درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سیره عقلاء (اعتبار / مقام اول / مسلک امضاء / بحث اثباتی / وجه پنجم / اشکالات شهیدصدر)

خلاصه مباحث گذشته:

در اثبات مسلک امضاء پنج وجه را ذکرکردیم، وجه پنجم از مرحوم اصفهانی بود؛ فرموده‌بود: همین که احراز ردع نکنیم، حجت است. چون خداوند دو حیثیت دارد: احد العقلاست، و شارع است. اگر خبر ثقه عند العقلا حجت باشد، عند الله بما هو من العقلاء حجت است، اگر احتمال دادیم: «شاید عند الله بما هو شارعٌ حجت نباشد»، به این احتمال اعتنانمی‌کنیم.

 

اشکال اول شهیدصدر: ممکن است عقلا اشتباه کنند

مرحوم آقای صدر دو اشکال کرده‌اند به آقای اصفهانی. مرحوم اصفهانی گفت: اگر خبر ثقه عند العقلا حجت باشد، پس عند الله بما هو من العقلا هم حجت است. اشکال اول، این است که این درست نیست؛ چون ممکن است خبر ثقه عند الله حجت نباشد به دو سبب:

یک سبب، امکان اشتباه عقلاست؛ ممکن است عقلا تحت تأثیر امیال انسانی خودشان چنین سلوکی را پیداکرده‌باشند؛ مثلاً تنبل هستند، به جای این که بروند دنبال خبر دوم و سوم باشند، گفته‌اند: همین خبر ثقه‌ای که به ما رسیده کافی است»، پس ممکن است حکم عقلا به حجیت خبر ثقه، از ناحیه‌ی عقلا بما هم عقلا صادرنشده‌باشد، بلکه از روحیه‌ی تنبلی و عافیت‌طلبی ناشی شده‌باشد. اما خداوند بما هو عاقلٌ چون این امیال و رغبات را ندارد، پس بما هو عاقل چنین نظری ندارد.

سبب دوم این است که انسان‌ها در عقل و درک‌شان محدودیت‌هایی دارند، ولی خداوند، در مقام درک و عقل، اکمل و اتمّ عقلاست. لذا ممکن است عقل انسان‌ها به مفسده‌ی حجیت خبرثقه نرسیده‌باشد، ولی خداوند چنین مفسده‌ای را درک کند و درنتیجه بما هو عاقلٌ هم با چنین سیره‌ای موافق نباشد.

مناقشه به این اشکال: قوه‌ی عاقله معصوم است

ظاهراً این اشکال مرحوم آقای صدر وارد نیست؛ طبق مبنای مرحوم اصفهانی که شارع هم احدالعقلاست، در نزد حکما، قوه‌ی عاقله، مصون و معصوم از خطاست؛ دچار خطا نمی‌شود مگر این که تحت سیطره‌ی قوه‌ی دیگری مثل واهمه یا غضبیه یا شهویه یا متخیّله قراربگیرد. وقتی می‌گویند: «سیره‌ی عقلا»، مرادشان سیره‌ای است که منشأش فقط آن قوه و درک عقلی است. کأنّ مرحوم آقای صدر گمان کرده مراد از «سیره‌ی عقلا» همان «عرف عام» است که ممکن است تحت تأثیر غیر عقل نظربدهد.

اشکال: عقل مراتبی دارد که ممکن است به خاطر نداشتن مراتب بالای آن، انسان‌های عاقل اشتباه کنند.

پاسخ: نقص و کمال، در عاقله بودنش تأثیری ندارد، در مسائل جنبی‌اش دارد؛ مثلاً قوه‌ی عاقله به خاطر همراهی با بدن، در اثر تأمل و فکرکردن خسته می‌شود، ولی ممکن است یک قوه‌ی عاقله‌ای به تجرد محض برسد و درنتیجه چون با بدن همراه نیست، با تأمل خسته نمی‌شود.

اشکال: عقل انسان‌ها نمی‌تواند مفسده و مصلحت را درک کند.

پاسخ: مقدماتش را نمی‌تواند درک کند. این، نقص وجودی است.

فرض ما این است که عقلا به دنبال اکمل طرق بوده‌اند، و فرض این است که قوه‌ی عاقله مصون از خطاست. در این دو فرض، به حجیت خبرواحد رسیده‌اند. پس یا باید بگوییم: دنبال بهترین نبوده‌اند، یا باید بگوییم: خطا کرده‌اند. ولی فرض این است که خطا در این قوه راه ندارد.

