97/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شبهه معنائیه /تنبیه چهارم: برائت و انحاء شبهه /تنبهات / برائت/ اصول عملیه
خلاصه مباحث گذشته:بحث در تنبیه چهارم برائت و انحاء شبهه بود گذشت که شبهه بر سه قسم است شبهه حکمیه، شبهه مفهومیه شبهه موضوعیه و این اقسام توضیح داده شد و بیان شد که در کدام موارد میتوان به برائت اخذ کرد و در کدام موارد نمیتوان. بحث امروز تکمیلی است بر اقسام سه گانه گذشته و در آن یک قسم چهارم برای شبهه ذکر خواهد شد.
تکمیل؛ شبهه معنائیه قسم چهارم شبهه
بحث تکمیلی راجع به قسم چهار شبهه است. در نظر تحقیق قسم چهارم با عنوان «شبهه معنائیه» بر اقسام شبهه افزوده شده است، در اینجا از جریان یا عدم جریان برائت بحث میشود.
مراد از شبهه معنائیهدر شبهه معنائیه، حدود و ثغور معنای کلمه نامعین است.
کلمه معنایی دارد لکن حدود و ثغور آن معنا مشخص نیست، شبهه معنائیه با شبهه مفهومیه فرق دارد، در شبهه مفهومیه معنای عرفی کلمه در واقع معین و نزد عبد نامعین است اما در شبهه معنائیه حدود و ثغور معنا در واقع نامعین است.
این تعریف از شبهه معنائیه در ضمن امثله توضیح داده میشود سپس با لحاظ دقت باید دید آیا اصل عملی برائت در آن جاری است یا اصل عملی احتیاط؟
نکته: مراد از واژه «معنا»هنگام استعمال واژه «معنا» دو مراد از آن منظور است.
گاهی مراد از واژه «معنا» موضوعله است بنابراین هر سه نوع کلمه افعال، اسماء و حروف دارای معنا و موضوعله هستنتد.
گاهی مراد از واژه «معنای» مسمی است بنابراین فقط اسم دارای مسمی است. مفهوم «مسمی» از مفهوم «موضوعله» اخص است، فقط به «موضوعله»ـی که برای اسم است مسمی گفته می شود و به «موضوعله» فعل یا حرف، مسمی اطلاق نمیشود.
شبهه معنائیه در شک در حدود و ثغور «موضوعله» به معنای اعم واقع میشود، یعنی شبهه معنائیه در معانی افعال و اسماء و حروف است لکن آنچه از شبهه معنائیه رائج بوده و زیاد است شبهه در معنای «مسمَّیات» یعنی معانی اسماء میباشد. لذا امثله از شبهه معنائیه اسماء ذکر میشود.
اقسام مسمی«موضوعله»ـی که مسمی است دو قسم است 1. معنای خاص 2. معنای عام
هر اسمی که عَلَم باشد معنایش خاص است مانند معنای زید و عمرو.
هر اسمی که عَلَم نباشد معنایش عام است مانند معنای انسان، رجل، ماء و جبل.
امثله شبهه معنائیهشبهه معنائیه در اسم خاص مانند شبهه در معنا (مسمی و موضوعله) واژهی منا. کلمه منا اسم خاص است برای نام منطقهای که نزدیک مکه.
یک نقاطی به طور جزم و اطمینان داخل در منا است و نقاطی با قطع و اطمینان خارج از منا است مانند این مؤسسه که مکان مباحثه ماست، لکن در اطراف سرزمین منا نقاط زیادی است که معلوم نیست آیا داخل در منا است یا خارج از منا؟ هم ما نمیدانیم و هم در علم الله روشن نیست چون آن زمان که نام آن مکان را منا گذاشتند اینگونه نبود که خطی کشیده شود و داخل خط را با نام منا نام گذاری کنند و خارج خط منا نباشد بلکه نام منطقهای را منا گذاشتند و در حاشیه و اطراف آن نقاط زیادی وجود دارد که نه عرف میداند که جزء منا است یا جزء آن نیست و نه در علم الله روشن است!
این شبهه شبهه مفهومیه نیست، چون اینگونه نیست که مفهوم آن نزد عرف معلوم باشد و نزد عبد مشکوک، بلکه معنا و حدود ثغور «منا» در واقع و لوح محفوظ هم نامعین است، چون از ابتدا این اسم برای آن مکان به صورت مبهم نامگذاری شده است.
مثال دوم در شبهه معنائیه در اسم خاص مانند شبهه در معنای واژه «قم». قم دو معنا دارد 1. اسم شهر 2. اسم مکانی که شهر در آنجا واقع شده است.
