درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 3 و 4 /نذر حجّة الاسلام

 

«حديث اخلاقى: دورى از مجالس گناه»

متن حديث:

قال: يأتي على الناس زمان تكون العافيه عشرة اجزاء تسعة منها في اعتزال الناس وواحدة في الصمت.[1]

ترجمه حديث:

على بن مهزيار از امام حسن عسگرى يا امام هادى(عليهما السلام) نقل كرده و مى گويد:

زمانى فرا مى رسد كه عافيت ده جزء دارد كه نُه جزء آن كناره گيرى از مردم و يك جزء آن سكوت است.

شرح حديث:

اسلام دينى اجتماعى است و مانند مرتاضها و صوفيها دعوت به جدايى از اجتماع نمى كند و مى فرمايد: يداللّه مع الجماعة و يا عليكم بالسواد الاعظم; اجتماع و جمعيّت از مسائلى است كه اسلام به آن اهميّت داده و به همين جهت نماز جمعه و جماعت مورد توجّه اسلام است. آيا چنين دينى دعوت به گوشه گيرى مى كند؟! به طور قطع منظور روايت چيز ديگرى است و اشاره به زمانى است كه جلسات، ناسالم و مجالس توأم با گناه است كه در اين زمان نود درصد از عافيت در كناره گيرى از اين مجالس ده درصد آن هم در سكوت و سخن نگفتن جز به خير خواهد بود.

در اسلام حضور در مجالس گناه، گناه است هر چند تماشاچى باشد. در داستان امام صادق(عليه السلام)آمده كه كسى حضرت را با جماعتى دعوت كرده بود و براى خوش آيند بعضى از حاضران ظرف شرابى آوردند، امام از جا برخاست و فرمود در مجلسى كه گناه شود حاضر نمى شوم چون حضور در مجلس گناه هم گناه است.

در زمان ما مجالس گناه كم نيست و همان مجالس سبب نشر فساد و گناه مى شود. گاه به نام مجلس عروسى افرادى نيمه عريان در آن حاضر مى شوند و جوانهاى مجرّد آلوده مى شوند و گاه از يك مجلس عروسى ده ها طلاق بوجود مى آيد و نطفه طلاقهاى متعدّد در آنجا منعقد مى شود و دهها جوان به انحراف كشيده مى شود و ده ها زن همسردار آلوده مى شوند مجلس گناه مانند مجلسى است كه در آن آتش روشن شده است كه اگر دامان حاضران را نگيرد دود آن آتش دستگاه تنفّسى آنها را آلوده مى كند. بعضى مى گويند يك شب است ولى توجّه ندارند كه اين يك شب چه بلاهايى به دنبال دارد. در مجالس آلوده جوانان معتاد و آلوده مى شوند به همين جهت ما به جوانان توصيه مى كنيم كه نماز را اوّل وقت بخوانيد و از مجالس آلوده به گناه بپرهيزيد و از دوستان ناباب دورى كنيد.

بنابراين روايت اشاره به پرهيز از مجالس گناه است كه عافيت و سلامت دين و دنيا در كناره گيرى از اين مجالس است و بخشى هم در خلوت است كه زبان آلوده به غيبت و تهمت و... نشود.

به تناسب اين بحث يك خواهش از تمام مردم كشور و يك خواهش از دولت دارم. امسال سال خشكسالى است كه شروع آن توأم با سرماى شديد بود و زيانهاى زيادى به بار آورد و در ادامه كمبود نزولات جوّى است كه يكى از علل اين مشكلات گناهان و مجالس آلوده است. در حديث معروفى آمده كه ابن عباس خدمت حضرت امير(عليه السلام) نشسته بود شخصى از راه رسيد و عرض كرد: زراعات ما خشكيده و آفات به ما هجوم آورده است حضرت فرمود: از گناهانتان استغفار كنيد، شخص ديگرى آمده و عرض كرد: چاه هاى ما خشكيده، حضرت فرمود: از گناهانتان توبه كنيد سوّمى آمده عرض كرد: فرزندانمان از دنيا مى رود، حضرت فرمود: از گناهانتان استغفار كنيد.

