درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

امام در بیان شروط نیابت بیان می کند که سفیه می تواند نائب شود و ما اضافه می کنیم که در طول حج برای تمام قرادادهای مالی و آنچه مربوط به مبادلات مالی است اجازه ی ولی شرط است.

امام در شرط بعدی به شرطیت ایمان می پردازد و ما اسلام را هم اضافه می کنیم هرچند شرطیت اسلام از مسلمات است و بر آن چهار دلیل اقامه می کنیم و در بعضی از آنها مناقشه می کنیم.

اما شرطیت ایمان که به معنای شیعه ی دوازده امامی است در میان علماء مورد بحث قرار گرفته است و امروز به اقوال علماء در این مورد اشاره می کنیم.

و اما تمام بحث:

امام در ادامه ی شروط نائب می فرماید: و لا بأس بنيابة السفيه.

سفیه کسی است که به رشد نرسیده و قابلیت این را ندارد که به تنهائی به نقل و انتفال امور مالی اقدام کند ولی در مسایل دیگر مانند عبادات و غیره مانند افراد غیر سفیه رفتار می کند. با این بیان، سفیه می تواند نائب شود و اطلاقات نیابت هم او را را شامل می شود ولی باید توجه داشت که در امر نیابت در بعضی چیزها اجازه ی ولی لازم است مثلا می خواهد برای نیابت اجیر شود و نیابتش تبرعا نباشد در این مورد باید ولی اجازه دهد و بر آن نظارت کند تا متضرر نشود و هکذا اگر بخواهد تبرعی به حج رود از آنجا که باید قراردادی با کاروان ببندد و یا قربانی برای او بخرند و سایر هزینه ها و مصارف حج که خودش نمی تواند در این موارد دخالت کند، باید ولیش مداخله نماید و اجازه دهد.

بله اگر سفیه به معنای نیمه عاقل باشد ممکن است بگوئیم که اطلاقات از او منصرف است.

شرط سوم نیابت اسلام و ایمان است و امام در بیان این شرط می فرماید: الثالث الايمان.

امام شرطیت اسلام را ذکر نکرده است و فقط ایمان را متذکر شده است در عروه هم فقط ایمان ذکر شده است.

آنهائی که اسلام را ذکر نکرده اند شاید به سبب دو علت بوده است:

1. وقتی ایمان شرط باشد اسلام به طریق اولی شرط است زیرا ایمان به معنای شیعه ی دوازده امامی است.

2. واضح است که کسی غیر مسلمان مثلا یهودی را برای حج نائب نمی کند از این رو احتیاجی به ذکر آن ندیدند.

ولی ما اول اسلام را بحث می کنیم و سپس به سراغ شرطیت ایمان می رویم.

اقوال علماء

صاحب مستند جلد 11 ص 111 می گوید:

و منها (از شرائط) الاسلام فلا تصح نیابة الکافر لا لما استدلوا به من عدم تأتّی نیة القربة منه بل للاجماع.[1]

قال فی المدارک ج 7 ص 112: لا ریب فی اعتبار هذا الشرط.

صاحب جواهر ج 17 ص 357 در مورد اسلام کلام محکمی دارد ایشان بعد از بیان عدم صحت نیابت کافر، در لزوم شرطیت اسلام می گوید: اجماعا بقسمیه[2] (اجماع محصل که خودمان به دست آوردیم و اجماع منقول)

و ظاهرا این جزء ضروریات دین است.

دلیل مسئله:

برای شرطیت اسلام سه دلیل ذکر کرده اند و ما هم دلیل چهارمی را اضافه می کنیم:

دلیل اول: اجماع است.

بعید است اجماع در اینجا مدرکی باشد زیرا این امر از اجماع هم بالاتر است و بلکه از ضروریات دین محسوب می شود و از هر مسلمانی که بپرسیم که آیا می گذارد کافر از پدرش نائب شود جواب منفی می دهد.

دلیل دوم: در عبادات شرط است که نیت قربت کنند و کافر نمی تواند نیت کند.

