درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 11 /

متن حديث:

عن ابى الحسن الرضا(عليه السلام) قال: إن للجنّة ثمانية ابواب و لأهل قم واحد منها فطوبى لهم ثم طوبى لهم ثم طوبى لهم.[1]

ترجمه حديث:

بهشت هشت در دارد كه اهل قم يكى از آن درهاى هشت گانه را در اختيار دارند; خوشا بحال آنها، خوشا بحال آنها، خوشا بحال آنها.

شرح حديث:

مى دانيم درهاى بهشت مثل درهاى اين دنيا نيست بلكه درهاى بهشت اسبابى است كه انسانها را به بهشت مى برد، به عنوان مثال يكى از درهاى بهشت باب المجاهدين است; مطابق فرمايش حضرت على(عليه السلام): الجهاد باب من البواب الجنّة، يعنى جهاد يكى از درهاى بهشت است. حال امام رضا(عليه السلام) در اين روايت مى فرمايد يكى از درهاى بهشت در قم است، يعنى در اين سرزمين عاملى وجود دارد كه مى تواند مردم را به بهشت دعوت كند. اين عامل چيست؟

چند احتمال وجود دارد:

احتمال اوّل: اين در همان قبر حضرت معصومه (س) است كه امام صادق(عليه السلام)درباره آن مى فرمايد: در آينده نزديك زنى از نسل من در اين جا دفن مى شود فمن زارها وجبت له الجنّة.

مى دانيم زيارت با اين همه ثواب زيارت كه در روايات براى آن بيان شده، يك زيارت ساده معمولى نيست بلكه زيارتى است كه عارفاً بحقّها باشد،يعنى وقتى به اينجا براى زيارت مى آيد در افعال خود باز نگرى كرده و با توبه به اصلاح خويشتن بپردازد كه اين سبب مى شود، اينجا درى از درهاى بهشت باشد.

احتمال دوّم: ممكن است اين در باب ولايت باشد چون از همان دوران ائّمه(عليهم السلام) ولايت در قم ريشه دارد و علمايى كه در عصر ائمّه در قم مى زيستند با ائمّه(عليهم السلام) رابطه داشتند و علوم آنها را به قم منتقل مى كردند، پس ولايت از ريشه دارترين امورى است كه در تاريخ قم نهفته است، و ولايت بابى از ابواب بهشت است و كسى كه اعمالش با ولايت توأم باشد بهشت بر او واجب است.

احتمال سوّم: درى از درهاى بهشت بودن به جهت وجود حوزه علميّه در اين شهر باشد چرا كه علم از اينجا به ساير دنيا گسترش مى يابد

احتمال چهارم: ممكن است كه همه اين امور موجب شود كه قم درى از درهاى بهشت باشد.

اين احاديث اگر درست تحليل شود همه اش منطقى است و چيز غير متعارفى نيست.

نتيجه اى كه در اينجا مى گيريم اين است كه بايد قداست اين شهر حفظ شود و جهات دينى، بيشتر از جاهاى ديگر در آن رعايت شود چرا كه لنا حرماً و هو قم. بايد در قم بيش از جاهاى ديگر مواظب باشند نبايد تبليغ كلاسهاى موسيقى در در و ديوار اين شهر ديده شود مسئله اعتياد در قم نبايد باشد و يا طلاق و پرونده هاى منكراتى در دادگاههاى قم بايد از همه جا كمتر باشد، چون حرم اهل بيت(عليهم السلام) و عش آل محمد(صلى الله عليه وآله) محسوب مى شود و درى از درهاى بهشت در آن است و ما نبايد در مقابل اين مسائل بى تفاوت باشيم و همه مسئوليم و هر كسى به اندازه خودش مسئول است. بايد وسائل اطّلاع رسانى از قم بقدرى قوى باشد كه به تمام دنيا بتوانند اطّلاع رسانى كنند و فقط نبايد به ايّام تبليغى اكتفا شود.

* * *

در اينجا لازم مى دانم نكاتى در مورد مسائل روز عرض كنم.

پادشاه اردن بر ضد شيعيان ايران و عراق مطالب تفرقه انگيزى گفته است. در زمانى كه دشمن اطراف ما را احاطه كرده و آمريكا و اسرائيل كمر بر ريشه كن كردن مسلمانان بسته اند اين حرفهاى تفرقه افكن غير از خوشحال كردن دشمن چه اثرى دارد؟ درست است كه يك پادشاه جوان و كم تجربه است ولى بايد مشاوران هوشيارى داشته باشد چرا كه اردن آسيب پذيرترين كشور در مقابل اسرائيل است. يك روزنامه آمريكايى اين پادشاه جوان را آلت دست قرار داده و او حرفى زده كه آنها را خوشحال كرده است. ما از اين گونه سخنان تفرقه انگيز بيزاريم و بايد سراغ وحدت برويم. اين سخنان سبب مى شود كه در عراق جنگ شيعه و سنّى راه بيافتد. تا در عراق انتخابات آزاد برگزار نشود و بيگانگان خاك اين كشور را ترك نكنند، عراق روى آرامش را نخواهد ديد.

و امّا در مورد اتّفاقى كه در اهواز واقع شده بايد بگويم كه اين يك حادثه نبود بلكه يك جريان است چرا كه در اين ايّام واقع شده كه بايد اينها را در كنار هم سنجيد. بيست كشور عربى در رباط جمع شدند كه آمريكايى ها به آنها دموكراسى ياد دهند. دموكراسى آمريكايى و اروپايى چيست؟ دموكراسى مورد نظر آنها حكومت منهاى مذهب است و همان است كه در اهواز پيش آمد آنها مى گويند حكومت و جامعه بايد منهاى مذهب باشد و دين جنبه خصوصى و فردى دارد، منظور آنها از دين اسلام است چون مذاهب ديگر براى منافع آنها خطرى ندارد.

