درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

86/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 54/

 

«غدير و اكمال دين»

امروز مصادف با ميلاد امام هادى(عليه السلام) است و در آستانه عيد غدير قرار داريم و چند جمله اى در اين مورد صحبت مى كنيم.

در قرآن به داستان غدير اشاره شده است:

﴿يا أيّها الرسول بلغ ما أنزل اليك من ربّك وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه يعصمك من الناس إنّ اللّه لايهدي القوم الكافرين﴾.[1]

براى اين آيه تحليلى داريم كه در تفسير نمونه آورده ايم. شيعه با تطبيق اين آيه به داستان غدير از عهده تفسير برآمده، ولى از مفسّران اهل سنّت آنها كه نپذيرفته اند، در تفسير آيه مانده اند.

آيه داراى چند نكته ظريف است:

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را به عنوان رسول خطاب مى كند و معلوم مى شود كه رسالت تازه اى به دوش پيامبر قرار داده شده است. خطاب ﴿ياأيّها الرسول﴾دو بار در قرآن بكار رفته است.

﴿بلّغ﴾ صيغه اى است كه تأكيد را مى رساند و قرآن ﴿أبلغ﴾ نفرموده است.

مفهوم ﴿ما أنزل إليك﴾ اين است كه چيز جديدى كه تا به حال پيامبر(صلى الله عليه وآله) نفرموده يعنى نماز و روزه و جهاد و ... نيست كه قبلا فرموده است.

﴿و إن لم تفعل فما بلغت رسالته﴾ اين رسالت بقدرى مهم است كه اگر ابلاغ نشود گويى پيامبر تا كنون كارى نكرده و اين برنامه همسنگ تمام برنامه هاى پيامبر اسلام است.

﴿والله يعصمك من الناس﴾ معلوم مى شود كه مسأله اى خالى از خطر نبوده است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اگر در مورد نماز و روزه و ... صحبت كند، خطرى ندارد، پس معلوم مى شود موردى بوده كه عدّه اى منتظر آن بوده اند و در قبال آن موضع گيرى كرده اند كه خدا مى فرمايد خداوند حافظ تو است.

﴿إنّ الله لا يهدي القوم الكافرين﴾كسانى كه منكر اين برنامه شوند، خداوند آنها را هدايت نمى كند و تهديد شديدى است.

سؤال: چه برنامه مهمى بوده كه تا آن زمان ابلاغ نشده و با رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) برابر بوده كه ابلاغ آن هم خالى از خطر نبوده است؟ و چه مسأله مهمّى بوده كه خدا مخالفان را تهديد مى كند؟

فراموش نشود كه سوره مائده به گفته مشهور مفسّران، آخرين سوره اى بود كه بر پيامبر نازل شده در حالى كه تمام احكام نازل شده بود، پس چه بود كه به طور رسمى ابلاغ نشده بود و اين همه اهميّت داشت؟!

آنها كه از عامّه اين تفسير را قبول نكرده اند مى گويند اين آيه مربوط به گوشتهاى حلال و حرامى بوده كه پيامبر بايد ابلاغ مى فرمود; آيا گوشتهاى حلال و حرام را با اين تعبير مى گويند و به اين اندازه خطر دارد؟! آيا قرآن فصيح و بليغ با اين نكات و تأكيدها يك مسأله ساده را با اين لحن بيان مى كند؟!

ما معتقديم كه مقصود آيه مسأله ولايت است كه با تمام اين تعابير سازگار است: اوّلا، با تأكيد همراه است و با تعبير ﴿إن لم تفعل فما بلغت رسالته﴾ سازگار است، چون اگر بيان نكنند ابلاغ رسالت نشده است، چرا كه خلافت مكمّل رسالت است و اگر خلافت بيان نشود، رسالت ضربه مى بيند، پس مناسب ترين مطلب با اين آيه خلافت است و هر منصفى آن را مى پذيرد و مسأله خلافت بود كه عدّه اى به آن چشم دوخته بودند كه در آستانه رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به تصريح صحيح بخارى و مسلم، قلم و دوات خواست تا چيزى بنويسد كه مردم گمراه نشوند. بنابراين اگر آيات ديگر قرآن را در مورد ولايت كنار بگذاريم و روايات غدير كه متواتر است و حدود سيصد راوى آن را نقل كرده اند كنار بگذاريم، از اين آيه همه مطالب قابل اخراج است و هيچ منصفى نمى تواند جز ولايت را از اين آيه استفاده كند، بنابراين منطق ما روشن، زنده، گويا و هماهنگ با قرآن است. حال بعضى روى تعصّب بپذيرند يا نپذيرند دعوا نداريم و با آنها هم همزيستى مسالمت آميز داريم ولى اين مانع از گفتن حقايق نيست پس حقيقت را مى گوييم و كسى را هم اجبار نمى كنيم. اين كه مى گوييم «الحمدلله الذى جعلنا من المتمسّكين بولاية مولانا اميرالمؤمنين(عليه السلام) و اولاده المعصومين(عليهم السلام)» شكرگزارى بر اين نعمت است و بايد به مردم گفته شود.