به این امر اشکال کرده اند که درست است که کافر در بعضی از موارد نمی تواند نیت عبادت بکنند و صاحب جواهر هم این نکته را ذکر می کند زیرا در بعضی موارد کافر به خدا اعتقاد ندارد و نیت قربت در امر حج از او متمشی نمی شود ولی گاه فرد به خدا ایمان دارد مثلا فردی است مسیحی و کاملا طبق آئینش به خدا معتقد است (اجمالا خدا را نیت می کند) و عبادات را انجام می دهد و فرد متعهدی است او می تواند نیت قربت کند یا مثلا ممکن است کسی منکر ضروریات دین باشد و مرتد شده باشد ولی خدا را قبول داشته باشد.

دلیل سوم: عبادت آن است که برای عابد ثوابی بیاورد.

به تعبیر ما باید ایجاد قرب کند زیرا گفتیم که عبادت هم حسن فعلی لازم است یعنی نیتش نیت قربی باشد و حسن فاعلی یعنی فاعل بتواند به خداوند نزدیک شود مثلا اگر کسی نیت قربت بکند ولی عملش قابل قرب الی الله نباشد این عمل عبادت نیست هکذا در کافر که به خدا نزدیک نمی شود هرچند عملش قابلیت قرب داشته باشد از این رو عملش عبادت نیست.

این دلیل دو اشکال دارد:

1. اشکال اول این است که در نیابت تقرب منوب عنه شرط است نه تقرب نائب و درست است که می گویند از ده ثواب، نه ثواب از آن نائب است و یکی از آن منوب عنه و هر چند نائب نه ثواب را نمی برد ولی ولی آن یک ثواب به منوب عنه می رسد و همین کافی است.

2. جواب دوم این است که نائب هنگامی متقرب الی الله نمی شود که جاهل قاصر باشد و در باطن تابع حق باشد و خدا را عبادت کند ولی در بلادی زندگی می کند که حقانیت اسلام به گوش او نرسیده است. او اگر اعمال خوبی به جا آورد یقینا مثیب است هکذا در اعمال حج که به او بگویند که مذهبی غیر از مذهب تو وجود دارد و از تو می خواهند به خاطر خدا آئینی از آن را برای کسی انجام دهی و او هم متقبل شود.

و اما اینکه می گویند کافر نمی تواند وارد مسجد الحرام شود از این رو نمی تواند نائب شود کلامی است خوب ولی در صورتی که منوب عنه و نائب از این حکم بی خبر باشد این حکم برای آنها لازم الاجراء نبوده و به صحت حج ضرر نمی زند.

دلیل چهارم و هو العمدة فی المقام: عدم شمول اطلاقات است زیرا نیابت دلیل می خواهد و الا اصالة الفساد و اصالة الاشتغال در آن جاری است.

و اما الکلام فی الایمان: مراد از ایمان شیعه بودن است و آن هم فقط شامل شیعه ی دوازده امامی است.

در مورد ایمان بحث های زیادی است و عده ای قائل هستند که غیر مؤمن نمی تواند از شیعه نائب شود و حتی اهل سنت هم نمی تواند از شیعه نائب شودند.

اقوال علماء

صاحب حدائق در ج 14 ص 240 می گوید: و فی اشتراط الایمان فی النائب قولان ظاهر اکثر المتاخرین حیث حکموا باسلام المخالفین، صحة نیابتهم فلا یشترط الایمان عندهم.[3]

صاحب مستند در ج 11 ص 112 می گوید: و منها الایمان اشترطه بعضهم لعدم صحة عبادة المخالف ... فالاظهر عدم الصحة.[4] (یعنی نیابت مخالف از شیعه صحیح نیست.)


[1] مستند الشّيعة، النراقي، المولى احمد، ج11، ص111.
[2] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج17، ص357.
[3] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، البحراني، الشيخ يوسف، ج14، ص240.
[4] مستند الشّيعة، النراقي، المولى احمد، ج11، ص112.