درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1403/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ثمره بین جواز اجتماع وامتناع اجتماع/صورت های چهارگانه ثمره /توصُّلیَّات

امام علی(ع) می فرماید: طاعة الهواء تُفسد العقل.

بحث ما درباره ثمره بین جواز اجتماع و امتناع اجتماع بود، اگر قائل به جواز شدیم چه ثمره ای دارد؟ واگر قائل به امتناع شدیم چه ثمره ای دارد؟

قول محقق خراسانی(ره): ایشان عبارت های طولانی در این زمینه دارد، اشان مساله را به پهار صورت تقسیم بندی می کنند ومساله را هم به صورت عام مطرح می کنند چه در عبادات وچه در معاملات .

«صورت های چهار گانه ثمره»

صورت اول: اگر قائل به جواز اجتماع شدیم و مجمع را انجام دادیم چه در عبادت وچه در توصلیات امر امتثال شده وبا امتثال شده وبا امتثال امر، امر ساقط می شود ولو در ضمن امتثال امر، نهی هم معصیت شده ، پس امتثال امر ثواب ومخالفت با نهی عقاب دارد مثل: کسی که نماز را در مکان غصبی بخواند که در صورت قائل به جواز شدن صلاة صحیح است وغصب معصیت دارد.

واما مثلاً کسی لباسش نجس است که باید برای نماز تطیر کند، در اینجا لباسش تطهیر شده ولی معصیت کرده چون آب غصب بوده.

صورت دوم:امتناعی باشیم در عبادت (امتناع اجتماع) وامر را مقدم بداریم ، در اینصورت امر فعلیت پیدا می کند چون بنابر قول جواز هر دو تا فعلیت داشتند ودر صورت دوم یکی فعلیت دارد.

در اینجا خیلی روشن است که اتیان صلاة در مکان غصبی صحیح است چون امر دارد ونهی ندارد.

صورت سوم: مر بوط به توصُّلیات است و ما باید امتناعی باشیم وجانب نهی را مقدم بداریم ، در اینجا با انجام دادن مجمع امر ساقط می شود، چون در توصلیات قربیت لازم نیست، مثل شستن لباس نجس برای تظاهر و ریا شستن لباس با آب غصبی، منتهی چه ما علم به نهی حرمت داشته باشیم یا نه، جهل ما هم چه قاصری باشد چه جهل مُقَصِّر.

صورت چهارم: مربوط به عبادات است و در صورت قائل به امتناع اجتماع وجانب نهی را مقدم بداریم ومتعلق نهی هم عبادت باشد در اینجا باید بین صورت جهل وصورت علم وتفصیل قائل شویم .

«حالات مختلف حالات چهارم»

4) در عبادت تفصیل قائل شویم:1)مکلَّف علم دارد به موضوع وحکم( علم به حرمت تصرف مکا غصبی دارد)

2)مکلف علم دارد به موضوع فقط

3) مکلف علم به حکم دارد فقط

4)مکلف نه موضوع ونه به حکم علم دارد.(جاهل)الف) مقصِّر(تقصیری) (خودش کوتاهی کرده)

ب) قاصر(خودش کوتاهی نکرده)[1]

 


[1] كفاية الأصول - ت الزارعي السبزواري، الآخوند الخراساني، ج2، ص28.