درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه‌ی بحث

ابتدا نظر اهل سنت را مطرح می کنیم که آنها قائل به جواز مشی هستند ولی فقط در صورتی که مشی برای حج و عمره باشد.

به نظر ما دلیل انعقاد نذر بر مشی به سمت حج علاوه بر اجماع یکی رجحان این عمل است که نوعی احترام است و دیگری روایات خاصه.

روایتی به ظاهر معارض هم در وجود دارد ولی مربوط به موردی خاص است و معارض محسوب نمی شود.

در مورد کلام امام در تحریر که فرموده است حتی اگر مشی مرجوح باشد باز نذر منعقد است می گوئیم که حق این است که بین نذر بر مشی و نذر بر حج ماشیا فرق بگذاریم و بگوئیم اگر رکوب راجح است در مورد اول نذر

منعقد نیست ولی در مورد دوم منعقد می باشد.

و اما تمام بحث

بحث ما در مسئله‌ی نهم از مسائل مربوط به حج نذری است و اقوال شیعه را نقل کردیم:

اما اقوال اهل سنت

ابن قدامه در مغنی جلد 11 ص 343 می گوید:

ان من نذر المشی الی بیت الله الحرام لزمه الوفاء بنذره و بهذا قال مالک و الاوزاعی و الشافعی و ابو عبید و ابن المنذر و لا نعلم فیه خلافا ... و لا یجزیه المشی الا فی الحج او عمرة و به یقول الشافعی و لا اعلم فیه خلافا.[1]

اهل سنت قائلند که اصل این نذر منعقد است ولی در آخر می گوید که نذر بر مشی صحیح نیست مگر برای رفتن به حج و عمره و مشی به غیر این مورد صحیح نیست. (مثلا حتی برای زیات رسول خدا هم نباید مشی کرد و به مدینه رفت.)

دلیل مسئله:

ما برای مشروعیت نذر بر مشی به سمت، حج علاوه بر اجماع می توانیم به دو دلیل دیگر تمسک کنیم. دلیلی خاص و دلیلی عام.

دلیل اول: این دلیل عام است که عبارت است از اینکه مشی به سمت حج نوعی احترام است و رجحان شرعی دارد و مشمول اطلاقات ادله‌ی نذر می شود و واجب الوفاء است.

دلیل دوم: روایات خاصه است که در باب 32، 33 و 34 از ابواب وجوب حج وسائل الشیعه آمده است.

در باب 32 روایات بسیاری وجود دارد که ما به حدیث 1، 2، 4 و 5 اشاره می کنیم.

حدیث 1: َ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ وَ لَا أَفْضَلَ[2]

این حدیث معتبری است و مراد از مشی، همان پیاده رفتن به سمت اماکن مقدسه است.

حدیث 2: ْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَا وَ عَنْبَسَةُ بْنُ مُصْعَبٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَقُلْنَا جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ الْمَشْيُ أَوِ الرُّكُوبُ فَقَالَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْمَشْيِ الْحَدِيثَ [3]

اول حدیث نشان می دهد که این مسئله ای بود که باعث دغدغه‌ی عده ای شده بود.

حدیث 4: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ رَجَاءٍ الزُّبَيْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْمَشْيِ [4]

در بعضی از نسخ (زبیری) است و چون روایات متضافر است به بررسی سند نمی پردازیم.

حدیث 5: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ رُوِيَ أَنَّهُ مَا تَقَرَّبَ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْمَشْيِ إِلَى بَيْتِهِ الْحَرَامِ عَلَى الْقَدَمَيْنِ وَ أَنَّ الْحَجَّةَ الْوَاحِدَةَ تَعْدِلُ سَبْعِينَ حَجَّةً وَ مَنْ مَشَى عَنْ جَمَلِهِ (با اینکه شتر دارد سوار نمی شود) كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَيْنَ مَشْيِهِ وَ رُكُوبِهِ وَ الْحَاجُّ إِذَا انْقَطَعَ شِسْعُ نَعْلِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَيْنَ مَشْيِهِ حَافِياً إِلَى مُنْتَعِلٍ [5]

این روایت مرسله‌ی صدوق است ولی بدلیل نکته‌ی جدیدی که در آن است آن را نقل کرده ایم.

اما روایات باب 33 که پیاده رفتن معصومین به سمت حج را مطرح می کند و روایت 6 را می خوانیم.

حدیث 6: ٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يَحْيَى عَنْ سُلَيْمَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نُرِيدُ أَنْ نَخْرُجَ إِلَى مَكَّةَ مُشَاةً فَقَالَ لَا تَمْشُوا وَ اخْرُجُوا رُكْبَاناً فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ بَلَغَنَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ حَجَّ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً فَقَالَ إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع كَانَ يَحُجُّ مَاشِياً وَ تُسَاقُ مَعَهُ الرِّحَالُ.[6]

معنای این حدیث است که امام حسن پیاده به حج رفت ولی محل و مرکب و امثال آن همراه حضرت بود. این نشان می دهد که مردم خیال نکنند که پیاده رفتن حضرت به سمت حج از سر نداری و گرفتاری بوده است و با این حال پیاده می رفت تا احترام به بیت الله را نشان دهد و شاید مراد این است که اگر کسی که با حضرت بود خسته می شد بتواند سوار شود.

