97/12/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جهت چهارم: مفاد جمله «لاضرر» /قاعده لاضرر /اصول عملیه /علم اصول
خلاصه مباحث گذشته:
در قاعده لاضرر به جهت چهارم«مفاد جمله لاضرر» رسدیم و گفتیم در معنای این جمله سه اتجاه معروف وجود دارد و اتجاه اول عبارت بود از «نفی حکم ضرری». شیخ اعظم انصاری و محقق خراسانی این اتجاه را پذیرفته اند. لکن هر کدام به تقریب مختص به خود. شیخ اعظم فرمود: معنای لاضرر آن است که «حکمی که منشأ ضرر باشد در شریعت وجود ندارد» وجوب و حرمتی که مکلف از امتثال آن متضرر شود در شریعت وجود ندارد. و محقق خراسانی فرمود: حکم به لسان نفی موضوع، نفی شده است مانند لاربا بین الوالد و الولد، ربا نیست یعنی ربایی که بین والد و ولد است حکم ربا را ندارد. لذا اگر صلاة ضرری شد حکم وجوب از آن برداشته می شود.
در فرق بین این دو صیاغت دو فرق گفته شده است لکن عمده فرق بین آن دو یک فرق میباشد. و آن یک فرق عمده این است که بنابر نظر شیخ اعظم قدس سره اگر عمل مستحبی ضرری شد، از «لاضرر» نمیتوان استفاده کرد که استحباب آن برداشته میشود.
مثلا اگر زیارت حضرت سید الشهدا علیه السلام ضرری شد، از «لاضرر» نمیتوان استفاده کرد که زیارت ضرری مستحب نیست. ـ البته روشن است که مراد بحث از استحباب زیارت ضرری، زیارتی است که ضررش به حدی نرسد که زیارت حرام باشد ـ اگر نماز شب یا روزه مستحبی ضرری شد از «لاضرر» نمیتوان استفاده کرد که روزه و نماز شب مستحب نیست. به خاطر آنکه وقتی عمل مستحب ضرری شد، حکم استحباب منشأ ضرر نیست چون در استحباب الزام وجود ندارد و اگر شخص زیارت کند، یا روزه بگیرد یا نماز شب بخواند و به ضرر بیافتد، ضرر مستند به خودش است نه به استحباب شرعی. بنابراین طبق نظر شیخ اعظم نمیتواند از «لاضرر» استفاده کرد که حکم استحباب از عمل مستحب ضرری برداشته می شود.
لکن در نظر محقق خراسانی اگر عمل مستحبی ضرری شد، حکم استحباب آن برداشته میشود، چون حکم به لسان نفی موضوع نفی شده است. اگر نماز شب ضرری شد، حکمش برداشته میشود، آن حکم در اینجا استحباب است. اگر روزه مستحب در ماه شبعان و رجب ضرری شد، حکم استحباب از روزه برداشته می شود.
فرق دومی بین این دو صیاغت ذکر شده و نسب داده شده است، و آن این است که گفته شده است که طبق بیان شیخ اعظم اگر مقدمه واجب ضرری شد، «لاضرر» وجوب را بر میدارد و اما در نظر آخوند «لاضرر» وجوب را بر نمیدارد، انتساب این فرق به محقق خراسانی خیلی روشن نیست. لکن عمده فرق اول است و بعید است محقق آخوند به فرق دوم ملتزم باشند.
شیخ الشریعه اصفهانی میفرمایند: «لاضرر» نهی از ضرر است و مفاد آن تحریم ضرر میباشد. یعنی ضرر رساندن در اسلام حرام است. «لاضرر فی الاسلام» مثل «لارهبانیة فی الإسلام» و «لاغش فی الإسلام» است. در اسلام غش نیست یعنی غش در اسلام حرام است، در اسلام رهبانیت نیست یعنی رهبانیت در اسلام حرام است و جایز نیست. «لاضرر فی الإسلام» نیز یعنی ضرر رساندن در اسلام حرام است.
