درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1403/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/نسخ الوجوب /ترکّب یا بساطت وجوب

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین والصّلاه و السّلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین محمّد و آله الطّاهرین واللعن الدّائم علی اعدائهم من الان الی قیام یوم الدّین

بحث ما درمورد این بود اگر چنانچه وجوب نسخ گردد آیا جواز باقی می ماند یا باقی نمی ماند؟

درجلسه ی گذشته عرض کردیم که در مورد ماهیت وجوب اختلاف نظر هست، اگر مبنای مرحوم صاحب معالِم ومرحوم آقا ضیاء محقّق عراقی رو درمورد ماهیت وجوب بپذیریم که وجوب مرکب هست و از مقولات مشکّکه هست. این بحث معنا پیدا می کند. والا اگر قائل بشیم به نظریه ی خیلی از اعلام در باب حقیقت وجوب که می گویند امر بسیطی ست وجوب.مرکب از دو جزء یا چند جزء نیست. در این صورت این بحث بعد از نسخ وجوب آیا جواز باقی می ماند؟ دیگه معنا نخواهد داشت. که در جلسه ی گذشته این رو تحت عنوان ثبوتاً مطرح کردیم.آیا ثبوتاً و عقلاً جواز باقی می ماند بعد از نسخ وجوب یا باقی نمی ماند؟ اگر گفتیم بعد از نسخ، بقاء جواز بی معناست بحث بعدی معنا نداره. ولی اگر گفتیم نه امکانش هست ثبوتاً امکان بقاء جواز هست در اینجا بحث بعدی که مقام اثبات هست مطرح می شود.در مقام اثبات باید ببینیم دلیل بر بقاء جواز چیست؟

مرحوم صاحب کفایه از همان ابتدا بحث رو برده است روی مقام اثبات. خلاصه ی حرف صاحب کفایه این است که بعد از نسخ وجوب دلیلی بر بقاء جواز وجود ندارد از ناسخ و منسوخ. یعنی بعد از نسخ وجوب هیچ یک از ناسخ و منسوخ دلالت بر بقاء جواز نمی کند و حتی دلالت بر هیچک از احکام دیگر هم نمی کند. اگر بخواهیم ثابت کنم جواز را یا کی از احکام مابقی را باید بوسیله ی دلیل دیگری باشد نمی توان از دلیل ناسخ و منسوخ، بقاء جواز یا هر حکم دیگر رو استفاده کرد بعد از نسخ.

صفحه 198 کفایه دقّت کنید فرمود فَلا دَلیلَ لِدَلیلَ النّاسخ و لَلمَنسوخ علی بَقاءِ الجَواز بالمَعنیَ الاَعَم و لا بالمَعنیَ الاَخَص کَما لا دِلالتَ لَهُما علی ثبوتِ غَیِرهِ مِنَ الاَحکام[1]

غیری یعنی غیر جواز از مابقی احکام. حرمت هم می شود.سه تا نداریم. نکنه شما دلالت ثلاثه رو اشتباه می گیرید. عبارت روشنه

ضَرورَتَ اَنَّ ثبوتَ کُلِّ واحدٍ مِن الاحکامِ الاربعهِ الباقیه بعدَ ارتفاعِ الوجود واقعاً مُمکنٌ اربعه ی باقیه کدوم ها هستند؟ حرمت رو هم شامل میشه دیگه

 

امکان همه ی چهارتای مابقی هست.ولی چیزی که هست نه دلیل ناسخ دلالت می کنه بر مابقی نه دلیل منسوخ.

احکام اربعه بقاشون ممکنه و لا دِلالت لِواحدٍ مِن دلیلیِ الناسخِ والمنسوخ باِحدیِ الدّلالت علی تعیین احدٍ منهم

دلیل ناسخ، دلیل منسوخ بر هیچ کدام از احکام اربعه دلالت نمی کنند به هیچ دلالت مطابقی، تضمّنی، التزامی.

