درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه‌ی بحث

در بحث امروز در ابتدا حدیث مفصلی که به عنوان تتمه‌ی بحثی که در امر دوم است را ذکر می کنیم سپس به ادامه‌ی کلیاتی که در مورد عهد بود می پردازیم و چهار نکته‌ی دیگر را بیان می کنیم.

و اما تمام بحث

در بحث دیروز در بیان دلیل دوم به روایتی که در آخر باب نذر در باب 14 آمده بود اشاره کردیم و الان کل این روایت را بدلیل اهمیتی که دارد نقل می کنیم و سپس به نکته‌ی چهارم می پردازیم.

و اما روایت باب 14: 29636- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ قَالَ كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَمَاعَةً إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِي أَبِي جَعْفَرٍ ع فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ جَلَسَ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ أَعْطَيْتُ اللَّهَ عَهْداً إِنْ عَافَانِيَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ كُنْتُ أَخَافُهُ عَلَى نَفْسِي أَنْ أَتَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَا أَمْلِكُ وَ أَنَّ اللَّهَ عَافَانِي مِنْهُ وَ قَدْ حَوَّلْتُ عِيَالِي مِنْ مَنْزِلِي إِلَى قُبَّةٍ فِي خَرَابِ الْأَنْصَارِ وَ قَدْ حَمَلْتُ كُلَّ مَا أَمْلِكُ فَأَنَا بَائِعٌ دَارِي وَ جَمِيعَ مَا أَمْلِكُ فَأَتَصَدَّقُ بِهِ [1]

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع انْطَلِقْ وَ قَوِّمْ مَنْزِلَكَ وَ جَمِيعَ مَتَاعِكَ وَ مَا تَمْلِكُ بِقِيمَةٍ عَادِلَةٍ وَ اعْرِفْ ذَلِكَ ثُمَّ اعْمِدْ إِلَى صَحِيفَةٍ بَيْضَاءَ فَاكْتُبْ فِيهَا جُمْلَةَ مَا قَوَّمْتَ ثُمَّ انْظُرْ إِلَى أَوْثَقِ النَّاسِ فِي نَفْسِكَ فَادْفَعْ إِلَيْهِ الصَّحِيفَةَ وَ أَوْصِهِ وَ مُرْهُ إِنْ حَدَثَ بِكَ حَدَثُ الْمَوْتِ أَنْ‌ يَبِيعَ مَنْزِلَكَ وَ جَمِيعَ مَا تَمْلِكُ فَيَتَصَدَّقَ بِهِ عَنْكَ (این مطلب مطابق قاعده هم میتواند باشد و آن اینکه کسی که الان قادر به اداء منذور نیست میتواند بعد که استطاعت پیدا کرد ادا کند) ثُمَّ ارْجِعْ إِلَى مَنْزِلِكَ وَ قُمْ فِي مَالِكَ عَلَى مَا كُنْتَ فِيهِ فَكُلْ أَنْتَ وَ عِيَالُكَ مِثْلَ مَا كُنْتَ تَأْكُلُ ثُمَّ انْظُرْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ تَصَدَّقُ بِهِ فِيمَا تَسْتَقْبِلُ مِنْ صَدَقَةٍ أَوْ صِلَةِ قَرَابَةٍ أَوْ فِي وُجُوهِ الْبِرِّ فَاكْتُبْ ذَلِكَ كُلَّهُ وَ أَحْصِهِ فَإِذَا كَانَ رَأْسُ السَّنَةِ فَانْطَلِقْ إِلَى الرَّجُلِ الَّذِي أَوْصَيْتَ إِلَيْهِ فَمُرْهُ أَنْ يُخْرِجَ إِلَيْكَ الصَّحِيفَةَ ثُمَّ اكْتُبْ فِيهَا جُمْلَةَ مَا تَصَدَّقْتَ وَ أَخْرَجْتَ مِنْ صَدَقَةٍ أَوْ بِرٍّ فِي تِلْكَ السَّنَةِ ثُمَّ افْعَلْ ذَلِكَ فِي كُلِّ سَنَةٍ حَتَّى تَفِيَ لِلَّهِ بِجَمِيعِ مَا نَذَرْتَ فِيهِ (این قرینه بر این است که نذر را به عهد هم اطلاق میکنند زیرا در صدر روایت سخن از عهد کردن آمده است) وَ يَبْقَى لَكَ مَنْزِلُكَ وَ مَا لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ فَرَّجْتَ عَنِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ.

