1403/03/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الاوامر/واجب تأخییري /طرح اقوال
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاه والسّلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین محمّد و آله الطّاهرین و اللعن الدّائم علی اعدائهم مِن الان الی قیام یوم الدّین
بحث ما در باب اصول در مورد واجب تخییری بود.
در مورد واجب تخییری اقوال مختلف بود که ماهیت واجب تخییری چیست؟
مرحوم صاحب کفایه عرض کردیم که چندین قول رو مطرح کردند. مختار خود صاحب کفایه قول اول بود.
قول اول خلاصه ش این بود که وقتی مولا امر می کند به دو چیز و یا امر می کند بر اشیائی، همه ی اون ها متعلَّق وجوب خواهند بود، همه اون ها. همه ی آنها متعلَّق وجوب خواهند بود، منتها ترک همه اون ها جایز نیست و لکن با انجام یکی، لزومی به اتیان دیگری نخواهد بود. یعنی با انجام یکی، ترک دیگری و مابقی جایز خواهد بود. این قول اول است که نظر مرحوم صاحب کفایه است.
خب مرحوم صاحب کفایه برای اینکه قول اول را مُستدل کند ابتدا آمده است تخییر را بر دو قسم کرده است: تخییر عقلی و تخییر شرعی.
تخییر عقلی این است که شارع امر کرده است به دو چیز یا چند چیز، لکن این عقل است که تشخیص می دهد مکلّف یکی را باید انجام بدهد الزاماً. عقل تشخیص می دهد که یکی را باید انجام بدهد به صورت وجوب و به صورت ضروری. این رو تخییر عقلی می گویند.
قسم دوم تخییر شرعی است. تخییر شرعی این است که خود شارع وقتی امر را می برد روی دو چیز یا چند چیز، مکلّف را مخیّر می کند به انجام یکی از این ها. به عبارت دیگر شارع وقتی امر را می برد روی دو یا چند چیز با اَوِ عاطفه این ها را به همدیگر عطف می کند. در این جا خیلی واضح و روشن است که تخییر می شود تخییر شرعی. عقل در این جا نمی تواند حکم به تخییر بکند.
خب بعد از اینکه این تقسیم تخییر عقلی و شرعی رو بیان کرد، برای تشخیص هر یک از تخییر عقلی و شرعی، ملاکاتی را برای ما بیان کرده است. ملاکی که برای تخییر عقلی بیان کردند این است که در خطاب شارع یک غرض بیشتر نیست. یعنی درست است که خطاب شارع تعلّق گرفته است به دو یا چند چیز، ولی غرض شارع یکی بیشتر نیست.
در این جا وقتی غرض شارع یکی بیشتر نبود این غرض واحد باید از یک چیز صادر بشود. غرض واحد باید از یک چیز به وجود بیاید. چون چند چیز متفاوت نمی تواند اثر واحد داشته باشد. به عبارت دیگر وقتی امر شارع تعلّق گرفت به دو یا چند چیز در این جا، از اون جا که غرض شارع یکی بیشتر نیست باید این امر تعلّق بگیرد به قدر جامع.که این قدر جامع می تواند بر هر کدام از این دو فعل یا چند فعل انجام بشود.
این معلول واحد نمی تواند دارای چندین علل باشد. یا به عبارت دیگر چند چیز مختلف و متضاد نمی توانند اثر واحد و معلول واحد داشته باشند. خب وقتی که این طور شد عرض کنم خدمت شما عقل حکم به تخییر می کند.این که امر تعلّق گرفته به دو یا چند فعل یه طرف، از یه طرف دیگه هم می بینیم غرض یکی بیشتر نیست چون خطاب یکیه. خطاب یکی باشه پس غرض هم یکی بیشتر نیست. از این جا می فهمیم امر تعلّق گرفته به یک چیز. اون یه چیز قدر جامع است. قدر جامع بین دو فعل یا چند فعل است.درست شد ؟که این قدر جامع می تواند در لباس یکی از این افعال محقّق بشود. معلوم شد تا این جا؟ بنابراین عقل ما را مخیّر می کند به انجام دادن یکی از اون افعال.
