درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

در بحث اخلاقی این هفته به حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام اشاره می کنیم که از بندگانی سخن می گوید که قلبشان از خشیت خداوند متکسر و شکسته است و پنج صفت برای ایشان ذکر می کند.

بحث فقهی ما در این است که آیا با صرف نائب گرفتن ذمه ی منوب عنه بری می شود یا اینکه نائب باید عمل حج را شروع کند امام قائل به عدم برائت ذمه بود. گفتیم که در این مورد پنج طائفه از اخبار وجود دارد و امروزه به ادامه ی طائفه ی دوم می پردازیم که در این امر ظهور دارند که ذمه ی منوب عنه به محض نائب گرفتن بری می شود.

و اما تمام بحث:

بحث اخلاقی:

در بحث اخلاقی امروز به حدیث نهم باب 120 از ابواب آداب معاشرت در وسائل الشیعه می پردازیم که امیر مؤمنان می فرماید: بندگانی از خداوند وجود دارند که قلبشان از ترس و خشیت خداوند شکسته است که دارای پنج صفت هستند:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي رَجَاءٍ عَنِ الزَّيْدِيِّ عَنْ أَبِي أَرَاكَةَ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً كَسَرَتْ قُلُوبَهُمْ خَشْيَةُ اللَّهِ فَاسْتَنْكَفُوا مِنَ الْمَنْطِقِ وَ إِنَّهُمْ لَفُصَحَاءُ أَلِبَّاءُ نُبَلَاءُ يَسْتَبِقُونَ إِلَيْهِ بِالْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ لَا يَسْتَكْثِرُونَ لَهُ الْكَثِيرَ وَ لَا يَرْضَوْنَ لَهُ الْقَلِيلَ يَرَوْنَ أَنْفُسَهُمْ أَنَّهُمْ شِرَارٌ وَ إِنَّهُمْ لَأَكْيَاسُ الْأَبْرَارِ.[1]

مراد از (خشیة الله) ترس از خداوند نیست بلکه مراد ترس از عدالت خداوند است که اگر با عدلش با ما رفتار کند و همه ی اعمال ما را مطابق آنچه است جزا دهد کار مشکل می شود و به بیان دیگر ما از عدل او ترسی نداریم بلکه از فعل بد خود ترس داریم که اگر با آن عادلانه معامله شود هراسناک است. در این روایت به پنج صفت از صفات این بندگان اشاره می شود:

(فاستنکفوا من المنطق): یعنی از سخنان زیاد و بیهوده استنکاف می کنند. حرف زیاد مایه ی گناه است و ایشان از آن دوری می کنند (و انهم لفصحاء) این در حالی است که ایشان از فصیحان هستند و با آنکه توانائی صحبت دارند ولی سخن نمی گویند (أَلِبَّاءُ) جمع لبیب است مانند اشداء که جمع شدید است. لُبّ که به معنای مغز است ریشه ی اصلی آن اقامت است و جمله ی (ألبَّ بالمکان) یعنی (اقام بالمکان) و (لبیک) هم از همین ماده است یعنی (انا مقیم علی طاعتک) زیرا خداوند ما را دعوت کرده است و ما با این کلمه آمادگی خود را اعلام می کنیم. مغز یک چیز را لب می گویند چون اقامت در وسط آن شیء دارد. از این رو لبیب به انسان عاقل و مغز دارد می گویند (نُبَلَاءُ) جمع نبیل است و به معنای فضلاء است یعنی ایشان با آنکه هم فصیح هستند و هم عاقل و فاضل ولی سکوت را بر فضول کلام ترجیح می دهد. (يَسْتَبِقُونَ إِلَيْهِ بِالْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ): این گروه با اعمال خوب و پاک، برای نزدیکی به خدا با هم مسابقه می دهند. (لَا يَسْتَكْثِرُونَ لَهُ الْكَثِيرَ): هر چه اعمال نیک انجام دهند باز هم آن را زیاد نمی شمارند. زیرا می بینند که هرگز نمی توانند شکر نعمت هائی که می دانند و نمی دانند را بجا آورند. (ضمیر در له به خداوند بر می گردد.) (وَ لَا يَرْضَوْنَ لَهُ الْقَلِيلَ): به کار قلیل و کم راضی نیستند و دنبال خیرات کثیر هستند و کثیر را هم ناچیز می بینند. اگر انسان از اعمال خود راضی شود دیگر ترفیع و ترقی نمودنش خاتمه می یابد انسان در صورتی ترقی می کند که بداند آنچه انجام داده است کم است. (يَرَوْنَ أَنْفُسَهُمْ أَنَّهُمْ شِرَارٌ وَ إِنَّهُمْ لَأَكْيَاسُ الْأَبْرَارِ): خود را انسان بدی می دانند در حالی که در حقیقت انسان هائی خوب و با فهم و شعور هستند.