نجاشی محمد بن یحیی خثعمی را توثیق کرده است و بعضی میگویند آن همان محمد بن یحیی الخزاز است که از اصحاب خاص امام صادق بوده است.

در این روایت امام میخواهد بیان کند که باید به عهد عمل شود و این هم میتواند دلیل بر وجوب باشد.

آیا لازم است که در متعلق عهد رجحان وجود داشته باشد (مانند نذر) یا نه مانند یمین است که در مباحات هم جاری است؟

نظر ما بر این است که باید رجحان باشد زیرا در ماهیت صیغه عهد رجحان وجود دارد زیرا هنگامی که با خدا عهد میکنم باید مورد آن، امری راجح و کاری خدائی باشد و معنا ندارد که با خدا عهد کنم که امروز غذای من فلان چیز باشد.

ولی در قسم به خدا قسم میخورم ولی با خدا پیمان و عهد نمی بندم.

آیا قصد قربت در عهد شرط است (مانند نذر) یا شرط نیست (مانند یمین).

این قسم هم از تبعات قسم چهارم است یعنی اگر با خدا پیمان میبندیم بدین معنا است که انگیزه‌ی خدائی داریم و این کار با قصد قربت همراه است ولی در قسم این گونه نیست زیرا پیمان با خدا در آن نیست و یا مانند نذر هدیه به پیشگاه خدا نیست.

آیا اشتراط اذن پدر و زوج در عهد هست یا نه؟

واضح است که اگر مزاحم حق زوج و یا والد باشد اذن آنها شرط است ولی در غیر این مورد دلیل بر جلب اذن آنها نیست مگر اینکه بگوئید عهد مصداق یمین است همانطور که در نذر گذشت که آن را مصداق یمین دانستیم و در یمین نص داشتیم که اذن آندو لازم است. (هرچند ما قبول نکردیم که نذر مصداق یمین باشد در باب عهد هم همین جواب را تکرار میکنیم زیرا استعمال اعم از حقیقت و مجاز است و ما نمیتوانیم با استعمال چند مورد، حقیقت یمین را عام بدانیم و بگوئیم که عهد را هم شامل میشود.

آیا کفاره‌ی عهد مانند کفاره‌ی قسم است یا کفاره‌ی نذر؟

روایات متعددی در باب 25 هست که کفاره‌ی عهد را مانند نذر می داند:

ح 1- عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عَاهَدَ اللَّهَ فِي غَيْرِ مَعْصِيَةٍ مَا عَلَيْهِ إِنْ لَمْ يَفِ لِلَّهِ بِعَهْدِهِ قَالَ يُعْتِقُ رَقَبَةً أَوْ يَتَصَدَّقُ بِصَدَقَةٍ أَوْ يَصُومُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ.[2]

ح 2- وَ حَدِيثُ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ‌ مَنْ جَعَلَ عَلَيْهِ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ فِي أَمْرٍ لِلَّهِ فِيهِ طَاعَةٌ فَحَنِثَ فَعَلَيْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً.[3]

از این روایت برداشت میشود که باید آنچه مورد عهد قرار میگیرد رجحان داشت باشد (لله فیه طاعة)


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص197، أبواب النذر والعهد، باب14، ح1، ط الإسلامية.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص206، أبواب النذر والعهد، باب25، ح1، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص206، أبواب النذر والعهد، باب25، ح2، ط الإسلامية.