درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1403/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نواهی/نهی در عبادت یک بحث عقلی است /کلام مرحوم امام(ره)

بحث در این بودکه آیا مساله نهی درعبادت عقلی است یا لفظی؟

فیه اقوالٌ:بعضی از علماء این مساله را عقلی محض وبعضی دیگر این مساله را یک مساله لفظی می دانند.وبعضی دیگر قائل به این بودند که این مساله نهی در عبادات ترکیبی از یک مساله لفظی ومساله عقلی است.

مثل مرحوم امام که قائل به ترکیب بودند.

قول مرحوم امام:درتقریرات تنقیح الاصول که مرحوم تقوی تقریر کرده اند فرمودندکه نهی درعبادت لازم نیست لفظی محض یاعقلی محض باشد، بلکه ترکیبی ازهردو تااست وعنوان را به کونه مطرح کردند که مساله نهی درعبادت هم می تواند لفظی باشد وهم عقلی.

عبارت امام: هل یستلزم نهی عن الشیئی فساده ام لا؟ اعم از این که این استلزام عقلی باشد یا لفظی.

منتها مرحوم امام توضیح ندادند که ترکیبی بودن این مساله چگونه محقق می شود؟هیچ توضیحی نداده اند

کلام ایشان:والظاهر انها لاعقلیةٍ محضةولا لفظیةٍ محضة بل مرکبَّةٌ منهما ولاضرورة لجعله محضاً فیُعنونون البحث بماذکرناه"هل یستلزم النهی عن الشیئ فساده ام لا؟ وحینئذٍ یمکن الاستدلال من دلیلٍ عقلی ام لفظی.

استاد:مرحوم امام راه تحقق را توضیح نداده اند بله مابرای ثبوت حرمت ازلفظ هم کمک میگیرم نه اینکه اصل استدلال ما لفظی هم بشود، واستدل ما عقلی است.

چون بحث ثبوت وعدم ثبوت وملازمه بین حرمت وفساد یک بحث عقلی است بله ما می توانیم از لفظ کمک بگیریم، پس اگر مراد امام همین باشد که ماگفتیم والا قابل پذیرش نیست.وبه نظر استاد اگه مرادچیز دیگری باشد اصلا اینجا قابل جریان نیست

پس خلاصه مطلب این است که همانطور که مساله اجتماع امر ونهی یک مساله عقلی است مساله نهی درعبادت هم یک مساله عقلی است ولی این دوتا یکی نیستند چون اغراض آنها جداست.

بحث بعدی: این مساله اجتماع امر ونهی یک مساله اصولی است یا غیراصولی؟ وبرای تحقیق مساله یک مقدمه ای بیان میکنیم:

مقصود ازمساله اصولی آن است که نتیجه اش در طریق استنباط واقع بشود به عبارت دیگر مساله اصولی آنست که کبرای قیاس حکم شرعی قرار بگیرد: مثال: دراصول ثابت شد که امر دلالت بر وجوب می کند.

استدلال: ما یک صغری داریم: خدا فرموده صلِّ فی دلوک الشمس

کبری: والامریدلُّ علی الوجوب

نتیجه: ف الامر الصَّلِّ یدلُّ علی الوجوب

مثال دوم:دربحث اجتماع امر ونهی مثلاً اگر ما قایل به جوازی شدیم، ودلیل ماهم این است که: اگر اینگونه نباشد وامر واحد باشد ازبحث خارج است چون محال است. مثلا:صلِّ ولاتُصَلِّ فی المغصوب

وحال اگرکسی درمکان غصبی شروع کرد به اقامه نماز ، اینجا یک عمل دارای دو عنوان است: عنوان صلاة عنوان غصب.

واگرما امتناعی شدیم وبگوئیم صغری:اجتمع الامر والنهی فی صلاة فی مکان المغصوب

کبری:اجتماع الامر والنهی فی مکان المغصوب لایصح وباطلٌ

نتیجه:صلاة فی مکان المغصوب لایصحُّ وباطلٌ

مرحوم محقق اصفهانی از روش های عقلی استفاده میکنند.

سائر مقدمات لازمه انشاء الله فردا.