موضوع: جهت دوم: تبیین و تحدید متن حدیث /قاعده لاضرر /اصول عملیه /علم اصول
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در جهت اول از قاعده لاضرر تمام شد، در جهت اول از سند و مدرک این قاعده بحث شد و گفته شد که چهار طائفه روایت وجود دارد. در بین طائفه نخست، روایت عبد الله بن بکیر از زراره روایتی است معتبر که جمله «لاضرر و لاضرار» در آمده است و طائفه چهارم، روایاتی هستند که در موارد خاصه وارده و از آن موارد خاصه میتوان قاعده لاضرر را اصطیاد کرد.
محقق صدر به برخی نسبت دادهاند که از سوی ایشان ادعا شده است این روایت به دلیل وجود تهافت در متن آن از درجه اعتبار ساقط است، و شاید قائل ندارد و وجهی است که محقق صدر آن را مطرح کردهاند.[1]
تهافت آن است که جمله «لاضرر و لاضرار» یعنی روایت ابن بکیر از زراره دو گونه از مشایخ ثلاث کلینی، صدوق و شیخ طوسی نقل شده است.
شکل اول، نقل از کلینی و شیخ طوسی است که اینگونه نقل کرده اند «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْأَنْصَارِيِ اذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ ارْمِ بِهَا إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار».[2] [3]
شکل دوم، نقل از شیخ صدوق است که اینگونه نقل کرده است «فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْأَنْصَارِيَّ أَنْ يَقْلَعَ النَّخْلَةَ فَيُلْقِيَهَا إِلَيْهِ وَ قَالَ لَا ضَرَرَ وَ لَا إِضْرَارَ».[4]
روایت در شکل اول با فای تفریع بر امر به قلع، تفریع شده است. و همین روایت که حدیث زراره است در شکل دوم بدون فاء تفریع به عنوان یک جمله مستقل آمده است. و بین این دو نقل تهافت وجود دارد.
محقق صدر[5] از این ادعا پاسخ دادهاند که هر دو تعبیر ظهور دارد در تفریع. نقل شیخ کلینی و شیخ طوسی اظهر است چون «لاضرر» با فاء تفریع به ماقبل تفریع شده است و نقل شیخ صدوق هم همینگونه است چون معنا ندارد ابتدا رسول خدا صلی الله علیه و آله مطلبی بفرمایند سپس جمله دوم «لاضرر و لاضرار» را بدون ارتباط به ماقبل بیان بفرمایند. بلکه این جمله با ماقبل خود ارتباط دارد و ارتباط آن یا ارتباط تعلیلی است و یا ارتباط تفریعی.
[هر گویندهای] معنا ندارد ابتدا جملهای بگوید سپس بدون ارتباط به آن شروع کند آیهای بخواند مثلا بگوید ﴿ أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفيل ﴾ باید کلام بعدی با کلام قبلی ارتباط داشته باشد.
بر فرض اینکه کسی ظهور در تفریع را نپذیرد نهایت امر آن است که روایت در نقل صدوق ظهور در عدم تفریع و استقلالیت ندارد، یعنی از لحاظ تفریع و عدم تفریع ساکت است.
محقق صدر میفرمایند علت اختلاف نقل شیخ کلینی و شیخ طوسی با نقل شیخ صدوق به این جهت است که مرحوم کلینی و طوسی الفاظ حدیث را نقل کردهاند و مرحوم صدوق معنا و فعل پیامبر صلی الله علیه و آله را نقل کرده است به همین جهت فاء تفریع را نیاورده است. به همین خاطر اگر در نقل مرحوم صدوق دقت شود روشن میشود که او فعل پیامبر را نقل میکند نه لفظ ایشان را. شیخ صدوق فعل را نقل کرده و میگوید پیامبر به انصاری فرمود این کار را بکن و پیامبر فرمودند «لاضرر و لاضرار».
بنابراین نقل به معنا و نقل به لفظ موجب این اختلاف شده و این اختلاف در نقل با هم تهافت ندارد، و این جمله به قصه پیشین ارتباط داشته یا تفریع است و یا تعلیل و الفاظ این جمله را میشود مورد دقت قرار داد.
جمله «لاضرر و لاضرار» از چهار کلمه تشکیل شده است. 1. «ضرر» 2. «ضرار» 3 و 4. دو کلمه «لا».
