1403/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نهی/مطلوب درنهی /مناقشه محقق خوئی(ره)
بحث درباره مناقشه مرحوم خوئی درباره مطلبی بود که مشهوراصولیون فرموده بودند که بیان بود از این که :درامربه محض تحقق طبیعت امتثال واقع شده است وباصرف الوجود طبیعت محقق می شود ولی در نهی باترک تمام افراد،طبیعت منهی عنه ترک می شود، وبه عبارت دیگربین صرف وجود طبیعت ماموربه ونقیضش که می شود ترک مطلق منهی عنه.
مرحوم محقق خوئی بیانشان این بود که درمقابل صرف وجود طبیعت که بایک فرد محقق می شودوبین ترک مطلق طبیعت که با ترک تمام افرادمحقق می شودتقابل نیست وبین اینها نقیضی نیست.
وبین اینکه مطلوب در نهی، صرف ترک طبیعت باشدودر امرصرف وجود طبیعت باشد وبین اینکه مطلوب درنهی مطلق ترک طبیعت ودرامر مطلق وجود طبیعت باشد فرق وجود دارد وآن اینکه:صرف ترک وصرف الوجودمحقق می شود بواسطه اولین ترک واولین وجود.
برخلاف مطلق ترک که تحقق آن متوقف برترک تمام افراد آن طبیعت است، ومطلق الوجود متوقف بر ایجاد تمام افراد آن طبیعت است.
پس آنچه که مقابل ونقیض صرف الوجود است همان صرف الترک است نه مطلق الترک زیرا نقیض الواحد واحدٌ لاثنان.
وآنچه مقابل ونقیض مطلق وجود است،مطلق ترک است نه صرف الترک ، زیرا ضروری استکه:معقول نیست که واحد نقیض متعدد باشد.
محقق خوئی می فرماید: براساس آنچه که گفته شدما از مشهور سوال میکنیم که: چراشما در جانب امر فرمودید با ایجاد یک فرد از طبیعت طبیعت موجود می شود ولی در جانب نهی نگفتید با اوَّلین ترک یک فرد صرف طبیعت ترک می شود، با اینکه خودتان مُلتزم به این هستید که مطلوب در نهی صرف الترک است.
شایدمنشاء نظر تخیُّلی مشهور غفلت از یک نقطه بوده است که بین صرف الترک ومطلق الترک فرق وجود داردکه مشهور از این فرق غفلت کرده است لذا آن نظریِّه را مطرح کرده اند.
آنچه که سبب نطریه مشهور شده است یکی از دو نقطه زیر است:
نقطه اول:اختلاف امر ونهی ازجهت مبدا
نقطه دوم:اختلاف امر ونهی ازجهت منتهی
امَّا ازجهت نقطه اول باید گفت:که سرمنشا نهی مولی، وجود مفسده مُلزمه ای است که در متعلق نهی وجود دارد وهمین مفسده مُلزمه داعی برای انشاء نهی شده است، واین مفسده غالبا بر هر فردی از افراد آن در خارج مترتب می شود مُغایرت دارد با مفسده ای که بر یک فرد آ مترتب می شود مُغایرت دارد با مفسده مُترتبه بر فرد دیگر که لازمه این مطلب این است که نهی به تعداد افراد طبیعت منهی عنها مُنحلّ می شود، ذهن عرفی وعُقلاء وفهم عُرفی از نواهی همین نواهی همین است که بیان شد، یعنی عُقلاء وعرف همین را می فهمند که از نواهی بیان شد.برخلاف فرضی که مفسده قائم به صرف وجود طبیعت یا به مجموعه افراد طبیعت[1]