در قم به معنای مکان، اینگونه نیست که در علم الله یک خطی دور منطقهای کشیده شود و نقاط خارج خط قم نباشند و نقاط داخل خط قم باشند. بلکه قم نام مکانی است که حدود آن مبهم است.
در قم به معنای شهر، با ساختمانهایی مواجه میشویم که قطع داریم خارج از قم هستند و ساختمانهایی هم هستند که قطعا داخل شهر هستند، و ساختمانهایی هم وجود دارد که نمیدانیم جزء معنای قم هستند یا خارج از معنا.
اسم خاص مانند منا، مشعر، صفا، مروه، مسجد الحرام، مسجد النبی. در اطراف مسجد الحرام نقاطی وجود دارد که قطعا مسجد نیست و نقاطی قطعا جزء مسجد است و نقاطی وجود دارد که نمیدانیم داخل مسجد الحرام است یا نه![1] و مثل مسجد الحرام است مساجدی که ابتدا صیغه مسجدیت را برای مکانی خوانده می شود سپس دیوار کشیده می شود.
این امثله امثله شبهه معنائیه در اسم خاص بود.
اما شبهه معنایی در اسم عام اینگونه نیست که حدود معنا مردد باشد، بلکه در این قسم افراد مردد موجب شبهه میشوند.
در شبهه معنائیه در اسماء عام با موارد کثیری مواجه میشویم که نه میشود گفت این فرد است برای معنا و نه میشود گفت این برای معنا فرد نیست!
شبهه معنائیه در اسم عام مانند شبهه در افرادِ واژهی «انسان»، کلمه انسان دارای افراد یقینی است مانند زید، بکر، جنابعالی و مواردی هم هستند که یقینا افراد انسان نیستند مانند مگس، اسب و قورباغه. نطفهای که داخل رحم است از افراد انسان نیست و جنین نه ماهه یا هشت ماهه قطعا از افراد انسان است و جنین در اثناء این مدت مشکوک است که آیا فرد است برای معنای انسان یا فرد نیست!
برخی از فلاسفه قائل بودند که روح و نفس انسانی در یک آن به بدن تعلق میگیرد و لحظه تعلق فردیت موجود میشود و پیش از آن لحظه فردیت تحقق ندارد.
این نظریه به لحاظ علمی پذیرفته شده نیست، تعلق روح به بدن در یک آن نیست بلکه این امر پروژهای زمان دار است.
و همینگونه است معنای جوان، پیر، میان سال، کودک و طفل، شبهه معنایی در افراد این واژهها رخ میدهد و مواردی پیش میآیند که عرف نمیتواند بگوید «این فرد آن معناست» همچنین نمیتواند بگوید «این فرد آن معنا نیست».
مثال دیگر برای اسم عام مانند آب؛ فرد متیقن برای آن آب داخل این لیوان است و نوشابه، چای و شیر قطعا از افراد آب نیستند و علماء فرمودهاند که اگر در آب زیاد شکر ریخته شود به حدی که به آن شربت گفته شود این مایع آن موقع فرد آب نیست، یا اگر مقدار زیادی نمک ریخته شود که شور شود فرد آب نمیباشد، یا زیاد خاک بریزند که گل آلود شود فرد آب نخواهد بود اما آبی که مقداری شکر در آن مخلوط شده است که نه به آن میشود شربت گفته و نه به آن میشود آب گفت، آیا معنای آب شامل این فرد هم هست؟
در معنای بیع نیز شبهه معانیه رخ میدهد، بیع اسم عام است و افرادی مشکوک وجود دارند که معلوم نیست فرد برای بیع هستند یا نه مثلاً عوض کردن عبای بنده با کتاب شما آیا فردی از افراد بیع است یا نه مورد اختلاف میباشد.
از عجائب آن است که این حاشیه خاکستری حد معین نداشته خود نیز حاشیه دارد، اینگونه نیست که بتوان یک خط کشید و گفت حاشیه از این خط شروع میشود و معنا قبل از این معین است و بعد از این نامعین، مثلا معنای جوان خط کشی نشده است که اگر عمر انسان به فلان مقدار دقیقه رسید جوانی شروع میشود تا فلان مقدار دقیقه، بین آن دو حدّ جوان است و قبل و بعد از آن جوان نیست.
در مثال شبهه معنائی آب اینگونه نیست که اگر به آب تا مقدار معینی شکر اضافه کنند آب صدق میکند و بعد از آن مشکوک است، مثلا اینگونه نیست که اگر 341 گرم شکر [به مقدار معین آب] اضافه شود این مایع فرد آب باشد و اگر 342 گرم شکر به آن مقدار آب اضافه شد آن مایع فرد آب نباشد.