ابن عباس عرض كرد: شما طبيبى هستيد كه براى تمام دردها يك نسخه مى پيچد! حضرت فرمود: مگر قرآن نخوانده اى، جايى كه نوح به مردم مى گويد:

فَقُلْتُ استغفروا ربّكم إنّه كان غفّاراً ﴿يرسل السماء عليكم مدراراً﴾[2] ﴿ويمددكم بأموال وبنين ويجعل لكم جنّات ويجعل لكم أنهاراً﴾[3]

همه بايد از گناهان خود استغفار كنند: از كم فروشى، غيبت، تهمت; از كثرت گناه يك جا باران نمى بارد و جاى ديگر باران زيادى مى بارد كه سيل به راه مى افتد و آفت مى شود و يا جاى ديگر اموال آنها تبديل به سلاح مى شود و آفتى براى تمام دنيا مى گردد و بنابراين، همه بايد استغفار كنيم.

دولت هم بايد بداند كه امسال سال سختى است برنامه هاى وسيعى لازم است و از هزينه هاى غير ضرورى بايد كم كرد تا به حل اين مسائل برسد، مردم انتظار دارند تا دولت به داد مردم گرفتار در خشكسالى برسد.

* * *

قبل از بحث از مسأله چهارم از مسائل حجّ نذرى از ميان نتايج مسأله قبل پنج نتيجه مهم را ذكر مى كنيم:

در نذر رجحان اصل عمل لازم است و شاخ و برگها رجحان لازم ندارد.

آيا مخالفت نذر قضا دارد؟ دلايلى داريم كه قضا دارد ولى قانع كننده نيست، البتّه احتياط وجوبى اين است كه مخالفت نكنيم، يعنى اگر نذر انجام نشد قضا و كفّاره انجام شود.

در نذرِ مشروط اگر شرط حاصل نشد و يا بعد از مردن ناذر شرط حاصل شد نذر باطل است و دليلى بر وجوب وفاى به اين نذر نداريم.

نذر حج يا نذر احجاج هيچ يك نذر مالى خالص نيست كه بگوييم شبيه ديون است و بايد از اصل تركه پرداخت شود و دليلى نداريم كه از واجبات مالى باشد.

اگر نذر حج يا احجاج كند احتياط آن است كه اگر نذر منعقد شده و امكان عمل بوده، هم كفّاره و هم قضا دارد و از ثلث مال است.

مسألة 4: لو نذر المستطيع أن يحج حجة الاسلام إنعقد ويكفيه إتيانها ولو تركها حتى مات وجب القضاء عنه والكفارة من تركته ولو نذرها غير المستطيع إنعقد ويجب عليه تحصيل الاستطاعة الا أن يكون نذره الحج بعد الاستطاعة.

عنوان مسأله:

اين مسأله داراى دو فرع است:

فرع اوّل: شخصى مستطيع است و حجّة الاسلام بر او واجب است علاوه بر آن نذر هم مى كند; در اينجا دو سؤال پيدا مى شود:

آيا نذر واجب منعقد است يا تحصيل حاصل است؟ اقوال در اينجا مختلف و اكثريت گفته اند نذر واجب صحيح است.

در صورت انعقاد آيا تداخل مى كند و يك حج لازم است يا دو حج و اگر عمل نكرد آيا يك قضا دارد يا دو قضا؟

فرع دوّم: در حالى كه مستطيع نيست نذر حجّة الاسلام مى كند كه دو حالت دارد:

نذر مى كند كه ولو مستطيع نيست بايد تلاش كند و تحصيل استطاعت كند و حجّة الاسلام را بجا آورد يعنى دو چيز نذر كرده: حجة الاسلام و تحصيل استطاعت.

نذر مى كند در حالى كه استطاعت ندارد و مى گويد اگر مستطيع شدم نذر مى كنم حج را بجا آورم تأكيداً.

مرحوم صاحب عروه در مسأله 14 به اين بحث پرداخته و حق مطلب را بيان كرده است. در اينجا سؤالى كه بعضى مطرح كرده اند پاسخ مى گوييم:

سؤال: شما مى گوييد كفاره نذر كفاره رمضان است كه اين مخالف فتواى بعضى از معاصرين است.

قلنا: ما در پاسخ به كلامى از صاحب جواهر اكتفا مى كنيم كه مى فرمايد: انّ المشهور كونها (كفّاره) مخيّرة ككفّارة شهر رمضان بل عن الانتصار (سيد مرتضى) والغنية الإجماع عليه وهما الحجّة;[4] اقليّتى هم كفّاره نذر را كفّاره يمين دانسته اند. بعضى از بزرگان متأخّرين كه به مشهور اعتماد نمى كردند ترجيح داده اند كه كفّاره يمين باشد.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص529، أبواب آداب العشرة، باب117، ح13، ط الإسلامية.
[2] نوح/سوره71، آیه10.
[3] نوح/سوره71، آیه12.
[4] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج33، ص175.