درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه‌ی بحث

ابتدا در مسئله‌ی اول به شرائط نذر پرداخته شرط پنجم که اسلام است را مطرح می کنیم. در شرطیت اسلام میان فقهاء دو قول است و امام قائل به عدم شرطیت شده است و به نظر ما اسلام شرط است بجز در جاهل قاصر.

امام در مسئله‌ی دوم چهار فرع را ذکر می کند که در مورد این است که آیا نذر زوجه بدون اذن زوج و ولد بدون اذن والد صحیح است یا نه. در این مسئله ابتدا حکم یمین را مطرح می کنیم و بعد از بررسی آن به بحث نذر می پردازیم.

تمام بحث

بحث در حجی بود که بالاستطاعة واجب می شود و اکنون وارد حجی می شویم که به غیر استطاعت و بوسیله‌ی نذر و عهد و قسم واجب می شود. بدین منظور بحث نذر را مطرح کردیم و گفتیم که در آن چهار شرط وجود داشته باشد که عبارت بود از بلوغ، عقل، قصد و اختیار البته این چهار شرط در همه‌ی عقود و ایقاعات به نحو یکسان جریان دارد و منحصر به نذر نیست چه نذر را جزء ایقاعات بدانیم یا نه.

به شرط پنجم رسیدیم که اسلام بود.

کلام مرحوم محقق در شرایع و شهید ثانی در مکاسب را خواندیم که قائل بودند اسلام در صحت نذر شرط است ولی در مقابل قول مخالفی هم بود که قائل به عدم شرطیت اسلام بودند.

صاحب کشف اللثام در جلد 9 صفحه‌ی 72 در کتاب النذر می گوید:

و یحتمل ما مر من الفرق بین من یعرف الله من الکفار و من لا یعرفه.[1]

به این معنا که کافرانی که ایمان به خدا دارند می توانند در حال کفر نذر کنند و نذرشان صحیح است.

در مبسوط جلد 1 صفحه‌ی 297 و حدائق در ج 14 ص 202 هنگام ذکر شرائط نذر از شرطیت اسلام اسمی به میان نیامده است و از این رو استفاه کرده اند که ایشان هم مخالف هستند و قائل به عدم شرطیت اسلام اند

امام قائل به عدم شرطیت شده می گوید در موردی که کافر عقیده به خدا دارد اسلام شرط نیست و حتی اضافه کردند که اگر در خدا شک هم داشته باشد ولی رجاء قصد قربت کند باز کافی است.

دلیل ایشان این است که کسی که خدا را قصد کرده و به او ایمان دارد قصد قربت از او متمشی می شود

نظر ما: بارها گفته ایم که اسلام شرط است و حق با محقق و صاحب مسالک است زیرا قصد قربت به تنهایی کافی نیست و در کنار آن امکان تقرب هم باید وجود داشته باشد بدین معنا که انسان بتواند با این عمل به خدا تقرب پیدا کند و به بیان دیگر قائل هستیم که هم حسن فاعلی لازم است و هم حسن فعلی یعنی هم فاعل باید قصد قربت کند و هم فعل، او را به خدا نزدیک کند و واضح است که کافر حسن فعلی ندارد و نمی تواند به خدا نزدیک شود.

ان قلت: فعلا نذر را از او صحیح بدانیم و بعد به او می گوئیم که ابتدا مسلمان بشو و سپس زیارت خانه‌ی خدا را بجا آورد و به بیان دیگر نذر او منعقد باشد ولی وفاء به نذر به مقدمه که اسلام است احتیاج داشته باشد.

قلت: ما به متعلق نذر که حج است کاری نداریم بلکه سخن در این است که نذر فی نفسه چون عبادت است باید مقرب باشد و از حسن فعلی و فاعلی برخوردار باشد. در بسیاری از موارد متعلق نذر اصلا عبادت نیست مانند درست کردن خانه‌ی یتیم.

بله فقط جاهل قاصر را می تواند استثنا کرد و قائل شد که او می تواند به خدا تقرب پیدا کند

خلاصه اینکه چهار شرط اول را قبول کردیم ولی در شرط پنجم که اسلام است ما هم قائل به شرطیت آن هستیم خواه متعلق نذر عبادت باشد یا غیر عبادت و در جاهل قاصر این امر را استثناء کردیم.

مساله‌ی دوم: یعتبر فی انعقاد یمین الزوجة و الولد اذن الزوج و الوالد و لا تکفی الاجازة بعده و یا یبعد عدم الفرق بین فعل واجب او ترک حرام و غیرهما (منظور این نیست که واجب را می تواند ترک کند بلکه منظور این است که اگر بر انجام واجب قسم بخورد و بعد واجب را ترک کند آیا کفاره‌ی قسم هم بر او لازم است یا نه) لکن لا ینبغی ترک الاحتیاط فیهما (قسم در واجب و حرام) بل لا یترک (یعنی اگر اذن زوجه و والد هم نبود قسم را منعقد بدانیم و به آثار قسم ملتزم شویم)

در این مسئله امام به چهار فرع اشاره می کند.

هرچند بحث ما در نذر است ولی امام اولین فرع این مسئله از یمین شروع می شود و علت آن این است که در مسئله‌ی فوق در یمین دو روایت وجود دارد ولی در نذر نه و یمین در این مسئله پایه است و اگر حکم یمین در مسئله مزبور روشن شود مسیر بحث در مورد نذر روشن می شود.

البته مملوک هم اگر بخواهد قسم بخورد باید به اذن مالک باشد ولی چون مبتلا به نیست امام آن را مطرح نکرده است.


[1] كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، الفاضل الهندي، ج9، ص72.