امر همین گونه است در مقدار اقل و مقدار اکثر کر، آبی قطعا به قدر کر است و آبی قطعا به قدر کر نیست، و آبی هم وجود دارد که مشکوک است که کر باشد یا نه، و این حاشیه خود حدّ، مرز و حاشیه مشخص ندارد، اینگونه نیست که مقدار آبی به قدر اقل کر باشد به گونهای که اگر سر سوزن آب از آن برداشته شود، دیگر کر نباشد لذا اگر به فقیه گفته شود در این ظرف به مقدار اقل کر آب بریز به نحوی که اگر سر سوزن از آن کاسته شود کر نباشد، نمیتواند این کار را انجام دهد.
همچنین است امر در باب قضای فوائت نماز و روزه، در باب قضا گفته شده است که کسی که شک او در نمازهای فتوت شدهاش اقل و اکثر باشد اگر مقدار اقل را که یقین به فوت آنها دارد قضا کند ذمهاش بریئ خواهد شد. حال آیا کسی پیدا میشود که بگوید من به نحو اقل و اکثر در نمازهای فوت شدهام شک دارم و کمترین عددی که شک در فوت آنها دارم 76 است و در فوت 75 نماز یقین دارم. بلی خداوند حفیظ و علیم جل جلاله میداند آن شخص چه قدر نماز نخوانده است یا چند روز روزه نگرفته است اما خود مکلف نمیتواند عدد برای اقل معین کند بلکه معنای اقل در علم الله هم نامعین است.
مثلاً در اسم عام «عالم» کسی که تعداد معلوماتش شش قضیه باشد به او قطعا عالم نمیگویند و کسانی هم هستند که قطعا فردی از افراد عالم هستند لکن اینگونه نیست که کسی که معلومات به عدد خاصی رسید فرد عالم باشد و پیش رسیدن به آن عدد فرد عالم نباشد، نمیتوان کمیت و حداقل را تعیین کرده و گفت حداقل معلوماتی که باید یک انسان داشته باشد تا فرد عالم باشد 732 قضیه است وقتی معلومات او به این مقدار رسید عالم است و وقتی معلومات او 731 قضیه باشد فرد عالم نیست.
بنابراین در معانی اسماء خاص با مشکله حاشیه مبهم معانی و در معانی اسماء عام با حاشیه مبهم افراد مواجه هستیم که نامش در نظر تحقیق شبهه معنائیه است.
معیار در شبهه معنائیه آن است که عرف نفیا و اثباتا نمیتواند حکم کند. اگر از عرف پرسیده شود این جنین انسان است؟ پاسخ میدهد که «نمیدانم، نمیتوانم بگویم انسان نیست همچنین نمیتوانم بگویم انسان است».
حکم شبهه معنائیهحکم شبهه معنائیه چیست؟ آیا در نقاط مبهم منا میتوان وقوف کرد؟ آیا میتوان ذبح کرد؟
در مثال «اکرم العالم» آیا حاشیه مبهم نیز وجوب اکرام دارد یا اکرام ایشان واجب نیست؟
هر عنوانی ظهور در افراد معلوم دارد و موارد خارج از عنوان و موارد واقع در حاشیه را نمیگیرد. مواردی که در حاشیه هستند را نمیتوان گفت فرد نیستند چون اگر فرد نبودند در حاشیه قرار نمیگرفتند.
اما عنوان موارد خارج را شامل نیست چون آن موارد فردی از عنوان نیستند و موارد در حاشیه را به دو جهت شامل نیست لذا اکرام اشخاص واقع در حاشیه واجب نیست.
1. هر عنوانی ظهور در افراد محرز و معلوم دارد.
اگر مولا فرمود «اکرم العالم» و عبد به نحو شبهه معنائی شک کرد که زید فردی برای عالم است یا نه؟ یعنی عرف هیچ قضاوتی در مورد زید نداشت، نگفت زید عالم نیست و همچنین نگفت زید عالم است در اینجا زید جزء حاشیه ابهامی عالم است و اکرامش واجب نیست.
2. ظهور از افراد در حاشیه انصراف دارد.
حال اگر شک واقع شد در وجوب اکرام آنها رجوع میشود ب اصل عملی برائت، احتمال دارد در علم الله اکرام افرادی که در حاشیه واقع هستند واجب باشد اما احتمال وجوب با اصل برائت نفی میشود.
فرق شبهه معنائیه با شبهه مفهومیه در حکماگر مولا فرمود «اکرم العالم» و در خارج تمام افراد موجود از افراد حاشیه بوده و افراد متنی وجود خارجی نداشت برائت جاری است.
