1403/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اشکال شیخ انصاری بر شهیدین/سیره علماء /کلام شهید ثانی
«اشکال شیخ انصاری(ره) برشهیدین(رحمة الله علیهما)»
اگر اسامی معاملات برای معامله صحیح وضع شده باشد "عند الشک فی جزءٍ او شرطٍ مایی" نمی توانیم به اطلاقات تمسک کنیم.
در حالی که سیره علماء تمسک به اطلاقات ادِلِّه عند الشک است.
نظر استاد:این اشکال شیخ انصاری مبتنی بر دو مطلب است که هر دو مطلب مخدوش بودند :
مطلب اول: مراد از صحَّت، صحَّت شرعی است نه صحت از نظر مُتعاملین ونه صحت از نظر عرف عقلاء واثبات صحَّت شرعی منوط به ثبوت حقیقت شرعیِّة است.
از کلام هر دو شهیدین استفاده می شود که مراد از صحت ، صحت شرعی است.
وگفتیم مشهور قائل به عدم ثبوت حقیقت شرعیِّة هستد وفقط صاحب کفایة هست که قائل توسط وضع تعیینی استعمالی حقیقت شرعیّة ثابت شده باشد.
«عبارت ایشان در کفایة»
«فدعوی الوضع التعیینی فی الفاظ المتداولة فی لسان الشارع هکذا قریبةٌ جدَّاً ومُدعی القطع به غیر مُجازفٍ قطعاً»[1]
صاحب کفایة در اینجا گفته که حقیقت شرعیَّة داشته باشیم ولی بر اساس وضع تعیینی استعمالی.
تا اینجا هر چه گفتیم:اوَّلاً: حقیقت شرعیِّة در صورتی است که ثابت شده باشد .
وثانیاً:الفاظ معاملات جزء مستحدثات شرع باشد وقبلش وجود نداشته باشد، در حالتی که مُستحدثات شارع فقط عبادات هستند ولی این اصطلاحات قبل از شریعت بوده است.
معاملات جزء مُستحدثات شریعة اسلام نیست بلکه قبلاً هم بوده است، واز زمانی که بشر حالت اجتماعی پیدا کردبدلیل نیازش بوجود آورد، پس الفاظ معاملات برای صحیح شرعق وضع نشده اند بلکه فقط معنای لغوی خودشان را دارند بله می توان حدث زد که الفاظ عبادات جزء مستحدثات شارع است ومی شود از معنای لغوی به معنای اصطلاحی شرعی انتقال داد. مثل:«﴿وَ اَذِّن فی الناس بالحج﴾»[2]
آیاتی در قرآن کریم که حتی عبادات هم جزء مخترعات شرع نیست. پس با وجود این آیات، معاملات امور عُرفی هستند ، بنابراین معنی ندارد که حقیقت شرعیِّة وجود داشته باشد وپس صحت شرعی نداریم، البته بعید نیست حقیقت شرعیة ثابت است.
عبارت صاحب کفایة:«هذه کلُّه بناءاً علی کون معانیها المستحدثه فی شرعنا ، اما بناءاً علی کونها ثابتةٌ فی الشرائع السابقة کما هو قضیة غیر واحدٍ من الآیات مثل قوله تعالی:﴿کُتِبَ علیکم الصیام﴾[3] ، ﴿اذَّن فی الناس بالحج﴾[4] فالفاظها حقائقٌ لُغَوِیَّة لا حقیقة الشرعیَّة»[5]
سوال: صلاتی که در قرآن بالصلاة آمده باصلاة در اسلام فرق می کند؟
*پس چون به کلام شیخ انصاری اشکال وجود داشت شیخ انصاری(ره) آمده کلام شهید اول وثانی را توجیه کند تا اشکال بر کلام این دو عَلَم وارد نشود.
مطلب دوم: عبارت شهید ثانی یک جمله ای دارد که داخل آن کلام لفظ "عقد البیع" است ، در اینجا باید دید مراد از عقد البیع چیست؟آیا اضافه اش بیانیِّة است یا اضافه لامیِّة ؟اگر بیانیة باشد مراد از عقد البیع بیع خارجی است واگر اضافه لامیِّة شد همان عقد است نه بیع خارجی.
از ظاهر کلام شهید ثانی(ره) پیدا می شود که مراد از کلمه عقدالبیع خود بیع خارجی است،نه عقد برای خود بیع ، با این توضیح نزاع ما در عنوان های عقود است نه خود عقود خارجی، پس اشکال شیخ انصاری(ره) اصلش درست است ولی چون مبتنی بر دو مطلب مخدوش است پس اشکال ایشان مخدوش است لذا تلاش می کند کلام شهیدین را به گونه ای توجیه کند که اشکال مذکور در گذشته بهش وارد نشود.
ما در درس های آینده باید توجیه شیخ انصاری را کامل بدانیم در مکاسب ج3ص20