ملاک تخییر شرعی آن است که خود شارع در خطابش ما را مخیّر بکند و مکلّف را مخیّر بکند، که به وسیله اَو این ها را به همدیگر عطف کرده باشد. وقتی که با اَو عطف شود معلوم می شود که این تخییر، تخییر شرعی ست.
در این جا عرض کنم خدمت شما عبارت کفایه رو نمی دونم جلسه گذشته تونستیم براتون بخونیم یا نه؟ عبارت کفایه رو جلسه گذشته به خاطر شهادت شهید رئیسی خلاصه نه حال درس دادن وجود داشت.
اما عبارتی که مربوط به ملاک تخییر شرعی ست اینو نگفتم خدمت شما. اونم توضیح دادم خدمت شما که ملاک تخییر شرعی چیست؟
گفتم خدمت شما که وقتی دو یا چند چیز را شارع امر ببرد روی دو یا چند چیز بعد با اَو اونا رو عطف کند این می شود تخییر شرعی. نتیجه ای که می گیریم هم شباهت داره با اون تخییر عقلی. نتیجه چیه؟ طبق قانون اشیاء متعدّده ی متضاده نمی توانند اثر واحد داشته باشند. در این جا امر شارع که یکی است پس غرض هم یکی است. پس معلوم می شود این غرض مال قدر جامع است. وقتی قدر جامع بود در این جا شارع با اَو که عطف کرده است ما را متوجه چه کرده؟ تخییر شرعی.
بعد از این برای وضوح مطلب، صاحب کفایه یک سری آثار و تبعات تخییر شرعی رو بیان می کند. خوب دقت کنید بعد از این مطلب صاحب کفایه یک سری تبعات و آثار تخییر شرعی را بیان میکند،
می فرماید که سه تا اثر دارد وجوب تخییر شرعی:
یک جایز نیست ترک همه ی اطراف ،مگر اینکه یکی رو انجام بدهی، اگر یکی را انجام دادی ترک مابقی جایز است. این اثر اول
اثر دوم ثواب بر اون فعلی مترتّب می شود که مکلّف انجام می دهد. مثلاً فرض کنید در مورد خصال کفّاره می گه اَعتِق رَقَبةً اَو صوم ستّین یوم او اَطعِم ستّین مسکیناً درست شد؟ در این جا اگر تو رفتی عِتقِ رَقَبه کردی ثواب مترتّب میشه بر عتق رقبه فقط. اگر رفتی شصت روز روزه گرفتی، ثواب بر اون شصت روز فقط مترتّب می شود. هکذا باب فَعلَلَ و تَفَعلَلَ...
در این جا عرض کنم خدمت شما اثر سومی که صاحب کفایه برای وجوب تخییری بیان می کند این است که اگر همه را ترک کردی، یک عِقاب مترتّب میشود. نه اینکه همه را ترک کنی چندین عِقاب مترتّب بشود خیر! اگر همه را ترک کردی فقط یک عقاب مترتّب می شود.
این که یک عقاب مترتّب می شود دلیل بر چیست؟
دلیل بر این است که واجب فقط یکی است. اون واجب همون قدر جامع هست .که آن قدر جامع می تواند در لباس هر یک از این افعال محقّق بشود.
خب من عبارت صاحب کفایه را در مورد
سوال:اینکه میگیم تخییر عقلی و شرعی اینا نتیجش یکی میشه دیگه؟
پاسخ استاد: بله
سوال: پس اون چی هست که تقسیم بکنیم بر عقلی و شرعی؟
پاسخ استاد: عرض کردم ما اینا مباحث علمیه و نتیجه چه تخییر عقلی چه شرعی باشه اون نتیجه یکی میشه و مکلّف انجام وظیفه ش یکی میشه. ولی بحث علمی که می خوام تخییری که در این جا وجود داره به حکم عقله یا به حکم شرعه؟ اینو ما می خوایم متوجه بشیم.
