درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

86/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 55 /

 

قبل از ورود به بحث دو نكته لازم به ذكر است:

امسال مراسم عزاى حسينى به نحو احسن برگزار شد و عاشقان آن حضرت در هواى بسيار سرد، مجالس پرشور و دستجات با عظمتى داشتند و شعاع عظمت اين برنامه به كشورهاى ديگر هم كشيده شد و در كشورهاى اروپايى، آمريكا، بخشهاى زيادى از آفريقا و آسيا اين برنامه ها گسترده بود و مجالس و دستجات به راه افتادند و عظمت آن حضرت را نشان دادند و معلوم شد كه عشق به امام حسين با گذشت زمان خاموش و كمرنگ نشده بلكه سال به سال برافروخته تر و فروزنده تر مى شود.

اينجانب به نوبه خود از تمام عزيزانى كه براى برپايى اين مجالس زحمت كشيدند، قدردانى نموده و همه را دعا مى كنم. در اين ميان رهبر شيعيان لبنان بهترين و بيشترين بهره بردارى را از عزادارى امام حسين نمود; در جلسه بسيار پرشور بيروت كه چند صد هزار نفر در آن شركت داشتند، چنان نطق كوبنده اى كرد و مردم شعار «هيهاة من الذلّة» را سر دادند كه پشت اسرائيل را لرزاند و خودشان تصريح كردند كه اين مجلس و سخنرانى براى آنها گران و سنگين تمام شد، يعنى از عاشوراى امام حسين(عليه السلام) براى داخل و خارج لبنان بهترين استفاده را كرد و به دشمنان خارجى و اسرائيل هشدار داد اين كه مى بينيد لشكرماست و اين معنى خاموش نشدن نهضت امام حسين است و همه جا كربلا و همه روز عاشورا است.

اسرائيل زشت ترين، شرم آورترين و قساوت مندانه ترين برخورد را با يك ملّت انجام مى دهد، آب و برق را قطع كرده و اجازه ارسال غذا و دارو را به بيماران نمى دهد و عجب اين است كه مراكز جهانى هم در مقابل آن ساكتند. ما انتظارى از مجامع جهانى، شوراى امنيت، حقوق بشر و... نمى توانيم داشته باشيم چون آنها امتحان خودشان را پس داده اند، آنها ياران ظالم و دشمنان مظلومند و نمى توانند از ملّت فلسطين حمايت كنند و اگر به فرض بخواهند محكوميّتى براى اسرائيل داشته باشند، آمريكا آن را وتو مى كند.

مشكل ما بعضى از سران كشورهاى اسلامى هستند كه چراغ سبز نشان مى دهند، در سفر اخير بوش يكى از شيوخ عرب گران بهاترين مجموعه طلا را به عنوان هديه تسليم رئيس جمهور آمريكا مى كند و بعضى ديگر از آنها با رئيس جمهور آمريكا رقص شمشير مى كنند; اينها هستند كه چراغ سبز به اسرائيل نشان مى دهند تا اسرائيل چنان كند.

تنها راه ما اين است كه ملّت هاى مسلمان بسيج شده و بر سران سازشكار فرياد بزنند، تا آنها ببينند موقعيتشان متزلزل مى شود، بلكه گامى بردارند.

عدّه مسلمانان در دنيا زياد است وقتى ايران به تنهايى در برابر ابرقدرتها مى ايستد و يا حزب الله به تنهايى در مقابل اسرائيل مى ايستد، همه مسلمانان مى توانند در برابر دشمن بايستند و ملّتهاى مسلمان بايد سران خواب آلودشان را بيدار كنند و بايد به آنها گفت كه بعد از فلسطين نوبت خود شماست.

مردم و مسئولين كشور ما خوب ايستاده و استقلال فكرى را خوب به نمايش گذاشتند و اميدواريم كه ديگران نيز چنين كنند و اين وضع اسف بار ان شاء الله پايان يابد.

بحث در مسأله 55 داراى سه فرع بود. فرع اوّل در اين بود كه اگر حج بر شخصى واجب شود و از دنيا برود، بايد هزينه حجّ او را از اصل مال بردارند و كسى را به حج بفرستند.

فرع دوّم در اين بود كه اگر كسى نذرى كرده و نذر بر ذمه اش مانده و از دنيا رفته آيا حجّ نذرى از اصل مال ادا مى شود يا از ثلث؟ بعضى از اصل و بعضى از ثلث مى دانستند و ما از ثلث دانستيم.

فرع سوّم:

شخصى كه بدهكار حج است، اگر ديون ديگرى هم داشته باشد تكليف چيست؟

در اينجا سه حالت متصوّر است:

عين دين موجود است; مثلاً زكات يا خمس به ذمّه دارد (اين دو مثال را مرحوم امام مطرح كرده است) و يا مالى از مردم قرض كرده و عين مال در دست او موجود است.

عين مال زكوى يا مالى كه به آن خمس تعلق گرفته و يا دينى كه به مردم دارد موجود نيست; مثلاً زكات و حج بدهكار است و يا خمس و حج بدهكار است.

هم خمس و هم زكات و هم حج و هم دين الناس بدهكار است.

اين مسأله محلّ كلام واقع شده است. ما ابتدا تمام شقوق مسأله را على القاعده بحث كرده سپس سراغ روايات مى رويم.