در اینجا این خلاصه ی نظر مرحوم صاحب کفایه بود که عرض کردیم خدمت شما. بنابراین بنا بر نظر مرحوم صاحب کفایه وقتی وجوب نسخ شد هر چهارتا حکم باقی امکانش هست. جواز، حرمت، استحباب، کراهت. امکانش هستکه باشه.ولی خود دلیل ناسخ و خود دلیل منسوخ دلالت بر این احکام اربعه نمی کنند. از یه دلیل دیگه ما باید استفاده کنیم.چی را؟ یا بقاء جواز را، یا آمدن حرمت را، یا آمدن استحباب را یا آمدن کراهت را.

سوال:با این بیان میره به سمت دفع

پاسخ استاد: اینو عرض میکنیم تو بیان آقای خوئی بیان جالبی یدارند.

خب مرحوم محقّق عراقی برخلاف مرحوم صاحب کفایه نظری دارند قابل توجه و من از عزیزان تقاضا دارم که دقت کنند در این مطلب.

مرحوم محقّق عراقی آقا ضیاء الدین مطلبش بر مبنای پذیرش مرکب بودن وجوب هست بر این مبناست برخلاف آقای خوئی.

محقّق عراقی بر مبنای مرکب بودن وجوب می فرمایند وجوب مرکب از حیث الزامی و رجحانی و حیث جوازی. اگر چنانچه حیث الزامی او به وسیله ی ناسخ رفت، حیث رجحان و جوازش باقی می ماند. دلیلی بر ارتفاع حیث رجحانی و جوازی نداریم اینا باقی می مانند.

مرحوم آقاضیاءالدین عراقی مثل آقای خوئی بحث رو در دو مقام مطرح می کنند یکی مقام ثبوتی یکی مقام اثباتی منتها با این مبنایی که عرض کردم.بر این مبنا در دو مقام بحث رو مطرح می کنند.یکی مقام ثبوتی می فرمایند در مقام ثبوت آیا عقلاً امکان بقاء جواز هست بعد از نسخ وجوب یا عقلاً امکان بقاءجواز نیست؟ محوم محقق عراقی می فرمایند هیچ ملازمه ای بین ارتفاع وجوب و ارتفاع جواز نیست. چرا؟ چون وجوب مقول به تشکیک است و دارای مراتبی است. مراتب اون عبارتند از حیث الزامی،حیث رجحانی و حیث جوازی.

از حیث الزامی به منع از نقیض هم می کند. پس عقلاً امکان دارد حیث الزامی و منع از نقیض توسط ناسخ برداشته شود ولی حیث رجحانی ش وجوازی ش باقی بماند . عقلاً امکان دارد. چرا؟ چون ملازمه ای بین حیث الزامی و رجحانی و جوازی وجود ندارد.

این را تشبه می کند به رنگ قرمز که اگر شما آن را بشویید یا نور به او بدید حیث شدّتش از بین میرود. ولی حیث درجه ی پایین تر و درجه پایین ترش همچنان هست. وجوب هم همینطوره .

حالا فکر کنید سرش ببینید درسته یا نه ؟دقت کنید سر حرف آقا ضیاء.

بنابراین عقلاً و در مقام ثبوت امکان بقاء رجحان و جواز وجود دارد بعد از نسخ .و ما دلیلی بر امتناع بقاء جواز نداریم.

خب آقایون دقت کنید سوال ازتون می پرسم ها

 

ایشون می فرماید هچگونه دلیلی بر امتناع بقاء جواز و رجحان نیست.مگر نه که آقای خوئی فرمودند ممتنع است بقاء جواز حرفای این دوتا تناقض دارد یا ندارد؟

پاسخ:چون اون بسیط میدونه این مرکبش کرده.

حرف بین آقای خوئی که این می گوید ممتنع نییست و امکان دارد بقاء و دلیلی بر امتناع نیست با حرف آقای خوئی تناقضی ندارد چرا؟ چون بحث هاشون مبنایی ست. مبنای آقای خوئی بر بسیط بودن وجوبه لذا راست میگه بقاء جواز ممتنعه. ولی مبنای آقا ضیاءالدین عراقی بر مرکب بودن وجوبه. منتها آقای ضیاء در مقام ثبوت بین حیث الزامی وجوب و حیث جوازی وجوب میگه ملازمه ای وجود نداره. اینو می خواد اثبات کنه.