در این جا صاحب کفایه در مورد ملاک تخییر شرعی می فرمایند که و اِن کانَ بِمِلاکِ اَنَّهُ .... اِن کانَ ضمیر کانَ می خوره به تخییر و اِن کانَ بِمِلاکِ اَنَّهُ یکونُ فی کُلِّ واحدٍ مِنهُما غَرَضٌ لا یکاد یَحصُلُ مع حُصولِ الغَرَضِ فی الآخر بِاِتیانه کانَ کُلُّ واحدٍ واجبً بِنَحوٍ مِن الوجوب[1] می فرماید که اگر تخییر به این ملاک باشد که هر کدوم تک تک یک غرض مستقلی داشته باشد که با حصول غرض در یک عمل دیگه زمینه ای برای حصول غرض از عمل دیگر فراهم نمی شود و عمل دیگر ساقط میشود، خود به خود غرض دیگه حاصل نشده است.
این ملاک واجب تخییر شرعی است.
و اما آثار و تبعات تخییر شرعی و یُستَکشَف عَنهُ تَبَعاتُه کشف می شود از این تخییر شرعی تبعات یعنی آثارش. آثار تخییری رو ما این طور می تونیم کشف بکنیم چطوری می تونیم تبعات و آثار کشف کنیم؟ مِن بیان می کنه مِن عَدَمِ جَوازِ تَرکِهِ الّا اِلی الآخَر حق نداریم تمام اطراف واجب تخییری شرعی رو ترک کنیم مگر یکی رو به جای آورده باشیم. حق نداریم همه اطراف واجب تخییری و ترک کنیم. مگر اینکه یکی رو انجام داده باشیم این یک نظر.
دو وَ تَرَتُّبُ الثَّواب علی فِعلِ الواحِدِ مِنهُما
سومش این است که ثواب فقط بر همان فعلی مترتّب می شود که مکلّف انجام داده است. مثل خصال کفّاره تو اگر شصت روز روزه گرفتی ثواب فقط بر همان مترتّب می شود. درست شد؟ این دو تا سه تا
وَ العِقابُ عَلی تَرکِهِما او ترکِها همچنین عِقاب بر ترک عرض کنم خدمت شما یکی از اون دوتا.
یعنی ترک کردی هر دو تا را یک عقاب داری.درست شد؟ صاحب کفایه در کنار ترَکِهِما می گفت او تَرکِها
عقاب مترتّب میشه اگر هر دو تا فعل را ترک کنی یا چند تا فعل رو ترک کنی عقاب مترتّب می شود. چند عقاب؟ یک عقاب مترتّب می شود.
خب از اینکه یک عقاب مترتّب می شود چه نتیجه می گیریم؟
واجب فقط یکی ست. این رو ما نتیجه می گیریم. درست شد؟
کفایه الاصول جلد 1 صفحه 197
مرحوم محقّق خوئی آمده اشکال کرده است بر صاحب کفایه، منتها در محاضرات آقای خوئی ابتدا کلام صاحب کفایه را مفصّل ذکر کرده، بعد از اینکه کلام صاحب کفایه رو ذکر کرد می فرماید برداشت من از کلام صاحب کفایه این چند تا نقطه است. چند تا نقطه را به عنوان
فهم خودش از صاحب کفایه بیان می کند، بعد بر این نقاطی که آقای خوئی از کلام صاحب کفایه فهمیده است اشکال وارد می کند. درست شد؟
حالا اجازه بدید که هم فهم آقای خوئی رو از صاحب کفایه و هم اشکالات آقای خوئی رو بر این فهم خودش از صاحب کفایه بذاریم برای فردا ان شاء الله
و صَلَّ الله علی محمّدٍ وآل محمّد