راجع به «لا» در مباحث آینده هنگام بحث از مستفاد جمله بحث خواهد شد. و آنجا بیان خواهد شد که از این جمله چه نتیجهای می توان گرفت. و اکنون در جهت سوم بحث از کلمه ضرر و ضرار بحث میکنیم.
روشن است که هر عنوانی که در خطاب قرآن یا روایت اخذ شود به معنای عرفی حمل شده و با مفهوم عرفی معنا میشود. و اکنون در صدد تبیین معنای عرفی «ضرر» و «ضرار» هستیم.
در معنای عرفی «ضرر» اقوالی وجود دارد.
برخی گفتهاند ضرر یعنی نقص در یکی از امور چهارگانه ذیل. اگر نقصی در مال یا بدن یا عرض یا نفس پیدا شود به آن «ضرر» گفته میشود.
نقص در مال آن است که مالش ناقص شود. نقص در نفس به آن است که انسان بمیرد، نقص در بدن به آن است که دست انسان بشکند یا قطع شود.
نقص در عرض آن است که آبرو شخص برود یا آبرو، احترام و کرامتش مخدوش شود. و مراد از عرض فقط عرض ناموسی نیست بلکه اعم از آن و آبرو است. عرض یعنی هر نوع کرامت انسانی، چه به ناموس مرتبط باشد و چه به غیر آن.
برخی گفتهاند ضرر به معنای نقص نبوده و به معنای «شدّت، حرج و ضیق» است، به تضیق و فشار و حرج، ضرر گفته میشود.
لکن ظاهر آن است که ضرر به معنای «نقص» و به معنای «شدّت، حرج و ضیق» نیست، بلکه ضرر یک معنای انتزاعی داشته که از نقص در موارد اربعه انتزاع میشود که به طبیعت خود مقتضی یک نحو از ضیق و حرج است، و ضرر لازم نیست در هر شخصی موجب ضیق و حرج و رنج باشد.
ضرر یک مفهوم وجودی است همانگون که نقص هم مفهوم وجودی است، زیرا نقص به معنی کم شدن است و کم شدن امر وجودی است به خلاف کم بودن که مفهوم عدمی است.[6]
مثلاً ده تومان ـ یعنی ده عدد یک تومانی ـ یا صد تومان اگر از اموال شما کم شود، صدق ضرر به این نقص روشن نیست و اگر امروز از اموال کسی یک ریال کم شود صدق نمیکند که او امروز ضرر کرده است. صدق «نقص» در این مثال بیانگر آن است که مفهوم ضرر از این «نقص» انتزاع نمیشود.
ضرر نقصی است که به طبیعت خود متقضی یک نوع عسر و حرج و شدت و ضیق باشد. لذا امکان دارد نقص در شخصی موجب تأثر و شدت و حرج نباشد مثلا کسی در یک تجارتی صد میلیون تومان خسارت میکند اما او آدمی است که به این امور اهمّیت نمیدهد همچنین امکان دارد نقص بسیار ناچیز در شخصی موجب تأثر و حرج شود مثلاً کسی هزار تومان پولش را گم کند تا صبح خوابش نمیبرد، در مثال اول با اینکه آن شخص تألم ندارد اما ضرر صادق است و در مثال دوم با اینکه شخص تأثر و تألم دارد لکن ضرر صادق نیست لذا در صدق مفهوم «ضرر» لازم نیست که نقص در شخص موجب شدت و حرج باشد بلکه معیار آن است که نقص به طبیعت خود موجب شدت و حرج و ضیق باشد.
ضرر عرضی مثل آنکه کسی در کوجه به انسان احترام نگذاشته و سلام نکند شاید این یک مقدار «نقص آبرویی» باشد اما اینگونه نیست که آن شخص بگوید امروز من از ناحیه فلانی متضرر شدم. صدق ضرر در اینجا اصلا روشن نیست.
دقت شود که صِرف تعرض عرضی به کسی موجب نمیشود که به او ضرر وارد شود، مثلا خانمی که در کوچه و خیابان است و مردی نسبت به او چشم چرانی میکند در اینجا آن مرد شاید کرامت آن خانم یا صاحب آن ناموس را مخدوش کرده باشد لکن صدق نمیکند که آن شخص به زن یا صاحب او ضرر وارد کرد.