مجموع این صفات پنج گانه نشان می دهد که عباد اللهی که حضرت علی علیه السلام آنها را توصیف می کند در یک مجموع همچنان رو به جلو حرکت می کنند و نیات آنها متعالی است و به اعمال خیر قانع نمی شوند.

ما هم در همه ی اعمال خود باید اینگونه باشیم اگر مثلا بگوئیم که حوزه ی علمیه در حد اعتدال است این موجب توقف می شود در هر حال باید در صدد رفع کاستی ها باشیم.

و اما بحث فقهی:

در مورد اینکه ذمه ی منوب عنه به صرف نائب گرفتن بری می شود یا نه در میان علماء شیعه اختلاف است. امام قائل است که ذمه بری نمی شود (مگر با استنثائی که در فرع دوم ذکر می شود که بعد از احرام و دخول حرم باشد) صاحب حدائق قائل بود که با صرف نائب گرفتن ذمه ی منوب عنه بریء می شود و علماء عامه هم قائل بودند که نائب باید عمل را تا آخر به اتمام برساند.

گفتیم که منشا این اختلاف تعبیرات مختلف روایات است که می توان آنها را به پنج طائفه تقسیم کرد.

به طائفه ی دوم رسیده بودیم که می گفت با صرف نیابت ذمه ی منوب عنه بریء می شود دو روایت را مطرح کردیم و اکنون روایات دیگری را ذکر می کنیم:

در باب 15 از ابواب نیابت:

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُوتُ فَيُوصِي بِحَجَّةٍ فَيُعْطَى رَجُلٌ دَرَاهِمَ يَحُجُّ بِهَا عَنْهُ فَيَمُوتُ قَبْلَ أَنْ يَحُجَّ ثُمَّ أُعْطِيَ الدَّرَاهِمُ غَيْرَهُ فَقَالَ إِنْ مَاتَ فِي الطَّرِيقِ أَوْ بِمَكَّةَ قَبْلَ أَنْ يَقْضِيَ مَنَاسِكَهُ فَإِنَّهُ يُجْزِي عَنِ الْأَوَّلِ (از منوب عنه مجزی است) قُلْتُ فَإِنِ ابْتُلِيَ بِشَيْ‌ءٍ يُفْسِدُ عَلَيْهِ حَجَّهُ حَتَّى يَصِيرَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ (که سال آینده باید دوباره انجام دهد) أَ يُجْزِي عَنِ الْأَوَّلِ قَالَ: نَعَمْ قُلْتُ: لِأَنَّ الْأَجِيرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ قَالَ نَعَمْ.[2]

در سند این روایت اسحاق بن عمار از ثقات است و بیش از نهصد روایت در کتب اربعه دارد. گفته شده است که فطحی مذهب است که قائل به عبد الله بن افطح بعد از امام صادق علیه السلام بود.

شاهد در این روایت قسمت آخر روایت است: (لِأَنَّ الْأَجِيرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ قَالَ نَعَمْ) که ظاهر آن این است که به مجرد اجاره از منوب عنه ساقط می شود و نکته در کلمه ی (ضامن) می باشد که ظهورش در این است که به صرف قرار داد، ذمه ی منوب عنه به نائب منتقل می شود و نائب ضامن می شود مانند باب دیون که من نزد کاسب بروم و بگویم که بدهکاری همسایه ی من را به حساب من بنویسد که در نتیجه او بری الذمة شده و من ضامن پرداخت آن می شوم.

