1403/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نهی/معنای نهی /کلام محقق عراقی
قول دوم:معنای امرونهی متفاوت ومختلف هست ولی متعلق آنها یکی هست وباهم از حیث متعلَّق مُتَّحِّد هستند،یعنی معنای موضوعٌ له ومدلول نهی همان حرمان مکلَّف ازچیزی هستولی مدلول امر،ثبوت چیزی بر ذمِّه مکلَّف است ولی مُتَعلَّق هر دویک امر وجودی هست
هذا قول المشهور ومنهم محقق الخوئی والامام الخمینی والمحقق العراقی.
حیث قال المحقق الخوئی: اِنَّ الامر والنهی مختلفان بحسب المعنی ،فَاِنَّ الامر معناه الدلالة علی ثبوت شیئٍ فی ذمَّة المُکَلَّف والنهی معناه الدلالة علی حِرمانه عنه ،مُتَّحِدان بحسب المُتَعَلَّق فانَّ ماتعلَّق به الامر بعینه هو مُتَلِّق النهی فلا فرق بینهما من هذه الناحیة اصلاً.[1]
گرچه محقق خوئی در نطریه نهائی خود می فرماید:صیغه امر مصداق برای بعث وتحریک وطلب هست نه اینکه اینها موضوعٌ له امر باشند ،کما اینکه صیغه نهی مصداق برای زجر ومنع وطلب ترک استنه اینکه اینها معنی وموضوعٌ له نهی باشندوموضوعٌ له صیغه امر همان دلالت کردن برابرازیک امر اعتباری شارع ،شارع بخاطر مصلحت داشتن چیزی آنرا برذمِّه مُکَلَّف اعتباری کند ،کما اینکه موضوعٌ له نهی همان دلالت کردن بر یک اعتبار شرعی است که همان حرمان مُکَلَّف از عملی هست که درآن مفسده وجود دارد.
بنابراین نظریِّة محقق خوئی را می توان به عنوان قول سوم مطرح نمود گرچه در پایان می فرماید:فانَّ الامر والنهی علی وجه نظرنا مُختلفان فی المعنی ومُتَّفِقان فی المُتَعلِّق.
وقال الامام الخمینی: کل واحدٍ من الامر والنهی مُتعلِّقٌ بالوجود ولا فرق بینهما فی ذلک فانَّما الفرق بینهما فی انفسهما، واِنَّ المر هو طلب الوجود والتهی زجرٌ عن الوجود وذلک هو المُقتضی العقل والعُرف.[2]
وما افاده صاحب المَعالم قریبٌ لهذا القول ، لِاَنَّه قال فی مدلولی الحقیقی لصیغة النهی: اختلف الناس فی مدلول صیغة النهی حقیقة علی نحو اختلافهم فی الامر، والحق انَّها حقیقةٌ فی التحریم.[3] والتحریم هو الحرمان او لازمه الحِرمان ، وقال ایضاً فی متعلَّق النهی والمطلوب عنه: وقد اختلفوا فی انَّ المطلوب بالنهی ماهو؟ فذهب الاکثرون الی انَّه هو الکفُّ عن الفعل المنهی عنه ،ومنهم العلَّامة فی تهذیبه .
وقال فی النَّهایة المطلوب بالنهی نفس ان لا تفعل وحکی انَّه قول جماعة کثیرة وهذا هو الاقوی.[4]
قال فی صیغة الامر : بانَّ صیغة الامر و ما فی معناها حقیقةٌ فی الوجوب.[5]
وقال المُحقق العراقی :الظاهر انَّ مفاد الهیئة فی النهی عبارهٌ عن الزجر عن الطبیعة المُعَبِّر عنه بالفارسیة ب«باز داشتن» قبال الامر یکون مَفاد الهیئة فیه عبارةٌ عن البعث الی الطبیعة والارسال نحوها، مع کون مفاد المادة فیهما عبارةٌ عن صرف الطبیعة لکنَّه بما هی مَلحوظٌ کونها خارجیة لا بما هی هی ، ولا بما هی موجودةٌ فی الذهن وبهذا الاعتبار-ای: اعتبار الطبیعة خارجیةٌ ایضاً-صهَّ اضافة کلٍ منهما الی الوجود بجعل الامر عبارٌ عن الارسال والبعث الی الوجود والنهی عبارةٌ عن الزجر عن الوجود، والَّا فَمُتَعَلَّقهما فی الحقیقة لایکون الَّا الطبیعة.[6]
اشکال برقول اول که می گوید:موضوع له ومعنای نهی مثل امر،طلب است:
برمبنای عدلیة –که احکام تابع مصالح ومفاسد هستند- همانگونه که امر به فعل وعملی ناشی از وجود مصلحت در آن است، نهی عملی نیز ناشی ازمفسده ای است که در آن عمل است بر این اساس باید گفت که: موضوعٍ له نهی همان زجر عن الفعل-باز داشتن از فعل وعمل است-که گاهی عملاً مکلَّف از عمل مفسده دار نیست، بلکه معنای نهی همان زجر وباز داشتن است در نتیجه وقتی موضوع له نهی، طلب نبود بحث از اینکه متعلِّق نهی ترک است یا کفِّ نفس است؟