درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه‌ی درس

امام در فرع اول از مسئله‌ی چهارم از تحریر به نکته می پردازد که در یمین همسر و فرزند اذن شوهر و پدر لازم است.

علماء گاه اذن را در صحت شرط می دانند و گاه نه ولی می گویند که مخالفت شوهر و پدر یمین را باطل می کند.

در این مسئله روایاتی را مطرح می کنیم و در جلسات بعد به بررسی مفاد آن می پردازیم.

و اما تمام درس

در بحث حج واجب به مسئله‌ی دوم تحریر رسیدیم که دربردارنده‌ی چهار فرع است.

فرع اول این است که در یمین آیا اجازه‌ی پدر یا شوهر نسبت به فرزند و همسر لازم است یا نه و به عبارت دیگر آیا این اجازه شرط صحت یمین هست یا نه؟

امام میفرماید: یعتبر فی انعقاد یمین الزوجة و الولد اذن الزوج و الوالد

اقوال علماء:

جمعی در مسئله قائل به شرطیت اذن هستند و جمعی قائل به عدم آن ولی میگویند که والد و زوج میتوانند یمین را منحل کنند و به بیان دیگر مخالفت پدر و زوج را مانع می دانند.

صاحب مدارک در ج 7 ص 95 میگوید:

لا ریب فی توقف الیمین علی الاذن للاخبار الصحیحة الدالة علیه.[1]

صدر کلام صاحب جواهر در ج 35 ص 210 در این ظهور دارد که اذن بالاجماع شرط است ولی ذیل کلام او در این ظهور دارد که مسئله ذات قولین است می فرماید: و لا تنعقد من الولد مع والده الا مع اذنه و کذا یمین المراة و المملوک الا ان یکون الیمین فی فعل واجب او ترک قبیح بلا خلاف فی شیء من ذلک فی الجملة... لکن قول المصنف متصلا بما سمعت (شرطیت اذن) و لو حلف احد الثلاثة (ولد، همسر و مملوک) فی غیر ذلک کان للاب و الزوج و المالک حل الیمین و لا کفارة له ظاهر فی الصحة بدون الاذن و لکن له حلها.

 

صاحب عروة در مسئله اول از مسائل نذر و یمین و عهد میگوید:

و لا یبعد قوة هذا القول (قول به عدم شرطیت اذن و داشتن حق انحلال)

نکته‌ی مهم در اینجا این است که اذن در یمین حکم وضعی دارد که اگر پدر و زوج یمین را انحلال کنند یمین باطل است ولی در غیر یمین اگر پدر نهی کند حکم تکلیفی بر آن بار می شود مثلا اگر از بیع نهی کند بیع باطل نیست ولی حرام است.

روایات:

ابواب ایمان باب 10 سه روایت دارد و یک روایت از باب

روایت 1: عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لَا يَمِينَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا لِلْمَمْلُوكِ مَعَ سَيِّدِهِ [2]

در سند این روایت سهل است که به نظر ما خالی از مشکل نیست و ابن قداح همان عبد الله میمون قداح است و فرد ثقه ای است و نجاشی (ص 245 حدیث 452) او را توثیق کرده است و روایتی هم از خود ابن قداح در مدح خودش نقل کرده است که می گویند این گونه روایات که راوی در مدح خودش گفته است برای اثبات وثاقت او کافی نیست و روایت مزبور این است: صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ يَا ابْنَ مَيْمُونٍ كَمْ أَنْتُمْ بِمَكَّةَ (از شما شیعیان در مکه چند نفر هستند) قُلْتُ نَحْنُ أَرْبَعَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ.

روایت 2: عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يَمِينَ لِلْوَلَدِ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِلْمَمْلُوكِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا نَذْرَ فِي مَعْصِيَةٍ وَ لَا يَمِينَ فِي قَطِيعَةٍ (قطع رحم)[3]

نذر در معصیت و یمین در قطع رحم باطل است از این رو آیا از این ذیل میتوان برداشت کرد که یمین ولد با عدم اذن والد باطل است یا آنکه جائز است و او حق انحلال دارد.

روایت 3: عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع قَالَ يَا عَلِيُّ وَ لَا يَمِينَ فِي قَطِيعَةِ رَحِمٍ وَ لَا يَمِينَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِامْرَأَةٍ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا لِلْعَبْدِ مَعَ مَوْلَاهُ [4]

انس بن محمد و ابیه مجهول اند.

حدیث 1 از باب 11: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ وَ لَا وِصَالَ فِي صِيَامٍ (دو روز روزه را نمیتوان به هم متصل کرد) وَ لَا يُتْمَ بَعْدَ احْتِلَامٍ وَ لَا صَمْتَ يَوْماً إِلَى اللَّيْلِ (روزه‌ی سکوت در اسلام نیست هر چند در مذاهب سابق بوده است) وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ (افراد به مدینه آمده مسلمان میشدند و میبایست در مدینه میماندند تا لشکر اسلام قوی شود و خارج نمیشدند و رفتن آنها تعرب بود و احتمال دیگر این است که بعد از هجرت و مسلمان شدن بروند و باز عرب جاهلی شوند) وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ (بعد از فتح مکه هر کس مسلمان میشد و به مدینه می آمد جزء مهاجرین نمیشد) وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ نِكَاحٍ (الان نکاح نکرده میگوید که سه ماه بعد تو مطلقه باشی یعنی قبل از سه ماه ازدواج میکنیم ولی زمان طلاق از الان معلوم باشد) وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْكٍ وَ لَا يَمِينَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِلْمَمْلُوكِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا نَذْرَ فِي مَعْصِيَةٍ وَ لَا يَمِينَ فِي قَطِيعَة [5]

روایت قبلی منصور بن حازم از امام صادق بود و در این روایت از امام باقر و این روایت صحیح است زیرا اسناد صدوق به منصور معتبر است.


[1] مدارك الأحكام، الموسوي العاملي، السيد محمد، ج7، ص95.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص128، أبواب الایمان، باب10، ح1، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص128، أبواب الایمان، باب10، ح2، ط الإسلامية.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص129، أبواب الایمان، باب10، ح3، ط الإسلامية.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص129، أبواب الایمان، باب11، ح1، ط الإسلامية.