1403/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نهی /آیا صیغة نهی دلالت بردوام وتکرارمی کند یاخیر؟ /کلام المحقق الخوئی
هل تدلُّ صیغة النهی علی الدوام والتکرار ام لا؟
نظرصاحب کفایة:صاحب کفایة بر اساس مبنای خودشان –که صیغة نهی دلالت بر طلب ترک می کند-می فرمایند: صیغة نهی اگر بدون قید وقرینه باشد فقط دلالت برطلب ترک طبیعت می کند وبه هیچ یک از دلالت ثلاث –مطابقی،تضمُّنی،التزامی- دلالت برمرَّة وتکرار نمی کند، وهکذا صیغة امراگر بدون قرینة باشد-مثل اضربضربةً واحدة یا اضرب بکراًمرَّة وهکذا فقط دلالت بر ایجاد طبیعت میکند وهیچ گونه دلالت وضعی برمرَّة یا تکرار نمی کند.
پس ازجهت عدم دلالة وضعی برمرَّة وتکرار بین صیغة امر ونهی تقاوتی نیست، ولو از جهت عقلی بین این دوصیغة تفاوت وجود دارد وتفاوت عبارتند از اینکه:
صیغة امر دلالت برطلب ایجاد طبیعت می کند و جود طبیعت با وجود یک فرداز آن محقق می شودمثل اینکه: مولی بگوید:اضرب زیداً، وقتی یک بار امتثال شدو طبیعت ضرب درضمن یک فرد از ضرب محقق می شود، طبیعت ضرب محقق شده است،در نتیجه امتثال محقق شده ونیازی به تکرار نخواهد بود.
ولی در مورد نهی باید گفت که:معنای نهی برمبنای صاحب کفایة همان طلب ترک طبیعت است واز نظر عقل، طبیعت زمانی ترک می شود که تمام افراد آن ترک شود،پس دلالت نهی برتکرار ودوام عقلی است نه به دلالت وضعی ولفظی.
الیک نصُّ عبارة صاحب الکفایة:ثُمَّ انَّه لا دلالة لصیغته علی الدوام والتکرار، کما لا دلالة لصیغة الامر،وان کان قضیَّتهما عقلاً یختلف ولو مع وحدة متعلقهما ، بان یکون طبیعةٌ واحدةٌ بذاتها وقیدها تعلَّق به الامر مرَّة ، والنهی اُخری ، ضرورة انَّ وجودها یکون بوجود فردٍ واحدٍ وعدمها لا یکاد یکون الَّا بعدم الجمیع کما لایخفی[1]
ولکن ناقش فی ذلک ، المحقق الخوئی وفرَّقَ فی النهی بین صرف ترک الطبیعة وبین ترک الطبیعة مطلقا وهکذا فَرَّقَ فی الامر بین صرف وجود الطبیعة وبین مطلق وجود الطبیعة
شرح مناقشه مرحوم خوئی:
اینکه جمهور گفته اند:متعلق طلب در امر ،صرف وجود طبیعت است ودر طرف نهی صرف ترک طبیعت است،قابل نقد است به این صورت که:
بین طبیعتی که توجد بوجودفردٍ منها وبین طبیعتی که لاتنعدم الا بعدم جمیع افرادها،مقابله وجود ندارد،زیرا مراد ازطبیعت یا طبیعت مهمله هست که فقط ذاتیات آن ملاحظه می شود، ویا مراد طبیعت ساریة در تمام افرادش هست،اگر مراد از طبیعت ،طبیعت مهمله باشد، همانطوری که طبیعت مهمله بوجود یکی ازآنهاست.