درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

در مورد بجا آوردن حج از طرف ناصبی سه دسته روایات وجود دارد: دسته ای مطلقا جائز می داند و ثمره اش را تخفیف عذاب او بیان میکند، دسته ای مطلقا جایز نمی شمارد و دسته ای در عدم جواز حج بجا آوردن از طرف پدر را استثناء میکند.

بین این روایات به پنج وجه جمع کرده اند ولی به نظر ما اگر ناصبی فرد معاندی باشد که در روایات آمده است که از کلب انجس است از طرف او حتی اگر پدر باشد هم نمی توان حج بجا آورد.

و اما تمام بحث:

بحث در شرایط منوب عنه در حج است مسئله ی اسلام و ایمان به ولایت را ذکر کردیم و گفتیم که اسلام شرط است و در بحث ایمان اگر آن را شرط بدانیم دیگر واضح است که از طرف ناصبی که به ولایت اعتقاد ندارد نمی توان حج بجا آورد ولی اگر ایمان را شرط ندانستیم باید در مورد ناصبی بحث کنیم. در تفسیر اینکه ناصبی چه کسی است مطالبی را بیان کردیم و گفتیم که ناصبی با تفسیری که بیان کرده ایم کافر است و از آنجا که اسلام شرط است نمی توان از طرف او حج بجا آورد.

و اما بحث روایی:

روایاتی که مسئله ی حج بجا آوردن از طرف ناصبی را متذکر می شوند بر سه قسم اند.

1- روایاتی که مطلقا حج را اجازه می دهد و می گوید: (و ان کان ناصبا) و بیان می کند که (یخفف فی عذابه)

2- روایات مانعه مطلقا.

3- روایات مفصله که بین اب و غیر اب تفصیل می دهد.

اما روایات دسته ی اول که مطلقا آن را جائز می دانند.

روایت 5 باب 25 از ابواب نیابت در حج جلد هشتم.

عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ (امام کاظم علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحُجُّ فَيَجْعَلُ حَجَّتَهُ وَ عُمْرَتَهُ أَوْ بَعْضَ طَوَافِهِ (یعنی بعضی از طواف های کاملش را) لِبَعْضِ أَهْلِهِ وَ هُوَ عَنْهُ غَائِبٌ بِبَلَدٍ آخَرَ قَالَ: فَقُلْتُ: فَيَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أَجْرِهِ؟ قَالَ: لَا هِيَ لَهُ وَ لِصَاحِبِهِ وَ لَهُ أَجْرٌ سِوَى ذَلِكَ بِمَا وَصَلَ (اگر برای آشنا حج کند ثواب صله ی رحم را هم به او می دهند) قُلْتُ: وَ هُوَ مَيِّتٌ هَلْ يَدْخُلُ ذَلِكَ عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ حَتَّى يَكُونُ مَسْخُوطاً عَلَيْهِ فَيُغْفَرُ لَهُ أَوْ يَكُونُ مُضَيَّقاً عَلَيْهِ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ فَقُلْتُ: فَيَعْلَمُ هُوَ فِي مَكَانِهِ أَنَّ عَمَلَ ذَلِكَ لَحِقَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ نَاصِبِيّاً يَنْفَعُهُ ذَلِكَ؟ قَالَ: نَعَمْ يُخَفَّفُ عَنْه‌.[1]

این روایت موثقه است و سندش خوب است.

روایت 8 باب 12 از ابواب قضاء صلات در جلد پنجم.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ فِي أَصْلِهِ وَ هُوَ مِنْ رِجَالِ الصَّادِقِ وَ الْكَاظِمِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحُجُّ وَ يَعْتَمِرُ وَ يُصَلِّي وَ يَصُومُ وَ يَتَصَدَّقُ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ ذَوِي قَرَابَتِهِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ يُؤْجَرُ فِيمَا يَصْنَعُ وَ لَهُ أَجْرٌ آخَرُ بِصِلَةِ قَرَابَتِهِ قُلْتُ إِنْ كَانَ لَا يَرَى مَا أَرَى (عقیده اش مطابق ما نیست) وَ هُوَ نَاصِبٌ قَالَ يُخَفَّفُ عَنْهُ بَعْضُ مَا هُوَ فِيهِ (مقداری از عذابش کم می شود).[2]

اما روایات دسته ی دوم که مطلق آن را منع می کند.

روایت دوم باب 20 از ابواب نیابت جلد هشتم.

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ (امام هادی یا امام عسکری): الرَّجُلُ يَحُجُّ عَنِ النَّاصِبِ هَلْ عَلَيْهِ إِثْمٌ إِذَا حَجَّ عَنِ النَّاصِبِ وَ هَلْ يَنْفَعُ ذَلِكَ النَّاصِبَ أَمْ لَا فَقَالَ لَا يَحُجَّ عَنِ النَّاصِبِ وَ لَا يَحُجَّ بِهِ.[3] (و کمکش هم نکند که ناصبی به حج رود مثلا از نظر مالی او را کمک کند.)

در سند این روایت سهل بن زیاد است که به نظر ما مشکل دارد.

اما روایات دسته ی سوم که مطلقا آن را منع می کند و فقط پدر را استثناء می نماید.

