درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
96/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سیره (سیره عقلا/اعتبارسیره/مقام اول/مسلک امضاء/بحث اثباتی/وجه پنجم/اشکال اول ودوم)
خلاصه مباحث گذشته:
در اثبات مسلک امضاء پنج وجه را ذکرکردیم، وجه پنجم از مرحوم اصفهانی بود؛ فرمودهبود: همین که «سیره عقلا»یی ردع شارع از آن را احرازنکنیم، حجت است. چون خداوند دو حیثیت دارد: احد العقلاست، و شارع است. اگر خبر ثقه عند العقلا حجت باشد، عند الله بما هو من العقلاء حجت است، اگر احتمال دادیم: «شاید عند الله بما هو شارعٌ حجت نباشد»، به این احتمال اعتنانمیکنیم؛ چون اگر مخالف بود، میگفت.
دو اشکال از مرحوم آقای صدر به این فرمایش عرض کردیم، و در هر دو اشکال مناقشه کردیم و گفتیم که این اشکالات وارد نبوده و ایشان میتواند طبق مبانی خودش، از این فرمایشش دفاع کند. ولی ما سه اشکال به فرمایش ایشان داریم:
اشکال اول: شارع، از عُقلا نیست
اشکال اول که قبلاً هم گذشت، این است که شارع، فردی از افراد عقلا نیست. بلکه هیچ انسانی هم فرد عقلا نیست؛ انسانها فقط عضو این مجموعه هستند، و شارع عضو این مجموعه هم نیست. کما این که زید، فرد ناس نیست و درنتیجه «زید ناسٌ» غلط است. قبلاً توضیح دادیم که ما انسانها زندگی اجتماعی داریم که در اثر این زندگی اجتماعی، اموری پدیدار میشود که در اختیار هیچ فردی نیست؛ کما این که «زبان» در نزد زبانشناسان، حصیلهی یک زندگی اجتماعی چندهزارساله است، بدون این که افراد در پدیدآمدن آن نقشی داشتهباشند. یکی از آن پدیدههای اجتماعی، مفاهیم اعتباری مثل حسن و قبح است؛ این دو مفهوم، نه تنها یک پدیدهی اجتماعی است، بلکه حتی مصدایقش هم اجتماعی است.
اگر عبدی با خبرثقه که عند العقلا حجت است مخالفت کرد، نزد عقلا مستحق عقوبت است. در این راستا مسألهی حجیت (منجزیت و معذریت) پدیدار میشود. این مفهوم، از امور واقعی است، نه از امور اعتباری، از حسن و قبح عقوبت انتزاع میشود. و حسن و قبح، و حتی مصادیقشان اعتباری است؛ اعتباری که به دست شخص خاصی نیست. از این پدیده تعبیرمیشود به این که: حجیت، حصیله و محصول یک خرد مجموعهای است. و شارع، در این مجموعه، هیچ عضویتی ندارد.
این که میگویند: «خداوند عاقل است»، به این جهت است که آنچه انسانها به وسیلهی این قوه درک میکنند، برای خداوند معلوم است. تمام سیَر عقلائیه، مثل «زبان»، حصیله و پدیدههای ناخواستهی زندگی اجتماعی است، حتی خود قوهی عاقله هم حصیلهی زندگی اجتماعی است، نه این که مثل قوهی باصره و سامعه باشد که در غیر از زندگی اجتماعی هم وجود دارد.
تمام علوم، حصیلهی خرد جمعی است؛ اینطور نیست که مرحوم آخوند باهوشتر از شیخ طوسی باشد، اگر بر فرض میشد جای این دو نفر را عوض کرد، مرحوم آخوند اصولی ارائه میداد که در حد همان اصول شیخ بود، و مرحوم شیخ اصولی ارائه میداد که در حد کفایه بود.
اشکال دوم: عقلا در تکالیف شرعیه موقفی ندارند
اشکال دوم این است که سلّمنا که شارع مقدس از افراد عقلا باشد، باز هم حرف مرحوم اصفهانی تمام نیست. در ابتدای بحث گفتیم که وقتی میگوییم: «چیزی عند العقلا حجت است»، یعنی در دایرهی تکالیف عقلائیه حجت است؛ «ظهور حجت است»، یعنی در دایرهی تکالیف عقلائیه حجت است. اما معنایش این نیست که در دایرهی تکالیف شرعیه هم حجت و منجِّز باشد. گفتیم که در دایرهی تکالیف الهیه و شرعیه، عُقلا اصلاً موقفی ندارند؛ چون موقف عقلا، مربوط به نظامات اجتماعیشان است، و تکالیف شرعیه تأثیری در نظامات اجتماعی ندارد. آیا عقوبت شارع نسبت به عاصی قبیح است یا قبیح نیست؟ عقلا در این باره نظری ندارند؛ چون تأثیری در نظامات اجتماعیشان ندارند.
اگر پدر به فرزندش بگوید: «برو در را ببند»، عقلا نسبت به لزوم امتثال این تکلیف، موقفی ندارند، الا این که باعث اختلال نظام بشود. اما اگر یک اربابی به نوکرش بگوید: «برو در را ببند»، عقلا نسبت به لزوم امتثال این تکلیف، موقف دارند؛ عاصیِ این تکلیف را مستحق عقوبت میدانند. نسبت به این که «باید نماز بخوانیم، عقلا هیچ موقفی ندارند؛ چون تأثیری در نظامات اجتماعیشان ندارد.