1403/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جواز اجتماع وعدم جوازآن/قول مشهور /عنوان مشیر
بحث در مورد این بود که آیا اجتماع امر ونهی جائزٌ ام لا؟
در این زمینه چهار قول وجود دارد:
1)قول به امتناع(مشهور من جمله آخوند خراسانی): صاحب کفایة چهارمقدمة برای امتناع اجتماع ذکر می کند که مجموعاً این مقدمات استدلال به امتناع اجتماع است.
از این مقدمه ،سه مقدمه برای استدلال بر امتناع است ، ولی مقدمه چهارم جواب دو تا مطلبی است که صاحب فصول مطرح کرده اند ، پس استدلال ِ صاحب کفایة برای امتناع اجتماع همان سه مقدمه اول هست، ولی مقدمه چهارم به صورت غیر مستقیم دخالت در استدلال دارد.
مقدمات سه گانه: بین احکام خمسة که در اینصورت معنی ندارد که امر ونهی روی موضوع واحد در زمان واحد وارد شوند چون اجتماع ضدِّین می شود واجتماع ضدین هم محال است.
خلاصه مقدمه دوم: متعلق احکام وامر ونهی همان فعل مکلف ااست نه عنوان فعل مکلَّف، یعنی آنچه متعلق امر ونهی است همان صلاة خارجی است که مکلف در مکان غصبی انجام می دهد، یعنی همان عملی که به عنوان صلاة هست همان عمل به عنوان غصب هم حساب می شود، هر چند این عمل واحد دارای دو عنوان است ، عنوان صلاة وعوان غصب وعنوان مُشیر به معنون وفعل مُکلَّف هست فقط.
مقدمه سوم:متعلق حکم ومتعلق امر ونهی گر چه دارای دو عنوان است مثل عنوان صلاة وغصب، ولی این تَعَدُّدِ عنوان موجب تعدُّدِ تعدد معنون نمی شود، یعنی تعدد عنوان موجب نمی شود که عمل مکلَّف و معنون دو تا بشود.پس تعدُّد عنوان باعث از بین رفتن تعدد معنون نمی شود ، وحدت معنون از بین نمی رود واین می شود یک چیز وحدت داشته باشد در عین حال اسامی وعناوین متعددی هم داشته باشد.
مثال واضح: مثل واجب تبارک وتعالی که علی رغم بسیط بودن واحد بودن واحدیَّت داشتن، اسامی وعناوین فراوانی دارد.
*فرق بین احد واحدِیَّت این است که احد یعنی یعنی شریک ندارد ولی اَحَدِیَّت یعنی بسیط است وجزء ندارد.
پس واجب تبارک وتعالی احدٌ ،بسیطٌ بلا شریکٍ ولا جُزءٍ ودر عین حال اسماء الحُسنای فراوانی دارد که تقریباً هزار اسم در دعای جوشن کبیر آمدهوهمچنین عناوینی مثل صفات جلالیِّة مثل جاهل بودن ، عاجز بودن ، صفات جمالیِّة مثل علم، قدرت حیاة .
پس تمام موجودات عالَم علی الخصوص انسان مَثَل های خداوند هست، وخود اسان مَثَلِ اعلای خداوندی است .
عبارت صاحب کفایة:
«ثالثها: اَنَّه لا یوجب تعدد الوجه والعنوان تعدد المعنونولا ینثلم به وحدته فانَّ المفاهیم المتعدِّدَة و العناوین الکثیر تنطبق علی واحدٍ وتصدق علی افراد».[1]