حدیث 2: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَحُجُّ عَنْ آخَرَ فَاجْتَرَحَ فِي حَجِّهِ شَيْئاً (در حجش کار خلافی انجام داد که) يَلْزَمُهُ فِيهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَوْ كَفَّارَةٌ قَالَ هِيَ لِلْأَوَّلِ تَامَّةٌ (برای منوب عنه تمام است) وَ عَلَى هَذَا مَا اجْتَرَحَ (و کار خلافی که کرده است دامان نائب را می گیرد.)[3]

در باب 23 از ابواب نیابت سه روایت است که به آنها هم می توان تمسک کرد

حدیث اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَخَذَ مِنْ رَجُلٍ مَالًا وَ لَمْ يَحُجَّ عَنْهُ وَ مَاتَ وَ لَمْ يُخَلِّفْ شَيْئاً فَقَالَ إِنْ كَانَ حَجَّ الْأَجِيرُ أُخِذَتْ حَجَّتُهُ وَ دُفِعَتْ إِلَى صَاحِبِ الْمَالِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ حَجَّ كُتِبَ لِصَاحِبِ الْمَالِ ثَوَابُ الْحَجِّ.[4]

این حدیث مرسله ی ابن ابی عمیر است که قابل قبول است و بقیه ی رجال سند هم خوب هستند.

معنای این حدیث شفاف است و مفهوم آن این است که اگر نائب عمل حج را انجام ندهد ذمه ی منوب عنه ساقط می شود.

حدیث 2: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الرَّجُلُ يَأْخُذُ الْحَجَّةَ مِنَ الرَّجُلِ فَيَمُوتُ فَلَا يَتْرُكُ شَيْئاً فَقَالَ أَجْزَأَتْ عَنِ الْمَيِّتِ وَ إِنْ كَانَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ حَجَّةٌ (اگر قبلا حجی به جا آورده باشد) أُثْبِتَتْ لِصَاحِبِه.[5]

این حدیث مرسله است ولی دلالتش خوب است.

حدیث 3: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَخَذَ دَرَاهِمَ رَجُلٍ (برای نیابت از فردی پول گرفت) فَأَنْفَقَهَا فَلَمَّا حَضَرَ أَوَانُ الْحَجِّ لَمْ يَقْدِرِ الرَّجُلُ عَلَى شَيْ‌ءٍ قَالَ: يَحْتَالُ (چاره ای پیدا کند) وَ يَحُجُّ عَنْ صَاحِبِهِ كَمَا ضَمِنَ. سُئِلَ: إِنْ لَمْ يَقْدِرْ قَالَ إِنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ حَجَّةٌ أَخَذَهَا مِنْهُ فَجَعَلَهَا لِلَّذِي أَخَذَ مِنْهُ الْحَجَّةَ.[6]

سند این حدیث معتبر است و عمار بن موسی از ثقات است.

این احادیث موجب فتوای صاحب حدائق شده است که به ظاهر همین روایات عمل کرده است.

بجز صاحب حدائق کسی به روایات این طائفه عمل نکرده است. این طائفه معرض عنهای اصحاب است خصوصا که طوائف دیگری که می خوانیم مخالف این دسته روایات اند و باید در مقام جمع و حل تعارض بر آئیم.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص539، أبواب احكام العشرة، باب120، ح9، ط الإسلامية.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص130، أبواب نیابت، باب15، ح1، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص130، أبواب نیابت، باب15، ح2، ط الإسلامية.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص137، أبواب نیابت، باب23، ح3، ط الإسلامية.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص137، أبواب نیابت، باب23، ح2، ط الإسلامية.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص137، أبواب نیابت، باب23، ح3، ط الإسلامية.