به فاضل تونی نسبت داده شده است که ایشان می فرمایند: «لاضرر فی الإسلام» یعنی ضرر غیر متدارک در اسلام وجود ندارد. هر گاه ضرر وارد شد، در اسلام حکمی برای تدارک آن ضرر وجود دارد. اگر شما مال دیگری را تلف کنید در اسلام حکمی برای تدارک آن ضرر به نام ضمان وجود دارد. اگر دست کسی را قطع کنید در اسلام این ضرر بدون تدارک نبوده و اسلام بر مثل «دیه» حکم کرده است.
روشن است که از حدیث «لاضرر» طبق اتجاه دوم[1] و سوم، قاعده لاضرر استفاده نمیشود و با این دو اتجاه یا باید قاعده لاضرر را انکار کرد ـ که ایشان به لحاظ فقهی منکر نیستند ـ و یا برای آن به طائفه چهارم روایات استناد کرد. اما طبق اتجاه اول میتوان قاعده لاضرر را از حدیث «لاضرر» استفاده کرد، یعنی این حدیث طبق این معنا، مدرک قاعده لاضرر است، حال از طائفه چهارم روایات استفاده هم بشود یا نشود. تقریبا قاعده لاضرر به لحاظ فقهی پذیرفته شده است لذا وقتی حدیث «لاضرر» طبق اتجاه دوم و سوم معنا شد لابد برای اثبات قاعده باید به سراغ دلیل دیگر رفت.
ظهوراتی در دو جمله «لاضرر» «ولاضرار» وجود دارد و با توجه به آن ظهورات باید این دو جمله را معنا کرد.
1. ظهور «لا» در لای نافیه
در ادبیات عرب دو نوع «لا» وجود دارد الف) ناهیه ب) نافیه. و «لا» در محل کلا بلااشکال لای نافیه است چون دخول لای ناهیه بر اسم از اساس غلط است، یعنی به لحاظ لغوی نه تنها درست نیست بلکه حتی به لحاظ مجازی هم درست نبوده و غلط است.
گاهی کلمه در غیر معنای خودش استعمال میشود اما استعمال آن مجازی است و گاهی در غیر معنای خودش استعمال می شود و آن استعمال استعمال غلط است. مثلاً اگر نسبت به زید شجاع گفته شود «رایتُ اسداً» ، اسد در غیر معنای خودش یعنی معنای مرد شجاع استعمال شده است و این مجاز است. اما اگر زید پالتوی زرد پوشیده باشد و اینجا گفته شود «رایت اسداً» این استعمال استعمال حقیقی و مجازی نبوده و استعمال غلط است.
و در محل کلام نیز «لا» ناهیه بر اسم وارد نمیشود.
2. ظهور «ضرار» در معنا و مضمون دیگر
ظهور دوم آن است که جمله «لاضرر و لاضرار» حاوی تکرار نبوده بلکه جمله دوم دارای معنای اضافی و دیگری است.
تکرار صِرف دور از ذهن است.
3. ظهور در خبر محذوف
خبر در این جمله ذکر نشده است و امر این جمله دوران دارد بین اینکه یا جمله ناقصه است و یا خبر آن در تقدیر است.
اما احتمال ناقصه بودن جمله منتفی است. و امر متعین است در اینکه خبر «لاضرر» و خبر «لاضرار» محذوف و مقدر است.
4. ظهور در خبر بودن «فی الوجود» یا «فی الاسلام»
محتمل خبر بودن در این حدیث دو محتمل است 1. «فی الوجود» 2. «فی الإسلام» و آنجه مشابه اسلام است. یعنی لاضرر و لاضرار فی الوجود، یا لاضرر و لاضرار فی الإسلام، یا فی الدین، یا فی الشریعة.
اما احتمال اول اگر نگوییم منتفی است، لکن قطعا خلاف ظاهر است، چون تناسب ندارد که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این قصه بخواهند راجع به امور تکوینی مطلبی بگویند و آن هم مطلبی که خلاف واقع است، چون أضرار و شرور در عالم بسیار وجود دارد و صحیح نیست حضرت خبر بدهند که در خارج ضرر و شرّ وجود ندارد.
