درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نکته‌ی سوم: معنای حجیت سیره نسبت به شارع1

تحریر محل نزاع2

توضیح امور حقیقی، واقعی، و وهمی2

معنای «حجیت عند الشارع»2

 

موضوع: سیره (سیره عقلاء / جهت رابعه: اعتبار سیره عقلا / مقام اول / مقدمه / نکته سوم: معنای نسبیت حجیت)

 

خلاصه مباحث گذشته:

عرض کردیم مصبّ سیره، یا حجیت است، غیر حجیت است. وارد در مقام اول شدیم: جایی که مصب سیره، حجیت است. وقتی می‌گوییم: «خبر ثقه حجت است»، یعنی اگر خبر ثقه تعلق بگیرد به یک تکلیب فعلی عقلایی، آن تکلیف منجز می‌شود، و اگر تعلق بگیرد به عدم تکلیف فعلی عقلایی، آن تکلیف معذَّر می‌شود.

در مقدمه‌ی این مقام، بعد از مرور معنای اعتبار سیره، یک نکته گفتیم؛ که در کلمات علما، این حجیت، به دو معنای دیگر هم آمده: عمل و مایحتج به. وقتی می‌گویند: «قطع عند العقلا حجت است»، یعنی عقلا به قطع‌شان عمل می‌کنند. وقتی می‌گویند: «قول اهل خبره حجت است»، یعنی می‌توانیم در مقام «احتجاج» به قول اهل خبره استدلال کنیم ولو هیچ ربطی به مسأله‌ی تعذیر و تنجیز نداشته باشد. امروز می‌خواهیم نکته‌ی بعدی را بگوییم.

 

نکته‌ی سوم: معنای حجیت سیره نسبت به شارع

ما کثیراً مّا «حجیت» را به شارع مقدس نسبت می‌دهیم و مثلاً می‌گوییم: «ظهور، عند الشارع حجت است. قیاس، عند الشارع حجت نیست.». و کثیراً مّا «حجیت» را به عقلا نسبت می‌دهیم و مثلاً می‌گوییم: «خبر ثقه، عند العقلا حجت است.». «حجیت عند الشارع» یا «حجیت نسبت به شارع» به چه معنایی است؟

تحریر محل نزاع

در اینجا یک شبهه‌ای مطرح می‌شود: ما امور نسبی را می‌توانیم نسبت بدهیم و مثلاً بگوییم: «این غذا، نزد زید خوشمزه است، و همین غذا نزد عمرو بدمزه است.»، اما مثلاً نمی‌توانیم بگوییم: «این دیوار، نزد زید سفید است، اما نزد عمرو سیاه است.». اما حجیت، امر نسبی نیست، واقعیت دارد. پس تعبیر «حجیت عند الشارع» یا «حجیت نسبت به شارع» چه معنایی دارد؟

توضیح امور حقیقی، واقعی، و وهمی

در پرانتز، اقسام امور را توضیح بدهم:

امور حقیقی: چیزی که وجود دارد مثل انسان و زید

امور واقعی: چیزی که یا واقعیت دارد ولی وجود ندارد: مثل وجود باری‌تعالی، یا وجود شریک‌الباری.

امور وهمی: اموری که نه وجود دارد نه واقعیت دارد، مثل مزه‌ی غذا.

امور واقعی، بر دو قسم است:

واقعیِ واقعی: اموری که هیچ اعتباری در واقعیت یا عدم واقعیت این امور نقشی ندارد؛ مثل استحاله‌ی تناقض، مثل استحاله‌ی تضاد، مثل ضرورت معلول عند وجود علته، یا مثل مالیت یک قطعه طلا.

واقعیِ اعتباری: اموری که واقعیت دارد ولی در طول اعتبار، مثل مالیت یک قطعه اسکناس.

پا درازکردن جلوی کسی، اهانت است. اهانت، امر واقعی است، اما واقعی اعتباری است؛ اگر اجازه داد، واقعاً اهانت نیست. پس پادرازکردن مثل مالیت اسکناس است؛ واقعی اعتباری است.

تصرف در کتاب زید بدون رضایتش، واقعاً قبیح است. ولی اگر اذن بدهد، واقعاً قبیح نیست. پس واقعی اعتباری است؛ اما در طول اعتبار مالک است.

معنای «حجیت عند الشارع»

«حجیت» به معنای منجزیت و معذریت، اینطور نیست که مثل زید یک موجود باشد، بلکه یک خصوصیتی در پاره‌ای از تکالیف است که اگر کسی با تکلیفی که آن خصوصیت را دارد مخالفت کند، استحقاق عقوبت دارد. پس حجیت، یعنی استحقاق عقوبت و عدم استحقاق عقوبت، و استحقاق عقوبت هم یعنی عدم قبح عقوبت، و عدم قبح عقوبت از امور واقعی است، پس «حجیت» از امور واقعی است.[1]

هر جا شارع مقدس اذن بدهد، واقعاً حجیت پیدامی‌کند. یعنی اگر شارع بگوید: «در دایره‌ی تکالیف مولوی من، به خبر واحد می‌توانید عمل کنید.»، همین که این اذن را بدهد، خبر واحد واقعاً منجِّز می‌شود، اما واقعی اعتباری است؛ واقعاً منجِّز است، اما به اعتبار شارع. اذن، اعتبار است؛ یعنی در طول قبول اوست. این، معنای حجیت عند الشارع است.

