالَ يُحَجُّ عَنْهُ مِنْ بَعْضِ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قُرْبٍ [6]

سند این روایت صحیح است.

مفهوم این روایت این است که اگر هزینه ی او به اندازه ی کافی است باید از بلد به حج برود و به عبارت دیگر اینکه در ذهن سائل بود که اگر پولش برسد باید از بلد به حج روند و امام هم آن را نفی نکرد و او را از این تصور اشتباه در نیاورد دلیل بر این است که فقط در این شق باید از میقات بروند و الا اگر پول کافی داشت باید از بلدش به حج می رفتند.

ح 1 باب 3 از ابواب نیابت: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ‌ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُصَيْنِيُّ أَنَّ ابْنَ عَمِّي أَوْصَى أَنْ يُحَجَّ عَنْهُ بِخَمْسَةَ عَشَرَ دِينَاراً فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ لَيْسَ يَكْفِي (یعنی کفایت نمی کند که از بلد به حج روند) مَا تَأْمُرُ فِي ذَلِكَ؟ فَكَتَبَ ع يَجْعَلُ حَجَّتَيْنِ فِي حَجَّةٍ (یعنی پول دو حج را روی هم می گذارند که به اندازه ی یک حج برسد و سپس از طرف او به حج می روند) فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَالِمٌ بِذَلِكَ [7]

امام در این روایت می توانست بفرماید از هر کجا که می شود از طرف او به حج روند حال اینکه فرمود هزینه ی دو حج را روی هم بگذارند و از بلد به حج روند دلیل بر این است که حج بلدی باید انجام شود. از طرفی ممکن است عبارت هر سال به حج روند در حج استحبابی ظهور داشته باشد و شاید حج سال اول واجب باشد و ما بقی مستحب و در هر حال در این روایت ابهاماتی وجود دارد.

ح 2 باب 3: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ وَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ ع إِنَّ مَوْلَاكَ عَلِيَّ بْنَ مَهْزِيَارَ أَوْصَى أَنْ يُحَجَّ عَنْهُ مِنْ ضَيْعَةٍ صَيَّرَ رُبُعَهَا لَكَ فِي كُلِّ سَنَةٍ حَجَّةً إِلَى عِشْرِينَ دِينَاراً وَ إِنَّهُ قَدِ انْقَطَعَ طَرِيقُ الْبَصْرَةِ فَتَضَاعَفَ الْمُؤَنُ (مخارج چند برابر شده است) عَلَى النَّاسِ فَلَيْسَ يَكْتَفُونَ بِعِشْرِينَ دِينَاراً وَ كَذَلِكَ أَوْصَى عِدَّةٌ مِنْ مَوَالِيكَ فِي حِجَجِهِمْ فَكَتَبَ ع يُجْعَلُ ثَلَاثُ حِجَجٍ حَجَّتَيْنِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ [8]

در این روایت علی بن مهزیار ملکی داشت که یک چهارم را به امام داده است و سه چهارم برای خودش مانده است و وصیت کرده است که هر سال حجی برای او به جا آورند و مبلغش از بیست دینار بیشتر نباشد. حال بدلیل مسدود شدن جاده ی بصره باید از راه طولانی تر روند و مخارج آن هم از بیست دینار بیشتر می شود. امام در جواب نفرمود حال که مسیر عوض شده است از نزدیکترین مکانی که می توان به حج رفت بروند بلکه می فرماید هزینه ی چند سال حج را جمع کنند و یک حج از بلد به جا آورند.

الطائفة الثالثة: روایاتی که تصریح می کند که اگر مال دارد از بلد و الا از میقات به حج روند.

ح 3 از باب 2: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الرَّجُلِ يَمُوتُ فَيُوصِي بِالْحَجِّ مِنْ أَيْنَ يُحَجُّ عَنْهُ قَالَ عَلَى قَدْرِ مَالِهِ إِنْ وَسِعَهُ مَالُهُ فَمِنْ مَنْزِلِهِ وَ إِنْ لَمْ يَسَعْهُ مَالُهُ فَمِنَ الْكُوفَةِ فَإِنْ لَمْ يَسَعْهُ مِنَ الْكُوفَةِ فَمِنَ الْمَدِينَةِ.[9]

در سند این روایت محمد بن عبد الله است که بین چند نفر مشترک است.

دلالت این روایت هم کاملا شفاف است و امام تصریح می کند که اگر مالش می رسد باید از بلدش به حج روند.

این همان تفصیل محقق است که به قول به بلد بر می گردد زیرا وقتی هزینه از رفتن به بلد کافی نیست چاره ای ندارند که از جائی که هزینه برای رفتن به حج کافی باشد حج را به جا آورند.

الطائفة الرابعة: روایتی است که می گوید فقط از میقات باید به حج رفت.

ح 4 باب 2 از ابواب نیابت: عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ أَوْصَى بِحَجَّةٍ أَ يَجُوزُ أَنْ يُحَجَّ عَنْهُ مِنْ غَيْرِ الْبَلَدِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ فَقَالَ أَمَّا مَا كَانَ دُونَ الْمِيقَاتِ فَلَا بَأْسَ [10]

در سند این روایت سهل بن زیاد است.

الطائفة الخامسة: روایات باب 28 از ابواب وجوب حج است که روایاتی است مطلق و در آن نه به میقایت تصریح شده است و نه به بلد که ظاهر اطلاق این است که فرد مخیر است بین هر دو و این روایات کثیره است. این روایات مختص به وصیت هم نیست.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص117، أبواب نیابت، باب2، ح2، ط الإسلامية.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص118، أبواب نیابت، باب2، ح5، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص118، أبواب نیابت، باب2، ح6، ط الإسلامية.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص118، أبواب نیابت، باب2، ح7، ط الإسلامية.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص118، أبواب نیابت، باب2، ح8، ط الإسلامية.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص117، أبواب نیابت، باب2، ح1، ط الإسلامية.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص119، أبواب نیابت، باب3، ح1، ط الإسلامية.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص120، أبواب نیابت، باب3، ح2، ط الإسلامية.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص117، أبواب نیابت، باب2، ح3، ط الإسلامية.
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص117، أبواب نیابت، باب2، ح4، ط الإسلامية.