موضوع: الأوامر/الإجزاء /إجزاء مأموربه اضطراری از مأموربه واقعی
قال علیٌ علیهالسلام: عجبت لمن أنكر النّشأة الأخرة و هو يرى النّشأة الأولى.[1]
تعجب میکنم نسبت به کسی که آخرت را انکار میکند در حالی که نشأه دنیا را میبیند، در اینجا امام علیهالسلام انسان را به دقت کردن، توجه میدهد، وقتی که میبینید که خدا دنیا را خلق کرده است چرا آخرت را انکار میکنید چون کسی که دنیا را خلق کرده، قادر بر خلق آخرت نیز است، فقط باید دقت وتوجه کرد واهل توجه بود.
وجه سوم
بحث ما در وجه سوم از وجوه مختلف بود که دلالت بر إجزاء میکردند.
در جلسه گذشته وجه اول و وجه دوم بیان شد که وجه اول مورد قبول بود و دلالت بر إجزاء میکرد. وجه دوم دارای اشکالاتی بود. وجه سوم مال محقق عراقی بود که جلسه قبل گفتیم وامروز در مقام جواب هستیم.
خلاصه وجه سوم
خلاصه وجه سوم برای إجزاء، این بود که هم امر اضطراری وهم امر واقعی واختیاری در تعلق امر به فعل اضطراری وبه خصوص فعل اختیاری وواقعی ظهور دارند، اگر بخواهیم این ظهورها را حفظ کنیم نمیتوانیم از باب اینکه ماموربه اضطراری تمام ملاک ماموربه ظاهری را دارد قائل به إجزاء شویم چون اگر همانطوری که ماموربه اختیاری وواقعی تمام ملاک را دارد اگر گفتیم ماموربه اضطراری ایضا تمام ملاک را دارد معنایش این میشود که مولا جامع ماموربه را از ما خواسته است، اعم از اینکه ماموربه واقعی یا اضطراری باشد، در حالی که ظاهر امر اضطراری وظاهر امر اختیاری این است که مولا از ما جامع را نخواسته است، بلکه خصوص فعل اختیاری یا خصوص فعل اضطراری را خواسته است، ناچارا ما از باب دیگر قائل به إجزاء ماموربه اضطراری از ماموربه واقعی میشویم وآن باب این است که فعل اضطراری تمام مصالح وملاکات فعل اختیاری را ندارد بلکه مقداری از آن باقی میماند وآن مقدار باقیمانده قابل تدارک وجبران نیست، ولذا فعل اضطراری مجزی از فعل اختیاری خواهد بود وقهرا بدار هم جایز خواهد بود . مرحوم محقق عراقی در کتاب مقالات الاصول ج1ص268 این وجه سوم را بیان کرده است.
جواب
درست است که ظاهر امر اضطراری به خصوص عمل اضطراری و ظاهر امر اختیاری و واقعی، به فعل واقعی واختیاری تعلق گرفته است، ولی در عین حال هر کدام از این اوامر مقید هستند به عروض اضطرار وعدم عروض اضطرار ویا رفع اضطرار، یعنی ظاهر امر اختیاری وواقعی بخصوص فعل اختیاری تعلق گرفته است وباید خود فعل اختیاری انجام شود، منتهی به عدم عروض اضطرار ویا اگر اضطرار هم عارض شود بعد برطرف شدن اضطرار، خود خصوص فعل اختیاری را باید انجام داد وهمچنین ظاهر امر اضطراری که بخصوص فعل اضطراری تعلق گرفته است، مشروط به عدم الاختیار است، پس بنابراین، درست است که ظاهر هر یک از امر اضطراری وامر اختیاری بخصوص فعل اضطراری وخصوص فعل اختیاری تعلق گرفته است ولکن مقید ومشروط هستند.
جواب دوم
ثانیا ظاهر تعلق امر اضطراری به خصوص فعل اضطراری دلالت نمیکند که میتوان واجب اضطراری را به صورت واجب تعیینی در اول وقت انجام داد، والّا اگر امر ظاهری بر واجب تعیینی فعل اضطراری در اول وقت دلالت کند، لازمهاش این است که مکلف باید آن را در اول وقت انجام دهد که اگر انجام ندهد، عقاب میشود چه فعل اختیاری را انجام دهد وچه ندهد که هیچکس از فقهاء این را قبول ندارد.
مگر اینکه محقق عراقی بگوید برای اینکه بتوانیم ظاهر امر اضطراری را حفظ کنیم،باید بگوئیم که امر اضطراری بخصوص فعل اضطراری تعلق گرفته است وما قائل به وجوب تعیینی نیستیم، بلکه قائل به جواز اتیان فعل اضطراری در اول وقت هستیم، چون جواز، بنابر قول مشهور در تعریف وجوب، جزئی از وجوب است، چون بنابر قول مشهور وجوب عبارت از جواز با منع من الترک، آقا ضیاء بگوید ما میگوئیم جوازی که جزئی از وجوب مستفاد از امر اضطراری است بخصوی فعل اضطراری تعلق میگیرد ودر این صورت بر مکلف جایز است که فعل اضطراری را در اول وقت انجام دهد، یعنی بدار جایز است. یعنی مکلف در اتیان فعل اضطراری مخیر خواهد بود در اول وقت اتیان شود که بدار است یا غیر اول وقت، قهرا نتیجه این میشود که اگر اضطرار تا آخر وقت ادامه پیدا کرد با اتیان ماموربه در اول وقت ویا در آخر وقت از فعل اختیاری مجزی خواهد بود وبه احتمال قوی نظر آقاضیاء همین است که جواز به فعل اضطراری در اول وقت تعلق گرفته است.
