درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

در بحث اخلاقی هفته به حدیثی از امیر مومنان می پردازیم که جمیع خیر را در سه امر خلاصه می کند: نظر، سکوت و کلام. سپس حضرت به توضیح این سه امر می پردازد.

در بحث فقهی به شرطیت عقل در منوب عنه اشاره می کنیم و خلاصه ی کلام ما این است که اگر منوب عنه مجنون باشد جنون او در کل عمر او باقی باشد و در حدی قرار بگیرد که حتی مانند صبی ممیز هم نباشد نمی توان از او حج را نیابتا انجام داد ولی اگر جنونش ادواری باشد و یا در حد فرد ممیز باشد اطلاقات نیابت او را هم شامل می شود و اگر چنین فردی در زمان هوشیاری اگر به درجه از هوشیاری باشد که حج شرعا به گردنش مستقر شود ولی انجام ندهد بعد مجنون گردد واجب است از طرف او حج را بجا آورد.

و اما تمام بحث:

بحث اخلاقی

در بحث اخلاقی این هفته به حدیث 6 از باب 120 از ابواب آداب معاشرت از جلد هشتم وسائل اشاره می کنیم:

امیر مومنان علی علیه السلام فرموده است: (جُمِعَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ثَلَاثِ خِصَالٍ النَّظَرِ وَ السُّكُوتِ وَ الْكَلَامِ فَكُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فِيهِ اعْتِبَارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَ كُلُّ كَلَامٍ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ وَ كُلُّ سُكُوتٍ لَيْسَ فِيهِ فِكْرَةٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ نَظَرُهُ عَبَراً وَ صَمْتُهُ تَفَكُّراً وَ كَلَامُهُ ذِكْراً وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ وَ أَمِنَ النَّاسُ شَرَّهُ)[1]

امام علیه السلام در این حدیث پر معنا تمام خیرات را در سه چیز خلاصه کرده است که عبارت است از نگاه، سکوت و سخن.

نگاه ها باید عبرت آمیز باشد زیرا همه چیز دارای عبرت است و نامه ی هارون الرشید به امام کاظم مشهور است که در نامه ای به امام گفت: موعظه کن و مختصر باشد حضرت هم فرمود: (کل ما تراه ففیه موعظة) همه چیز اعم از دیدن آسمان و زمین و افراد و غیره همه موعظه هستند و فقط باید چشمی موعظه پذیر باشد. حتی نظر به کوهستان و علف هرزه هائی که در اطراف آن روئیده است که بجز اب آسمان آبیاری نمی شود مملو از داروهای مهم هستند که مقداری را کشف کردند و بسیاری هم کشف نشده است آب واحد و زمین واحد موجب بوجود آمدن ترکیب های مختلف داروئی شده است.

نظر به ابرقدرت ها که روزی صاحب قدرت بودند و روزی هم قدرت خود را از دست داده اند. نظر به اینکه حیات انسان به موئی بند است؛ اگر رگ های باریک انسان لخته شود موجب سکته و چه بسا مرگ انسان می شود.

این نظر به بی ثباتی عمر، دنیا و زرق و برق آن موجب می شود که همین امروز به فکر اصلاح کار خود باشد و کارش را به فردا موکول نکند. چنین فردی اگر سخن بگوید تکیه گاهش خداست و کارهایش را با الفاظ ان شاء الله و امثال آن همراه می کند.

بحث فقهی:

در بحث شرائط منوب عنه به بحث عقل رسیدیم و در جلسات قبل گفتیم که برای مشخص شدن شرطیت حکم عقل در منوب عنه باید حقیقت جنون و امور دیگری را مشخص کنیم.

در مورد جنون ادواری ممکن است بگوئیم که مراد از جنون قطع رابطه جسم با روح است ولی روح او فاسد نمی باشد زیرا مدتی ارتباط جسم با روح برقرار بوده و حالش خوب بود ولی بعد از قطع رابطه حالت جنون به او عارض شده است مانند افرادی که بر اثر سانحه تمام گذشته را فراموش می کنند که بدلیل قطع رابطه ی جسم با روح است.

و اما در جنون کل عمر ممکن است هم از باب قطع رابطه ی جسم و روح باشد و هم از باب فساد روح. ما دلیلی بر تشخیص واقعیت نداریم زیرا او در تمام عمر معالجه نمی شود و چه بسا روحش خراب و فاسد باشد.

