درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه‌ی بحث

در بحث اخلاقی به یکسری از وظائف زبان اشاره می شود که نباید همه چیز را گفت که موجب می شود انسان به دروغ گفتن کشیده شود همچنین باید مواظب چیزهائی که می گوید باشد.

باید توجه داشت که در گفتن و نگفتن ها دچار افراط و تفریط نشود سکوت و کلام هر دو باید باشد ولی به اندازه و بجا.

در بحث فقهی به تتمه ای از مساله‌ی نهم اشاره می کنیم و این احتمال را بیان می کنیم که ممکن است مراد از انتهاء نذر به مشی همان جمره‌ی عقبه باشد.

در مساله‌ی 11 از تحریر به سه حکم از مسائل تخلف نذر اشاره می شود. و به بررسی دلیل حکم اول می پردازیم.

و اما تمام بحث

در بحث اخلاقی به روایتی که در باب 118 از ابواب احکام العشرة (آداب معاشرت) آمده است می پردازیم که حدیثی از پیغمبر اکرم خطاب به اباذر است که حضرت به او دستوراتی داده است. بخشی از این توصیه ها را قبلا خواندیم و به بخش دیگری از آن اشاره می کنیم:

(يَا أَبَا ذَرٍّ كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ)

یعنی اگر انسان هرچیز را که از هر کس می شنود بازگو کند سرانجام گرفتار دروغ و کذب خواهد شد زیرا آنچه نزد مردم است راست و دروغش مخلوط است گاه خیالات است و گاه شایعات، گاه بی مبالاتی هاست و گاه حدسیات و حتی گاه عمدا دروغ می گویند. از این اگر هر چیز که از هر کس می شنوم بازگو کنم سرانجام گرفتار دروغ خواهم شد. انسان باید عقل و خردش را به کار بیاندازد و آنچه را می شنود بررسی کند که اگر نشانه های صلاح در آن بود بگوید و الا آن را نزد کسی بیان نکند.

(يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّهُ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَحَقَّ بِطُولِ السِّجْنِ مِنَ اللِّسَانِ)

چیزی که بیش از همه سزاوار است که زندانی شود زبان است. منظور از زندانی کردن این نیست که حق را نگوید بلکه مراد این است که باطل را نگوید و زیاد حرف نزند.

(يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَ لِسَانِ كُلِّ قَائِلٍ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ امْرُؤٌ وَ لْيَعْلَمْ مَا يَقُولُ)

خدا در کنار زبان هر کسی که حرف می زند حاضر است و بر آن نظارت دارد از این رو هر کس باید تقوا پیشه کند و بداند که چه چیزی را می گوید.

در مجموعه‌ی ورام جلد 1 ص 105 روایتی است که پیغمبر دستور داد که مراقب زبانتان باشید معاذ بن جبل تعجب کرد و گفت: (ا نواخذ بما نقول؟) حضرت جواب تکان دهنده ای داد و فرمود: (و هل يكب الناس على مناخرهم في نار جهنم إلا حصائد ألسنتهم) یعنی چیزی که باعث می شود مردم به رو در آتش جهنم بیافتند همان حصائد (جمع حصید درو کرده شده های) زبانشان است.

در اینجا گاه مردم دچار افراط و تفریط می شوند. بعضی از عرفای صوفیه به مریدانشان دستور می دهند که هرگز حرف نزنند تا نور معرفت در وجودشان ظاهر شود. این همان روزه‌ی سکوت است که در اسلام مشروع نیست.

امام سجاد علیه السلام در روایتی بعد از حدیث اباذر در همان باب از وسائل الشیعه تعبیرات جالبی در مورد سخن گفتن بیان فرموده است و در آخر می فرماید: شما حتی فوائد سکوت را با زبانتان بیان می کنید. از این رو اهمیت زبان نباید فراموش شود متن روایت این است:

أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْكَلَامِ وَ السُّكُوتِ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ فَقَالَ ع لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا آفَاتٌ فَإِذَا سَلِمَا مِنَ الْآفَاتِ فَالْكَلَامُ أَفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا بَعَثَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ بِالسُّكُوتِ إِنَّمَا بَعَثَهُمْ بِالْكَلَامِ وَ لَا اسْتُحِقَّتِ الْجَنَّةُ بِالسُّكُوتِ (بهشت را با سکوت به انسان نمی دهند) وَ لَا اسْتُوجِبَتْ وَلَايَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ وَ لَا وُقِيَتِ النَّارُ بِالسُّكُوتِ وَ لَا تُجُنِّبَ سَخَطُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ (با توبه و امر به معروف و نهی از منکر است که انسان از سخط خداوند دور می شود) إِنَّمَا ذَلِكَ كُلُّهُ بِالْكَلَامِ مَا كُنْتُ لِأَعْدِلَ الْقَمَرَ بِالشَّمْسِ (قمر سکوت است و شمس کلام و واضح است که ماه همسنگ خورشید نیست) إِنَّكَ لَتَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلَامِ وَ لَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْكَلَامِ بِالسُّكُوتِ.

حضرت با بیان این حدیث جلو افراط و تفریط ها را گرفته است.

و اما بحث فقهی:

قبل از شروع به مسئله‌ی 11 نکته ای در مسئله‌ی 9 باقی مانده که لازم به ذکر است و آن اینکه فتوا این بود که کسی که برای حج نذر کرده است که پیاده آن را انجام داهد بعد از رمی جمار دیگر لازم نیست که پیاده باشد. ولی طبق تحقیقی که یکی از فضلا انجام داده است در روایات ما از رمی جمره تعبیر شده بود و ما بعد از فحص از لفظ جمره و جمار و جمرات به این نتیجه رسیدیم که کلمه‌ی جمار 121 بار و جمره 75 بار و کلمه‌ی جمره مطلق در این موارد غالبا به معنای جمره‌ی عقبه است.

حال اگر این معنا ثابت بشود که جمره عند الاطلاق غالبا به جمره عقبه گفته می شود روایاتی که می گفت که با رمی جمره نذر مشی تمام است به همان جمره‌ی عقبه حمل می شود و اگر این معنا ثابت شود نکته اش ممکن است این باشد که بعد از رمی جمره‌ی عقبه قربانی است و خارج شدن از احرام و بلافاصله می توانند زیارت بیت را انجام دهند و بعد به منا بر گردند کانه حج به یک معنا تمام شده است.

اما مسئله‌ی 11: که سه حکم دارد که در مورد تخلف از نذر است: و صاحب عروة حکم اول و دوم را در مسئله‌ی 31 گفته است و حکم سوم را در مسئله‌ی 32 گفته است.

حکم اول: لو نذر الحج ماشیا (حج موصوف به صفت مشی نذر شده است نه خود مشی) فلا یکفی عنه الحج راکبا فمع کونه موسعا یاتی به (سال بعد باید دوباره انجام دهد و نه قضا دارد نه کفاره) و مع کونه مضیقا تجب الکفارة لو خالف دون القضاء

حکم دوم: و لو نذر المشی فی حج معین (این حج ماشیا نیست بلکه نذر مشی است که در حجی که به هر دلیلی بر او واجب شده آن را ماشیا انجام دهد) و اتی به راکبا صح و علیه الکفارة دون القضاء (قضا ندارد زیرا حج را بجا آورده و مشی هم جدای از حج بود و حج ماشیا را نذر نکرده بود)

حکم سوم: (و لو رکب بعضا دون البعض فبحکم رکوب الکل) یعنی اگر بخشی را سواره رفت و بعضی را پیاده این در حکم این است که همه را سواره رفته است زیرا کل پیاده رفتن یک نذر بود و چه همه را تخلف کند و یا نه در هر صورت به نذر ادا نشده است.

صاحب جواهر در جلد 17 صفحه‌ی 351 [1] این بحث را مفصل بیان کرده است.

اما دلیل حکم اول: که کسی که نذر حج کرد که پیاده انجام داهد حال اگر موسع باشد قاعده اقتضاء می کند که سال بعد انجام دهد زیرا نذرش در سال اول که سواره رفت ادا نشده است و ذمه اش همچنان مشغول است و بالاخره باید اداء کند.

ولی اگر نذرش مضیق باشد و در همان سال تخلف کرد و حج را راکبا انجام داد که امام فرمود قضاء ندارد و کفاره دارد. اما اینکه قضاء ندارد برای اینکه نذرش مقید به امسال بود امسال هم انجام نشد و قضاء هم امر جدید می خواهد. و اما کفاره برای این است که نذرش را می بایست امسال ادا کند و تخلف کرد.


[1] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج17، ص351.