به گونه ای که اگر حیث الزامی وجوب رفت دلیلی نداره که حیث جوازی ش هم برود چون بین اینا ملازمه ای وجود ندارد.

من کلام آقا ضیائ رو در مقام ثبوت بگم خدمت شما که خوب نیاز داره به دقّت

می فرماید اِنَّ الکلام فی بقاء الجَوازِ و عَدَمه[2] آدرس میدم برید پیدا کند تو تقریرتون بیارید.

نهایه الافکار جلد1و2 صفحه389 می فرماید اِنَّ الکلام فی بقاء الجَوازِ و عَدَمه بحث ما در مورد بقاء جواز و عدم جوازه

یَقَعُ تارَتً فی اَصلِ امکان بقائه ثبوتاً گاهی اوقات بحث در امکان عقلی جواز است. امکان عقلی یعنی چی؟ یعنی مقام ثبوت.

و اُخری ما لا یَقتَضیءِ الاَدلّه

بحث دیگر این است که ادله چه می گویند؟ آیا جواز باقی هست یا باقیی نیست اثباتاً.

پس در اینجا ما دو مقام داریم یکی مقام ثبوت یکی مقام اثبات.

اَمّا المَقامُ الاوّل مقام اول که مقام ثبوته فَلا یَنبَقِی الاِشکالُ فی اَنَّهُ لا مُلازِمَتَ بَین ارتفاعِ الوجوب و بینَ اتفاعِ جَوازه اصلاً بلا اشکال است که ملازمه ای بین ارتفاع وجوب و اتفاع جواز وجود ندارد. اینطور نیست که اگر وجوب رفت پس جواز هم برود. چرا؟

وَذلکَ علّت عدم ملازمه مِن جَهَتِ اَنَّهُ بَعدَ اَن کانَ لَهُ مَراتِبُ عَدیده مِن حیثُ اصلِ الجَوازه الالزام و الُرجحانِ الفعلی وحیثُ الالزام و مَنعِ عَنِ النَّقیض میگه بخاطر اینکه مراتب متعددی بود از حییث اصل جواز و اصل رجحان. اصل رجحان چیه؟ استحبابه.

حیث اینکه برای وجوب مراتبی وجود دارد از اصل جواز و اصل رجحان و حیث الزامی ش یا منع از نقیض.

نقیض وجوب چیه؟ ترکشه فَلاجَرَم امکَنَ عَن یَکونَ المرتَفَع لِاَجلِ دَلیلِ النَّسخ هو خصوصُ جَهَتِ الزامِهِ ومَنعِهِ عَن النَّقیض.

گفتم خدمت شما که بین حرمت و وجوب تناقض قائله ولی بین خود وجوب دارای سلسله مراتبی ست تناقض نیست کما اینکه حرمت هم سلسله مراتبی دار تناقضی درکار نیست.

می فرمای پس ناچاراً ممکن است لاجرم یعنی حتماً. حتماً امکان عقلی ش دار که آنچه که مرتفع می شو بخاط لیل نسخ خصوص جهت الزامی وجوب و منع از نقیضش است.

مَعَ بَقاءرُجحانه الفِعلی غیرِ المانعِ عَنِ النَقیض علی حاله با اینکه رجحانش باقی ست دیگه منع از نقیضش هم یگه نمی شو می توان نقیضش و انجام ا

کِاِمکان ارتفاعِهِ حتّی بمرتبت رُجحان فعلی مرتبه ی رجحانش هم می تواند برو مرتفع بشو.مَع بَقائهِ علی الجوازجواز باقی بمان.جواز یعنی چه؟اخص یا اعم؟ اخص است. بِمَعنی تَساوی فعلاً جوازی که میگیم باقی بمان همان مساوی بون عمل و ترک اون عمله.

مصلحت انجام یا ترکش 50،50 است.مثل ترازو.

 


[1] كفاية الأصول - ط آل البيت، الآخوند الخراساني، ج1، ص198.
[2] نهاية الافكار، العراقي، آقا ضياء الدين، ج1، ص389.