بنابراین متعین آن است خبر محذوف «فی الإسلام» باشد.
با توجه به این ظهورات نتیجه آن است که در اسلام ضرر نیست، در اسلام ضرار نیست.
اسلام یعنی دین، دین یعنی آنچه که نبی آورده است، آنچه که نبی آورده است شریعت است. و شریعت یا کل دین است یا بخش معظم دین است.
یعنی به آنچه که پیامبر آورده است دین میگوییم. و شریعت یا همه آنچیزی است که پیامبر آورده است یا بخش معظمی از آنچیزی استکه آورده است. اگر شریعت بخشی از آنچیزی باشد که پیامبر آورده است بخش دیگر دین اخلاق و عقائد است.
لکن بحث از اینکه همه آنچه پیامبر آورده شریعت است، یا به جز شریعت چیز دیگری هم آورده است بحثهایی است که به محل بحث ما ارتباط ندارد.
پس با توجه به اینکه شریعت بخش معظم دین است مراد از «لاضرر و لاضرار فی الإسلام» به همین مناسبت آن است که در شریعت ضرر وجود ندارد و در شریعت ضرار وجود ندارد.
و شریعت چیزی جز احکام شرعیه نیست. بنابراین مراد آن است که در شریعت حکم ضرری و حکم ضراری نداریم.
سؤال: لکن حدیث این نبود که «لاضرری و لاضراری» بلکه عبارت حدیث «لاضرر و لاضرار» بود حال چرا حدیث به این تعبیر معنا میشود؟
پاسخ: تعبیر از «حکمِ منشأ ضرر» به «ضرر» یک تعبیر عرفی است، یعنی «حکم» سبب برای ضرر است و از آن سبب با عنوانی یاد میشود که آن عنوان، نام است برای مسبب و این تعبیر تعبیر عرفی است. و مراد آن است که در اسلام و دین احکامی که منشأ ضرر باشد وجود ندارد.
«لاضرر» یعنی احکامی که منشأ تضرر مکلف شود وجود ندارد. و حکم بیش از دو قسم نیست. 1. وجوب 2. حرمت، اگر ایجاب موجب ضرر مکلف شود شارع مقدس آن عمل را برای مکلف واجب نمیکند و اگر ترک عملی برای مکلفی ضرری شود شارع آن عمل را بر مکلف حرام نمیکند.
پس در شریعت وجوب و حرمتی که منشأ تضرر مکلف بشود وجود ندارد.
«لاضرار» یعنی در شریعت احکامی نداریم که کسی به بهانه آن بتواند به دیگری ضرر وارد کند.
ضرار یعنی تقصد و اقدام بر ضرر، یعنی امری را وسیله و ذریعه برای اضرار به غیر قرار دادن؛ یعنی تعمّد بر اضرار به واسطه یک امری که آن امر بهانه است. «لاضرار» یعنی اگر ما در شریعت حق و ترخیصی قرار دادیم این حق و ترخیص تا زمانی است که کسی آن را وسیله و ذریعه برای اضرار به دیگری قرار ندهد.
اگر گفتیم «زوج حق دارد زوجه را ابقاء کند و طلاق ندهد» این حق تازمانی است که این حق را بهانه اضرار به زوجه قرار ندهد. و الا اگر کسی بخواهد زنش را طلاق ندهد و نگه دارد تا او را اذیت کرده و اضرار بر او وارد کند ما چنین حق و سلطنتی را به او قرار ندادیم.
اگر کسی بخواهد به بواسطه و ذریعه سلطنت بر مال به دیگری اضرار وارد کند ما چنین سلطنتی را بر او قرار ندادیم.
بنابراین شما میتوانید ساختمان را بلند مرتبه بسازید مادامی که از این بلند ساختن خانه و ساختمان قصد تضرر کسی را نداشته باشید.[2]
و نظر مختار در مفاد لاضرر همان مختار شیخ اعظم است.