صورت اوّل: زكات يا خمس لازم است و عين آن موجود است و از سوى ديگر حج هم واجب است آيا زكات و خمس مقدّم است يا حج؟ بعضى معتقدند زكات و خمس مقدّم است، چون موجود است و حج به ذمّه تعلّق گرفته است.

البتّه در خمس ما قائل به شركت هستيم، يعنى ارباب خمس در 20% مال شريكند، ظاهر آيه هم شراكت است: ﴿فإنّ للّه خمسه﴾ و در مال مشاع ابتدا سهم طلبكار را مى دهيم، بعد سراغ حج مى رويم. در زكات قائل به اشاعه بودن مشكل است البتّه همه قائلند كه به عين تعلّق گرفته است ولى نحوه تعلّق آن اختلافى است يك احتمال اشاعه است (خيلى بعيد است); احتمال ديگر كلّى در معين است يعنى ده درصد اين خرمن به صورت كلّى در معيّن براى مصرف زكات است و معناى آن اين است كه اگر از بين برود و فقط ده درصد بماند، براى مصارف زكات است ولى اگر اشاعه باشد به نسبت تلف مى شود يعنى ده درصد از هر خوشه اى از اين خرمن براى مصارف زكات و بقيّه براى مالك است.

احتمال سوّم اين است كه به صورت رهن باشد به اين معنى كه زكات در اين مال نيست و به صورت رهن است يعنى زكات در ذمّه است و اين مال گرو آن است. البتّه احتمالات ديگر هم داريم كه از روايات زكات و احكام آن استفاده مى شود.

ما كارى نداريم كه تعلّق زكات به عين به كدام يك از اين طرق است، بلكه مى دانيم متعلّق به اين عين است و تا عين موجود است نوبت به حج نمى رسد و بايد ابتدا زكات را بپردازند.

در ناحيه ديون، در باب بدهكاران ورشكسته كه سرمايه جوابگوى طلبكاران نيست، تقسيم مى كنند، جز جايى كه دين عيناً موجود است، مثلاً يك خروار گندم وام گرفته ولى مصرف نشده است، اين وام را تماماً برمى گردانند و جاى تقسيم نيست; ما نحن فيه هم همين است و عين مال موجود است و تركه وفاى به هر دو نمى كند، حال چون عين مال موجود است، اوّل دين پرداخت مى شود و حج كنار مى رود.

صورت دوّم: جايى كه عين زكوى يا عينى كه خمس به آن تعلّق گرفته، موجود نيست و خمس و زكات و يا دين الناس به ذمّه تعلّق گرفته و حج هم بر ذمّه است و مال هم وفا نمى كند، گفته شده كه على القاعده بايد تقسيم به نسبت شود، حال اگر به نسبت تقسيم شد و مقدارى براى زكات يا خمس و مقدارى براى حج قرار گرفت، اگر بتوان با اين پول حج را از ميقات بجاى آورد بايد حج را انجام داد و سهم زكات يا خمس را هم بايد داد. امّا اگر حج را از ميقات هم نمى توان انجام داد بلكه با آن فقط يك سعى يا يك طواف مى توان بجاى آورد ديگر لازم نيست طواف و سعى به تنهايى انجام دهند و چون حج غير ممكن شد، همه را براى زكات يا خمس مى پردازيم.

صورت سوّم: زكات، خمس، دين و حج بر عهده دارد. تصوّر ما اين است فرقى بين صورت دوّم و سوّم نيست ولى عروه از هم جدا كرده و مرحوم امام هم به تبع ايشان جدا كرده اند.

در اينجا نيز بايد حصّه بندى و تقسيم كنيم. در متن عروه تعبير «تحصيص» آمده كه به معنى حصّه بندى است و بعضى آن را تخصيص دانسته و بر آن حاشيه زده اند كه اينجا جاى تخصيص نيست و عام و خاصّى نداريم.

اين صورت سه حالت دارد:

حالت اوّل; حصّه حج براى انجام حج ميقاتى كافى است كه تكليف روشن است و حج را بجا مى آورند و زكات و خمس و دين مردم را هم مى پردازند.

حالت دوّم; سهم حج به هيچ وجه وفا نمى كند كه در اين صورت حج را حذف كرده و حصّه آن را در بقيه موارد صرف مى كنند.

حالت سوّم; حج را مى توان بجاى آورد ولى عمره را نمى شود و يا به عكس، پس پول به يكى از حج يا عمره وفا مى كند; در اينجا تكليف چيست؟ گفته شد كه بين حجّ افراد و قران و حجّ تمتّع فرق است چون در حج قران و افراد و حج و عمره عمل مستقل است و يكى را مى تواند بجاى آورد و بعضى گفته اند مخيّر است و بعضى گفته اند كه حج را بجاى آورد چون حج مقدّم بر عمره است; حال در حجّ تمتّع چگونه است در جايى كه يكى از حج و عمره را فقط مى تواند انجام دهد؟

ظاهر اين است كه در حجّ تمتّع حج و عمره را نمى توان از هم جدا كرد، چون به هم گره خورده اند ولى بعضى احتمال داده اند كه در اينجا نيز يكى را بجا آورند با اين كه به هم گره خورده اند، چرا؟