ما به دنبال فردى به راه افتاده ايم كه نهج البلاغه قسمتى از فرمايشات اوست و اين تاريخ و صفات و زندگى اوست آيا در ميان امّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) كسى مانند او يافت مى شود. ما در مقابل دشمن متّحديم، ولى حرف منطقى خود را داريم و اين مشكلى ندارد.

آيه ديگر در تأكيد اين آيه ﴿اليوم يئس الذين كفروا من دينكم﴾ است كه صريحاً مى فرمايد اين برنامه دشمنان را مأيوس كرد.

بحث در فرع دوّم از مسأله 54 در اين بود كه اگر كسى مستطيع شود و حج بجاى نياورد بايد از جانب او حج بجا آورند و فرقى نمى كند كه استطاعتش زائل شود و بميرد يا با حال استطاعت از دنيا برود. بيان شد كه اتّفاق اصحاب، بر اين است كه بايد از جانب او حج بجا آورند و بعضى از عامّه هم با آن موافقند ولى ابوحنيفه و مالك مخالفند و معتقدند لازم نيست. بيان شد كه دليل عمده مسأله چهار طايفه روايات است.

طايفه اوّل: رواياتى كه مطلق است و مى گويد براى ميّت كه مستطيع بوده حج بجا آوريد چه زال عنه الاستطاعة و چه لم تزل; بيشترين روايات در اين طايفه است.

طايفه دوّم: در حال استطاعت از دنيا رفته و حج بجا نياورده است.

طايفه سوّم: در مورد زال عنه الاستطاعة است.

طايفه چهارم: سخن از وصيّت است يعنى شخصى مستطيع بوده و وصيّت به حج مى كند ولو وصيت است ولى از آن استفاده مى شود كه منهاى وصيّت هم واجب است.

روايات متعدّد است و در بين آنها صحيح السّند هم وجود دارد.

طايفه اوّل:

«عن معاوية ابن عمّار قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن الرجل يموت و لم يحجّ حجّة الاسلام »(مستطيع بوده و اطلاق دارد) و يترك مالاً (دليل بر استطاعت نيست، چون ممكن خانه اى داشته كه در زمان حيات نمى توانسته بفروشد ولى بعد از مردن قابل فروش است) قال: عليه أن يحجّ من ماله رجلا صرورة لا مال له («يموت» يعنى در آستانه مرگ است و «عليه» يعنى بر عهده اوست كه وصيّت مى كند و يا «عليه» يعنى بر ذمّه است كه چنين كارى از جانب او انجام دهند).[2]

«عن محمّد بن مسلم قال: سألت أبا جعفر(عليه السلام) عن رجل مات و لم يحجّ حجّة الإسلام (مستطيع شده و اطلاق دارد) يحجّ عنه؟ قال: نعم.»[3]

«عن الحلبى (صحيحه) عن أبي عبدالله»(عليه السلام) في حديث قال: يقضى عن الرجل حجّة الإسلام من جميع ماله (از ثلث نيست و از اصل مال مى پردازند).[4]

« عن محمّد بن مسلم قال: سألت أبا جعفر(عليه السلام) عن رجل مات و لم يحجّ حجّة الإسلام و لم يوص بها أيقضى عنه؟ قال: نعم.»[5]

« عن رفاعة قال سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن رجل يموت و لم يحجّ حجّة الإسلام و لم يوص بها أتقضي عنه؟ قال: نعم.»[6]

«عن رفاعة قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن الرجل و المرأة يموتان ولم يحجّا أيقضى عنهما حجة الإسلام قال: نعم.»[7]

« عن ضريس الكناسي قال سألت أبا جعفر(عليه السلام) عن رجل عليه حجة الإسلام (مستطيع بوده است) نذر نذراً في شكر ليحجّنّ به رجلا إلى مكّة فمات الذي نذر قبل أن يحجّ حجّة الإسلام و من قبل أن يفى بنذره الذي نذر قال: إن ترك مالا يحج عنه حجّة الإسلام.»[8]

« وبإسناده عن حارث بيايع الأنماط (مجهول الحال است و انماط به معنى فرش است) أنّه سئل أبو عبدالله (عليه السلام) عن رجل أوصى بحجّة فقال إن كان صرورة فهي من صلب ماله إنّما هي دين عليه (پس معلوم مى شود كه حجّة الاسلام است) و إن كان قد حجّ فهي من ثلث.[9]

از مجموع روايات استفاده مى شود كه مطلقا بايد براى مستطيع حج بجا آورد.


[1] مائده/سوره5، آیه67.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص49، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب28، ح1، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص50، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب28، ح2، ط الإسلامية.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص50، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب28، ح3، ط الإسلامية.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص50، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب28، ح5، ط الإسلامية.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص50، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب28، ح6، ط الإسلامية.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص50، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب28، ح7، ط الإسلامية.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص51، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب29، ح1، ط الإسلامية.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص52، أبواب وجوب الحج و شرائطه، باب29، ح2، ط الإسلامية.