اگر مولا فرمود «اکرم العالم» اکرام زید که در حاشیه است واجب نیست و اگر فرمود «اکرم عالماً» باید عالم در متن را اکرام نمود.
اگر در خارج هم افراد متنی وجود داشت و هم افراد حاشیهای، در مقام امتثال نمیتوان به اکرام فرد حاشیهای اکتفا کرد، چون «عالم» ظهور و اشاره به افراد متن دارد و اشارهای به افراد حاشیه ندارد.
شک در مصداقیت شبهه برای شبهه مهفومیه یا شبهه معنائیهاگر عبد بداند که عرف قضاوت داشته و میگویند «زید عالم است» یا میگویند «زید عالم نیست» اما او از قضاوت عرف بیاطلاع است در اینجا شبهه شبهه مفهومیه است. مثل اینکه مفهوم عالم نزد ایشان معلوم است که خصوص عالم نظری است یا اعم از عالم نظری و ذوفن، اما عبد از معنای عرفی بی اطلاع است.[2]
اگر عبد بداند که عرف هم مثل او نمیتوانند در فردیت زید برای عالم قضاوت کنند چون زید در حاشیه معنای عالم واقع شده است در اینجا شبهه شبهه معنائی است. یا در مثال شک در سعه و ضیق معنای عالم بداند که عرف هم در سعه و ضیق معنای عالم شک دارند نمیدانند معنای عالم خصوص عالم نظری است یا اعم از عالم نظری و ذو فن اینجا شبهه شبهه معنائیه است.
اگر شک واقع شد که شبهه از شبهه معنائیه است یا از شبهه مصداقیه، یعنی مکلف نمیتواند بگوید «زید عالم است» همچنین نمیتواند بگوید «زید عالم نیست» در عین حال از قضاوت عرف هم مطلع نیست! یعنی شک میکند که آیا عرف هم مثل او هستند و شبهه شبهه معنائیه باشد، یا عرف قضاوت دارند و شبهه شبهه مفهومیه باشد!
در شک در مصداقیت شبهه برای شبهه مفهومیه یا شبهه معنایی باید فرعی را بحث کرد که حکم شبهه معنائیه و شبهه مفهومیه در آن مختلف است.
در فرع «اکرم العالم» حکم شبهه مفهومیه با حکم شبهه معنائیه فرق ندارد و نسبت به وجوب اکرام نقاش برائت جاری است.
در فرع «اکرم عالما» بین حکم شبهه مفهومیه و حکم شبهه معنائیه اختلاف وجود دارد، اگر شبهه شبهه معنائیه باشد ـ یعنی عبد میداند که عرف هم نمیتوانند قضاوت کنند که زید نقاش عالم است یا نیست ـ در مقام امتثال نمیشود به فردی که در حاشیه است اکتفا کرد. اگر شبهه شبهه مفهومیه باشد ـ یعنی عبد میداند که عرف قضاوت دارند و معنا نزد عرف مشخص است و او از معنای عرفی بی اطلاع است ـ در مقام امتثال میتوان به اتیان فرد اوسع اکتفا کرد.
حال که شک واقع شده است که این شبهه آیا شبهه مفهومیه است یا شبهه معنائیه آیا در مقام امتثال میتوان به اتیان فرد مشکوک اکتفاء کرد؟
در مقام امتثال میتوان فرد مشکوک را اتیان کرد، چون تکلیف تعلق به اکرام فرد مردد از عالم تعلق گرفته است یا فرد مردد از افراد عالم موسع، یا فرد مردد از افراد عالم مضیق و برائت از وجوب اکرام عالم مضیق جاری است.
قسم سوم از شبهه که شبهه معنایی است در فقه خیلی اثر دارد و اکثر موارد شبهه مفهومیه شبهه معنایی است، مثلا در نقطهای از حواشی منا شک میشود که آیا این نقطه داخل منا است یا خارج از منا؛ اگر شبهه شبهه معنایی باشد نمیتوان در آن نقطه وقوف و ذبح کرد.
در گذشته نظر تحقیق آن بود که میتوان در نقاط مشکوک منا ذبح کرد، در نقاط مشکوک مسعی سعی کرد لکن بعد از توجه به شبهه معنائیه اطمینان حاصل شد که این شبهه شبهه معنائی است یعنی واقع منا و مسعی نامعین است لذا نظر تحقیق آن است که در نقطه مشکوک منا نمیتوان ذبح کرد و در نقطه مشکوک مسعی نمیتوان سعی انجام داد.
الا اینکه بدانیم شبهه مفهومیه است یا شک داشته باشیم که شبهه مفهومیه است یا معنائیه.
در اینجا بحث از قسم چهارم شبهه، یعنی شبهه معنائیه تمام میشود.