روایت یک باب 20 از ابواب نیابت.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: أَ يَحُجُّ الرَّجُلُ عَنِ النَّاصِبِ؟ فَقَالَ: لَا قُلْتُ: فَإِنْ كَانَ أَبِي؟ قَالَ: فَإِنْ كَانَ أَبَاكَ فَنَعَمْ.[4]

سند این روایت معتبر است.

وقتی روایات متعارض شد ابتدا سراغ جمع دلالی عرفی می رویم. در این مورد می توان به پنج جمع اشاره کرد.

1- جمع اول: قائل به تفصیل شویم و بگوئیم: روایاتی را که می گوید حج بجا نیاورد مرادش غیر اب است و روایات مجوزه هم ناظر به اب می باشد و شاهد این جمع همین روایت مفصله است که در دسته ی سوم به آن اشاره کرده ایم. مشکل این جمع این است که وقتی امام می فرماید از طرف ناصبی می توانی حج بجا آوری بعید است که کلامش را حمل کنیم بر خصوص اب زیرا حج بجا آوردن از پدری که ناصبی است امر شایعی نیست که کلام حضرت به آن حمل شود.

2- جمع دوم: روایات مجوزه را بر مجهول الحال حمل کنیم یعنی هرچند به ناصبی بودن شهرت دارد ولی واقعا نمی دانیم ناصبی است یا نه و روایات مانعه را حمل کنیم بر فرد ناصبی که معلوم الحال است. البته این وجه شاهد جمع ندارد.

3- جمع سوم: کلمه ی ناصب معانی و اطلاقات مختلفی دارد؛ گاه منظور از آن کسی است که با امیر مؤمنان دشمن است و آن را دین خود قرار داده و اظهار هم می کند. و گاه به کل مخالف ناصب می گویند از این رو روایات مانعه دسته ی اول ناصبی را شامل می شود و روایات مجوزه دسته ی دوم را. این جمع شاهد دارد و در بعضی روایات به آن اشاره شده است مثلا در روایت دسته ی دوم آمده است که (کان لا یری ما اری و هو ناصب) یعنی عقیده اش مانند ما نیست که مراد از آن مطلق مخالف است.

4- جمع چهارم: بین ناصب قاصر و مقصر فرق بگذاریم و بگوئیم روایات مانعه به مقصر نظارت دارد و روایات مجوزه ناظر به قاصر است.

5- جمع پنجم: روایات مانعی را حمل بر کراهت کنیم که نتیجه اش این می شود که بجا آوردن حج از طرف ناصبی دارای اقل ثوابا است.

در این چهار جمع بعضی تبرعی است و بعضی هم شاهد جمع دارد.

فتوای نهایی در این مورد این است که ما احتیاجی به این جمع ها و روی آوردن به مرجحات نداریم زیرا می گوئیم که اگر ناصب به معنای معاند باشد در این صورت هرگز نمی توان از طرف او حج بجا آورد. اصول محکمه را نمی توان با چند روایت محدود که در میان آنها ضعیف السند هم است به زمین زد. و با این روایات نمی توان از روایات داله بر شرطیت اسلام و اینکه آنها انجس من الکلب هستند و یا اکفر کفار هستند دست بر داشت و حتی پدر را هم نمی تون استثناء کرد. (البته واضح است که مراد کسی است که ناصب قاصر نباشد)

بقی هنا شیء: اگر کسی مسلمان باشد ولی پدرش کافر باشد (کاری به ناصبی بودن نداریم) آیا پسر می تواند از طرف پدر حج بجا آورد؟

امام در این مورد گفته است: و لو مات (کافر) مستطیعا لا یجب علی وارثه المسلم الاستیجار عنه.

دلیل این مطلب روشن است زیرا اسلام شرط است و استیجار از طرف او باطل است.

ان قلت: الکفار مکلفون بالفروع کما انهم مکلفون بالاصول. از این رو کافر مکلف به حج بوده است و ورثه ی او باید از طرف او بجا آورند.

قلنا: سابقا گفتیم که این حرف را قبول نداریم و اگر هم قبول کنیم به این معنا است که اول باید از باب مقدمه مسلمان شود و بعد حج بجا آورد نه اینکه در حال کفر به اعمال حج روی آورد.

اما شرط دوم در منوب عنه همان طور که امام می فرماید این است: و يشترط كونه ميتا أو حيا عاجزا في الحج الواجب

بحث در این است که آیا منوب عنه باید از دنیا رفته باشد و یا اگر زنده است از حج عاجز باشد و امید به بهبودی هم نداشت باشد به این معنا که حج واجب را از کسی که زنده است و هرچند مریض است ولی امید دارد که خوب شود نتوان بجا آورد؟

ما قبلا این بحث را مفصلا بیان کرده ایم و دیگر نیازی به تکرار نیست.

در مورد میت در مسئله ی 54 از مسائل شرایط وجوب حج مفصلا بحث کرده ایم.

و در مورد عاجز هم در مسئله ی 48 متعرض شده ایم.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص139، أبواب نیابت، باب25، ح5، ط الإسلامية.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص367، أبواب قضاء صلات، باب12، ح8، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص135، أبواب نیابت، باب20، ح2، ط الإسلامية.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص135، أبواب نیابت، باب20، ح1، ط الإسلامية.