بلکه در صدق ضررِ عرضی لازم است که همراه با یک نحو تضییع حق همراه باشد، مثلا خانمی که در خانه است این حق را دارد که دیگران او را نگاه نکنند لذا اگر کسی از پشت بام چشم چرانی کند حقی از خانم را ضایع کرده است اما اگر خانم یا مرد به خیابان و کوچه بیاید اینگونه نیست که این حق را دارد که کسی به او نگاه نکند، به لحاظ اخلاقی خوب است که کسی به او نگاه نکند اما عقلآءً این حق را ندارد. لذا کسی در خیابان چشم چرانی کند اینگونه نیست که حقی از خانم را ضایع کرده باشد.
به همین جهت است که اگر کسی مخفیانه از خانه خود به خانه همسایه نگاه کرده و زن همسایه را مورد چشم چرانی قرار دهد اینجا صادق است که او همسایهای است که به ضرر میزند.[7]
ضرر در اذهان ما به خاطر رواج آن در فارسی یک معنای مرکوزی دارد. در فارسی اگر کسی کلمه «زیان» را به کار ببرد عمل او مورد استنکار قرار میگیرد و به همین خاطر برای ما در عمر خود یک بار هم رخ نداده است که کسی لفظ «ضرر» را به کار بَرَد سپس مورد اعتراض واقع شود که چرا الآن لفظ ضرر را به کار بردی.
توضیح بیشتر مفهوم «ضرر» موجب میشود که مفهوم مبین به مفهوم مجمل تبدیل گردد، لذا توضیح به همین مقدار کافی است.[8]
ما به خاطر فارس زبان بودنمان ارتکاز روشنی از کلمه «ضرار» نداریم، این کلمه در بین ما رواج ندارد و اگر این حدیث نبود شاید تا به امروز این واژه به گوش ما نمیخورد یا بسیار اندک به گوش می خورد. و انصاف آن است که ما از کلمه ضرار ارتکازی نداریم به همین خاطر در بیان کلمه ضرار به تحقیق[9] مرحوم محقق صدر که ایشان کاملا عرب زبان هستند اکتفا میکنیم.
در کلمه ضرار در دو جهت بحث میشود 1. صیغه ضرار 2. معنای ضرار.
در صیغه «ضرار» سه احتمال وجود دارد
1. مصدر ثلاثی مزید
2. مصدر ثلاثی مجرد
3. مصدر مفاعله ثلاثی مجرد
«ضرار» طبق احتمال اول مصدر ثلاثی مزید است. مصدر ثلاثی مزید از ثلاثی مجرد گرفته میشود. یکی از مصادر باب مفاعله بر وزن «فِعال» است. ماده ضِرار «ضرر» است یعنی ضرار از ضرّ یک الف اضافه دارد.
ضرّ به باب مفاعله رفته و مصدر باب مفاعله بر وزن فِعال است و مصدرش «ضِرار» شده است. لذا ضرار مصدر باب مفاعله است که از ثلاثی مجرد ضرّ اخذ شده است.
«ضرار» طبق احتمال دوم مصدر ثلاثی مجرد است. وزن «فِعال» یکی از مصادر ثلاثی مجرد است ضرّ ضِراراً مانند کَتَبَ کتاباً.
«ضرار» طبق احتمال سوم، مصدر مفاعله ثلاثی مجرد است. علمای اصولی این مصطلح را اصطلاح کردهاند. یعنی ثلاثی مزید ها دو قسم هستند 1. قسمی از آنها از ثلاثی مجرد اشتقاق یافتهاند 2. قسمی از آنها از ثلاثی مجرد اشتقاق نیافته اند.
و راه شناخت این دو قسم به این است که اگر معنای مصدر ثلاثی مزید با معنای ثلاثی مجرد یگانه بود معلوم می شود که ثلاثی مزید از ثلاثی مجرد اشتقاق پیدا کرده است و اگر معنای مصدر ثلاثی مزید ارتباطی با معنای ثلاثی مجرد نداشت روشن میشود که این مصدر مفاعله ثلاثی مجرد است.
مثل اینکه سَفَرَ به معنای «کَشَفَ» است و سَافَرَ به معنای «ضَرَبَ فی الارض، مَشَی فی الارض» است و این دو ربطی به هم ندارند، از اینجا فهمیده می شود که واژه مسافَرَة مصدر ثلاثی مجرد است، نه مصدر ثلاثی مزید.
«ضِرار» در احتمال سوم مصدر ثلاثی مجرد است و معنای آن متفاوت است با ضرّ در آینده بیان خواهد شد.
در معنای «ضِرار» چهار احتمال وجود دارد که در جلسه آینده به آن می پردازیم.