با این بیان در جنون ادواری که فرد یقینا روحش مدتی سالم بوده است و بعد رابطه اش با روح قطع شده است می توان نیابت کرد و اعمال قربی برایش انجام داد زیرا او با فعل نائب به خداوند نزدیک می شود و وقتی ادله صبی را شامل شود او را هم در بر می گیرد ولی در جنون مطبق نمی توان حکم کرد بر اینکه می توان برای او تقرب الی الله درست کرد و از طرف او حج بجا آورد.

و اما در مورد درجات جنون گفتیم که گاه جنون در حدی است که فرد را در حد بچه ی ممیز نگه می دارد به این معنا که فرد نماز و روزه را می تواند انجام دهد ولی از پس امور مهم تر بر نمی آید و مثلا نمی تواند معامله کند و یا از خانه خارج شود و به درستی مسیر بازگشت را پیدا کند.

برای چنین شخصی می توان نیابت کرد و دلیل ما همان اطلاقات نیابت است و ما هرچند این اطلاقات را در مورد نائب قبول نکردیم (گفتیم نائب نباید در این حد از جنون باشد) ولی در مورد منوب عنه اطلاقات این مورد را شامل می شود.

ولی اگر در حد بهائم باشد و حتی از صبی ممیز هم پائین تر باشد نمی توان از طرف او نیابت کرد مگر اینکه در مرحله ای از زندگی دارای تمییز باشد و یا مجنون ادواری باشد.

و اما حکم کسی که در زمان افاقه و هوشیاری حج به گردن او مستقر شده باشد انجام نداده باشد و سپس مجنون شده باشد حال یا مرده است و یا زنده است. آیا واجب است از طرف او حج بجا آورد یا نه.

بعضی گفته اند که ادله از او منصرف است در حالی که این حرف صحیح نیست زیرا اگر چنین شخصی در زمان هوشیاری دیونی داشت آیا نمی بایست از طرف او ادا کرد و آیا او در روز قیامت مسئول نیست مثلا کسی کل عمر مرتکب قتل و غارت شده باشد و سپس مجنون گردیده و مرده باشد او یقینا در روز قیامت مسئول است. از این رو حج هم به ذمه ی اوست و باید از طرف او نائب شد و اطلاقات قطعا این مورد را شامل می شود.

اهل سنت هم این مسئله را متعرض شده اند از جمله می توان نووی در کتاب مجموع را نقل کرد که در ج 7 ص 116 می گوید: جنونی که مایوس از زوال جنون نباشد نمی توان از طرف او نیابت کرد ولی اگر از مایوس باشیم و او هم در حال جنون بمیرد می گوید که اصحاب اتفاق دارند که باید از طرف او استنابة نمود و ظاهر کلام او هم اتفاق جمیع است (یا اصحاب خودش که شافعیه باشند و یا اهل سنت).

در این مورد ایشان با ما هم عقیده هستند ولی آنچه محل بحث است این است که فرد مزبور اگر همچنان زنده باشد و یقین هم داشته باشیم که تا آخر عمر خوب نمی شود آیا می توان حج را از طرف او نیابتا انجام داد؟

به نظر ما می توان مانند مریضی که امید به بهبودی او نداریم و حج از طرف او بجا می آوریم همین معامله را هم در مورد فرد مجنون بکنیم. ولی فرق مجنون با مریض این است که اگر فردی مثلا قطع نخاع شده باشد یقین داریم که خوب می شود ولی کار مجنون زیاد مشخص نیست.

مرحوم محقق در شرایع همان طور که در صاحب جواهر در جلد 17 ص 235 آمده است می گوید: (و یصح ان یحرم عن غیر الممیز ولیه و کذا المجنون).[2]

این مطلب را صاحب مدارک و نراقی و علامه در تذکره متذکر شده است. ایشان هرچند به این امر تصریح کرده اند و در جزئیات حج این را متذکر شده اند و گفته اند که می توان از صبی غیر ممیز و مجنون نائب شد ولی در کل اعمال حج این مسئله را ذکر نکرده اند.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص538، أبواب احكام العشرة، باب120، ح6، ط الإسلامية.
[2] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج17، ص235.