روایت معارض:

در این مسئله روایت معارضی هم است که در باب 34 از ابواب وجوب حج حدیث 4 ذکر شده است.

حدیث 4: عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ نَذَرَ أَنْ يَمْشِيَ إِلَى مَكَّةَ حَافِياً فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَرَجَ حَاجّاً فَنَظَرَ إِلَى امْرَأَةٍ تَمْشِي بَيْنَ الْإِبِلِ فَقَالَ مَنْ هَذِهِ فَقَالُوا أُخْتُ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ نَذَرَتْ أَنْ تَمْشِيَ إِلَى مَكَّةَ حَافِيَةً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عُقْبَةُ انْطَلِقْ إِلَى أُخْتِكَ فَمُرْهَا فَلْتَرْكَبْ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْ مَشْيِهَا وَ حَفَاهَا (پا برهنه بودن) قَالَ فَرَكِبَتْ [7]

سند این روایت معتبر است.

تصور شده است که این روایت معارض است ولی قرائن دلالت بر عدم معارض بودن دارد زیرا مورد زنی است که تنها و لابه لای شترها با پابرهنه به سمت حج می رفت و موقعیت اقتضاء می کرد که او بدین گونه به حج نرود. از این رو می توان گفت که این مربوط به جائی است که مشی خطر و ضرر دارد و در روایت 5 و 10 از این همین باب هم قرینه ای بر کلام ما هست.

حدیث 5: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ رُوِيَ أَنَّ مَنْ نَذَرَ أَنْ يَمْشِيَ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ حَافِياً مَشَى فَإِذَا تَعِبَ رَكِبَ قَالَ وَ رُوِيَ أَنَّهُ يَمْشِي مِنْ خَلْفِ الْمَقَامِ [8]

حدیث 10: وَ عَنْ سَمَاعَةَ وَ حَفْصٍ قَالَا سَأَلْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ نَذَرَ أَنْ يَمْشِيَ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ حَافِياً قَالَ فَلْيَمْشِ فَإِذَا تَعِبَ فَلْيَرْكَبْ [9]

در هر دو روایت تصریح شده است که اگر به عسر و حرج افتاد باید سوار شود از این رو روایت عبیدة مربوط به جایی است که عسر و حرج باشد.

اما کلام امام که فرمود حتی اگر رکوب افضل باشد باز نذر بر پیاده رفتن منعقد است.

صاحب عروة برای این مسئله دو شاخه قرار داده است که در یک مورد می شود و در یک مورد نمی شود:

1. یکی همان موردی است که در تحریر آمده است که لو نذر المشی فی الحج.

2. شکل دوم این است که لو نذر الحج ماشیا.

سپس اولی را زیر سوال می برد که او حج را نذر نکرده است و پیاده روی را نذر کرده است از این رو در جائی که رکوب افضل است نذر به پیاده روی صحیح نیست ولی در شکل دوم که حج ماشیا را نذر کرده است متعلق نذر، حج است و ماشیا صفت است و مر که در نذر، قیود و شاخ و برگها لازم نیست که رجحان داشته باشد و فقط اصل عمل باید راجح باشد.

در مورد اول: ما هم قائل به عدم انعقاد نذر هستیم و گفته بودیم در آنجا که دو حالت بیشتر نباشد یکی راجح و دیگری ارجح متعلق نذر باید راجح باشد مانند نذر به مشی که دو مورد دارد یا مشی یا رکوب. حال اگر رکوب افضل است نمی تواند به مشی نذر کند زیرا ماهیت نذر تقرب به مولی است و نمی توان با چیزی که مرجوح است به خدا تقرب جست و با آن به درگاه او هدیه فرستاد. بله اگر شق ثالثی داشت نذرش منعقد بود مانند مانند نذر به نماز خواندن در مسجد محله که منعقد است در حالی که نماز در مسجد جامع افضل است ولی از آنجا که شق سومی یعنی نماز در خانه هم وجود دارد باعث می شود که نذرش منعقد باشد.

و اما مورد دوم: اگر حج ماشیا را نذر کند نذرش قبول است زیرا گفتیم که حج ذاتا رجحان دارد و دیگر لازم نیست که قیود و صفات و شرائطش هم رجحان داشته باشد مانند آنجا که نذر کند که روضه بگیرد و فلان کس به منبر رود نذر منعقد است هرچند منبر رفتن فلان کس رجحان نداشته باشد.


[1] المغني، ابن قدامة المقدسي، ج10، ص13.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص54، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب32، ح1، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص55، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب32، ح2، ط الإسلامية.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص55، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب32، ح4، ط الإسلامية.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص55، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب32، ح5، ط الإسلامية.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص58، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب33، ح7، ط الإسلامية.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص60، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب34، ح4، ط الإسلامية.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص60، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب34، ح5، ط الإسلامية.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص61، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب34، ح10، ط الإسلامية.