إن قلت: «در قول اهل خبره خطا هست.»، قلنا: حجیت خبرواحد، افضل ما یتصور نیست، افضل ما یمکن است. شبیه نظام احسن بودن این عالم است؛ فلاسفه معتقدند که نظام عالم، با همه‌ی این شرور، بهترین نظام ممکن است؛ مرادشان از نظام اکمل یا احسن، اکمل یا احسنِ ما یُتصور نیست؛ می‌شود جهانی را تصورکرد که ظلم و قحطی و گرسنگی در آن نباشد، اما این نظام ممکن نیست. مرادشان نظامی است که امکان وجود دارد؛ یعنی بهتر از این نظام، ممکن نیست ایجادکند، کم‌شرتر از این نظام ممکن نیست.

پس اگر سیره‌ی عقلا بر حجیت خبرواحد باشد، شارع مقدس بما هو عاقلٌ هم با این سیره موافق است.

اشکال دوم شهیدصدر: عدم تلازم بین موقف عقل و شرع

فرض کنیم از عدم ردع بتوانیم نتیجه بگیریم: «شارع، بما هو عاقل موافق با این سیره است.»، به درد تنجیز و تعذیر نمی‌خورد. موقف شارع، به شرطی به درد تنجیز و تعذیر می‌خورد که مولا از مقام مولویتش حجت بداند، پس اگر سیره‌ای را شارع بما هو عاقلٌ حجت بداند، دلیل نمی‌شود که بما هو شارعٌ هم حجت می‌داند. در موالی عرفیه هم همینطور است؛ اگر زید به عبد خودش بگوید: «من به عنوان یک خیرخواه به تو می‌گویم: همسایه را اذیت نکن.»، اینچنین امری هیچ‌وقت باعث نمی‌شود که موقف مولویتش هم همین باشد و اگر همسایه را اذیت کرد استحقاق عقوبت پیداکند.

مناقشه به این اشکال:

این اشکال هم وارد نیست؛ مرحوم آقای صدرگفته: «تنجیز و تعذیر عقلی، کشف از تنجیز و تعذیر شرعی نمی‌کند.». این، نظر کسانی است که قائل به حسن و قبح عقلی هستند؛ تنجیز و تعذیر عقلی، فقط در دایره‌ی حسن و قبح عقلی است. مرحوم اصفهانی، حسن و قبح عقلی را منکر است و فقط حسن و قبح عقلائی را قبول دارد.

مرحوم اصفهانی می‌تواند جواب بدهد: در بین عقلا، اگر عبدی اولاً حجتی از حجج عقلائیه بر تکلیفی از ناحیه‌ی مولایش قائم شد، و ثانیاً ردعی هم از ناحیه‌ی مولای خودش نسبت به آن حجت به او نرسیده‌باشد، اگر مخالفت با آن تکلیف کرد، عقوبتش عند العقلا قبیح نیست. یعنی مرحوم اصفهانی می‌تواند جواب بدهد: عقلا ملازمه می‌بینند بین «حجت عقلائیه» با «حجت مولویه» اگر ردعی از ناحیه‌ی مولا نسبت به آن حجت نرسیده‌باشد. اگر اصفهانی این ادعا را بکند، اشکال مرحوم آقای صدر وارد نیست.

و ظاهراً در صُقع ذهن آقای اصفهانی همین مطلب بوده‌است؛ که اگر شخصی در دایره‌ی تکالیف مولوی به حجج عقلائیه بر تکلیفی اعتمادکند و ردعی هم از مولا نسبت به آن حجت به او واصل نشده‌باشد (نه این که صادر نشده‌باشد)، مؤاخذه‌ی این عبد بر مخالفت با این تکلیفی که آن حجت بر آن قائم شده قبیح نیست.

اشکال: مرحوم اصفهانی که عقلا را مجموعه‌ی عاقل‌ها می‌داند، اعتباری است؛ در اعتبار انسان‌های عاقل اینچنین است.

ما یک اشکالی بر این بیان اصفهانی داریم که بعد خواهیم گفت، طبق آن اشکال ما هم باز این اشکال مرحوم آقای صدر وارد نیست.

پس ما دو اشکال مرحوم آقای صدر به مرحوم اصفهانی را واردنمی‌دانیم، اما در عین حال ما با فرمایش مرحوم اصفهانی هم موافق نیستیم؛ به فرمایش ایشان سه اشکال داریم، إن‌شاءالله فردا.