پس تا اینجا أعلامی مانند صاحب کفایه، آقاضیاء وامثال اینها قائل به إجزاء در فعل اضطراری بودند ولی محقق خوئی یک نظر خاصی داشت که مفصل توضیح دادیم وجواب دادیم.
در پایان بررسی إجزاء فعل اضطراری از فعل اختیاری وواقعی از نظر ادله اجتهادی قائل به إجزاء شدیم، یعنی ماموربه اضطراری مجزی از ماموربه واقعی است.
در اینجا در پایان این بحث میخواهیم اقسام ادله امر اضطراری را بیان کنیم. ادله امر اضطراری مجموعه آنها بر سه قسم تقسیم میشود:
قسم اول
ادلهای که امر اضطراری را بدل از امر اختیاری قرار میدهد وماموربه اضطراری را بدل از ماموربه واقعی قرار میدهد ولسان چنین ادلهای لسان جعل بدل است، مانند: آیه ﴿فتیمّموا صعیدا طیّبا﴾[2] [3] ویا مانند روایات: اگر آب نبود تیمم کنید چون التراب احد الطهورین این گونه ادله، تیمم را بدل از وضو قرار دادهاند، بدل بودن یا بخاطر این است که فعل اضطراری مثل تیمم، دارای تمام ملاک مبدَل است یا از باب توسعه در ماموربه است. یعنی این گونه ادله اوامر اضطراری میگویند: ماموربه، اعم از اختیاری واضطراری است، مثلا طهارت اعم از طهارت مائیه وترابیه است در این صورت این گونه ادله اوامر اضطراری، حاکم ومقدم بر ادله اوامر اختیاری هستند، چون چنین ادله اوامر اضطراری ناظر بر ادله اوامر احتیاری هستند وقهرا إجزاء را اثبات میکنند.
قسم دوم از ادله اضطراری
آن ادلهای هستند که از باب تقیه، بر اتیان ماموربه اضطراری دلالت میکنند وتشویق وترغیب بر اتیان ماموربه اضطراری میکنند از باب نمونه چند روایت را در این مورد بیان میکنیم این روایات در کتاب من لایحضره الفقیه است که آدرساش خواهد آمد.
روی عنه (از امام صادق علیهالسلام) حماد بن عثمان نقل میکند :
وَ رَوَى عَنْهُ حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ .[4]
هر کس با مخالفین ما در صف اول، نماز جماعت بخواند، شیعیان ما در صف اول جماعت قرار بگیرند، مثل کسی است که پشت سر رسول الله صلی الله علیهوآله نماز خوانده است.
روایت بعدی: وَ رَوَى عَنْهُ (از امام صادق علیهالسلام) عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي صَلَاةً فَرِيضَةً فِي وَقْتِهَا ثُمَّ يُصَلِّي مَعَهُمْ صَلَاةً تَقِيَّةً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً فَارْغَبُوا فِي ذَلِكَ.[5]
امام صادق علیهالسلام فرمود هیچیک از شما نیست که نمازش را خودش خوانده باشد بعد از باب تقیه در نماز جماعت اهل سنت شرکت کند در حالی که وضو دارد خداوند بیست وپنج درجه برایش مینویسد.
اینها دلالت میکند که ما میتوانیم با اهل سنت، نماز بخوانیم هم قبول است وهم درجات انسان بالا میرود.
روایت بعدی:
وَ رَوَى هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْهُ ع (امام صادق علیهالسلام) أَنَّهُ قَالَ: فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي الصَّلَاةَ وَحْدَهُ ثُمَّ يَجِدُ جَمَاعَةً قَالَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَةَ إِنْ شَاءَ.[6]
از امام صادق علیهالسلام سوال میکند در مورد مردی که نمازش را تنها خوانده بود، سپس، نماز جماعتی را دید که برقرار است قال امام علیهالسلام: با آنها نماز میخواند واین نماز را برای خودش نماز واجب قرار میدهد اگر خواست.
این گونه روایات ظهور در إجزاء دارند ولو لسانشان، لسان بدلیت نباشد، چون از نفس تشویقی که بر انجام فریضه با مخالفین دارد، بر عدم لزوم اعاده دلالت میکند واستفاده میشود که همین نماز جماعت با مخالفین به عنوان فریضه مکلف محسوب میشود، مانند: نماز واجب مکلف، قهرا بدار هم جایز خواهد بود، یعنی اگر نماز جماعت در اول وقت برقرار شد، میتوانیم نماز جماعت را در اول وقت با اهل سنت بخوانیم، هر چند که در اثناء وقت تقیه، برطرف میشود ومیتواند نمازش را بدون تقیه بخواند، یا ولو میتواند در مکان دیگر نمازش را بدون تقیه بخواند، لزومی ندارد ومیتواند با اهل سنت نماز جماعت بخواند که نظر محقق خوئی هم همین است.