حادثه ديگر اين است كه وزارى امور خارجه هشت كشور دنيا (آمريكا، فرانسه، انگليس، دانمارك،...) نامه اى در مورد ايران به رئيس جمهورى آمريكا نوشته اند، چيزى كه در دنيا سابقه نداشته است اين موضوع نشان دهنده قدرت ايران است كه آنها را به فكر انداخته است. آن ها و خواسته اند كه اوّلا، با ايران درگير نشوند چون صلح جهانى به خطر مى افتد و ثانياً، ايران را به حال خود رها نكنند و آنقدر ايران را تحت فشار قرار دهند كه ايران تسليم حكومت غير دينى شود.

اينها فشار اقتصادى، سياسى و فرهنگى را سرلوحه كار خود قرار داده اند كه آنچه در اهواز گذشت نمونه اى از فشار فرهنگى است. وقتى با لباسهاى تورى بدن نما روى صحنه برقصند اين يك مسئله منكراتى نيست بلكه يك مسئله ريشه دار است. وزارت ارشاد بايد وقتى چنين برنامه هايى پيش مى آيد اطّلاع رسانى كند و اعلام بى زارى كند تا وزارت ارشاد اسلامى باشد.

اصلاحات در مملكت بايد از دو جا شروع شود يكى اصلاحات در ارشاد و ديگرى اصلاحات در اقتصاد; همچنين برخى از برنامه هاى صدا و سيما و بعضى از مطبوعات بايد اصلاح شود. آنها مى گويند شما بايد آزادى مطبوعات را تضمين كنيد و معناى آن اين است كه شما از درون كم كم زمينه برقرارى يك نظام لائيك را فراهم كنيد و اگر صد در صد هم در انتخابات شركت كنيم به نظر آنها دموكراسى در جامعه ما حاكم نيست مگر اين كه دموكراسى مورد نظر آنها را پياده كنيم.

اگر مى خواهيم كشورى قدرتمند باقى بمانيم بايد اين نظام را حفظ كنيم كه در كل منطقه اثر گذاشته و آنها از اين ناراحتند. خطر سنگين است، ولى در عين حال ما معتقديم: انّا لننصر رسلنا ...

ما اگر مسلمان بيدار باشيم خدا ما را تنها نمى گذارد همان گونه كه يكى از عوامل پيروزى پيامبر بر دشمنان رعبى بود كه آنها از پيامبر و مسلمانان داشتند، امروز هم همان رعب در دل دشمنان ما است كه عامل پيروزى است.

* * *

بحث در حكم سوّم از مسئله يازدهم در اين بود كه هر گاه مهريّه اى قرار داده شود كه نقد است ـ همه اش نقد باشد يا بخشى از آن ـ آيا زن مى تواند خود دارى از تمكين كند تا آن مهرّيه نقد را بگيرد؟ در اين مسئله سه قول است:

قول مشهور كه ادّعاى اجماع هم شده است: للمرأة الامتناع عن التمكين موسراً كان الزوج أو معسراً.

مطلقا حق امتناع ندارد چون معاوضه حقيقى نيست و شوهر وظيفه اى دارد و آن اين كه اگر پولى دارد مهر زوج را بدهد و زوجه هم وظيفه اش تمكين است. اين دو وظيفه به هم ارتباطى ندارند و دو تكليف مجزّا است كه به اين قول، صاحب حدائق و صاحب مدارك قائل شده اند، البتّه لولا الاجماع فرموده اند.

تفصيل بين معسر و موسر يعنى اگر موسر باشد زن مى تواند امتناع از تمكين كند و اگر معسر است زن بايد تمكين كند، اين قول را صاحب جواهر از ابن ادريس نقل مى كند.

مرحوم صاحب حدائق مى فرمايد:

الظاهر أنّه لاخلاف بين الأصحاب فى أنّه يجوز للزوجة الغير المدخول بها الامتناع من تسليم نفسها حتّى تقبض إذا كان المهر حالاّ و الزوج موسراً و إنّما الخلاف فيما إذا كان معسراً ... و لا أعرف لهم دليلا غير ما يدّعونه من إلاجماع و أنّ النكاح من قبيل المعاوضات .[2]

صاحب مدارك هم همين راه را رفته است و در كتاب نهاية المرام (چون مدارك باب نكاح ندارد و فقط در عبادات است) مى فرمايد:

و لم نقف فى هذه المسألة على نصّ ... فإن تمّ الاجماع على أن لها الإمتناع من تسليم نفسها إلى أن تقبض المهر كما ذكره الأكثر أو إلى أن يحصل التقابض من الطرفين فلا كلام و الاّ وجب المسير الى ما ذكرناه (دو تكليف جداگانه است يعنى پرداخت مهر يك تكليف و تمكين تكليف ديگر و اين دو تكليف به هم گره نخورده است).[3]

مرحوم صاحب جواهر عبارتى دارد كه مضمون آن چنين است:

إنّه مع اعسار الزوج ليس لها الإمتناع (ابن ادريس مع اعسار الزوج قائل به تمكين است).[4]

كلام مرحوم امام (ره) در تحرير الوسيله اين بود كه لها أن تمتنع من التمكين سواء كان الزوج موسراً أو معسراً.


[1] سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، القمي، الشيخ عباس، ج7، ص357.
[2] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، البحراني، الشيخ يوسف، ج24، ص460.
[3] صاحب مدارك، ج1، ص413.
[4] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج31، ص42.