«حجیت» به هر نحوی که باشد، واقعی است. «نسبیت» و «عندیت»، درباره‌ی «قطع» (طبق نظر مشهور) معنی ندارد؛ چون حجیت قطع، واقعی واقعی است. «نسبیت» و «عندیت»، درباره‌ی آن حجیتی معنی دارد که واقعی اعتباری باشد؛ یعنی در طول «اعتبار» واقعیت پیداکرده‌باشد. در این صورت اگر در طول اعتبار شارع واقعیت پیداکرده‌باشد اصطلاحاً می‌گویند: «عند الشارع حجت است»، و اگر در طول اعتبار عقلا واقعیت پیداکرده‌باشد اصطلاحاً می‌گویند: «عند العقلاء حجت است». پس معنای «حجیت عند الشارع» این است که حجیت، در طول اعتبار شارع واقعیت پیداکرده‌است.[2]

پس حجت نسبت به شارع یا عند الشارع، یعنی واقعیِ اعتباریِ در طول اعتبار شارع است. و حجت نسبت به عقلاء یا عند العقلاء، یعنی واقعیِ اعتباریِ در طول اعتبار عقلاست. نسبی نیست، اما حکم نسبی را دارد؛ مثل مالیت اسکناس است.

پس وقتی می‌گوییم: «خبر ثقه، در نزد عقلا حجت است»، یعنی حجیت خبر واحد، واقعیت دارد، اما در طول اعتبار عقلا. یعنی تنجّز و تعذر تکالیف عقلایی، در طول اعتبار عقلاست؛ چون اذن داده‌اند که عمل کنند به خبر ثقه. ما می‌خواهیم از طریق این سیره، از حجیت عند العقلا، حجیت عند الشارع را اثبات کنیم.

دقت کنید که مصبّ سیره در مقام اول، دائماً «حجیت عند العقلاء» است. آن که می‌خواهیم کشف کنیم، حجیت عند الشارع است. ما می‌توانیم از سیره‌ای که مصبّش «حجیت عند العقلاء» است، نتیجه بگیریم «حجیت عند الشارع» را؛ یعنی می‌توانیم از اذن‌دادن و قبول‌داشتن عقلا، نتیجه بگیریم اذن‌دادن و قبول‌داشتن شارع را؛ یعنی شارع قبول کرده که من در دایره‌ی مولویت او، به خبر ثقه عمل کنم.

طبق مبنای مشهور که حجیت قطع را واقعی واقعی می‌دانند، غلط است بگوییم: «قطع عند الشارع حجت است» یا «قطع عند العقلا حجت است»؛ چون حجیتش واقعی واقعی است. مثل این است که بگوییم: «این قطعه طلا، در بین مردم ایران مالیت دارد.».

مشهور می‌گویند: اطمینان، واقعی اعتباری است، یک قولی هم هست که می‌گوید: واقعی واقعی است. طبق این قول که حجیت اطمینان واقعی واقعی است، «حجیت اطمینان عند الشارع» معنی ندارد.

علمای ما بدون توجه به این ارتکازات، کاربردهایشان دقیق بوده‌است. ما داریم ذهن علما را بازخوانی می‌کنیم، علما به این اصطلاحات تصریح نکرده‌اند؛ در جایی که مرحوم آخوند فرموده: «حجیت قابل جعل نیست»، اینجا یک نفر (شاید مرحوم آقای صدر) اشاره کرده که حجیت واقعی است.

سؤال: آن احتمالی که منجِّز تکلیف است، آیا حجت است؟

پاسخ: احتمال، منجِّز است، حجت نیست. منجزیت احتمال، بر اساس اصطلاح نیست.

سؤال: منظور از معذریت و منجزیت، آیا عقلی است یا عقلائی؟

پاسخ: هر وقت بدون قرینه بیاوریم، مرادمان منجزیت و معذریت عقلی است.

در بحث «انسداد» نزاع معروفی بین «حکومت» و «کشف» داریم، آنجا یک نزاعی داریم که معنای «حکومت» و «کشف» چیست؟ آن بحث، طبق این مبنا حل می‌شود؛ اگر در حجیت ظن در انسداد «حکومتی» شدیم، معنایش این است که حجیتش واقعیِ واقعی است. اگر «کشفی» شدیم، معنایش این است که واقعی اعتباری است. و نمی‌شود چیزی که واقعی واقعی است، همان چیزی باشد که واقعی اعتباری است.

عقلا، برای تنجّز تکالیف‌شان راه‌هایی دارند. همه‌ی بحث ما در این است که ببینیم: آیا شارع مقدس، همان روش را در دایره‌ی تکالیف خودش امضا کرده یا نه؟ شارع نسبت به تکالیف عقلائیه ساکت است، عقلا هم نسبت به تکالیف شرعیه ساکتند. تمام زحمتی که می‌خواهیم بکشیم، این است که می‌خواهیم از یک حجت عقلائیه پل بزنیم به یک حجیت شرعیه.

نکته‌ی چهارم إن‌شاءالله فردا.


[1] - اگر بخواهیم دقیق‌تر بررسی کنیم، می‌توانیم بگوییم: حجیت، واقعی اعتباری است. مشهور قائلند که فقط یک حجیت داریم که واقعی واقعی است، و آن «قطع» است. بقیه‌ی حجج، واقعی اعتباری است؛ در طول اعتبار واقعیت پیداکرده‌است. ما از کسانی هستیم که قائلیم اگر قطع حجیت داشته باشد، واقعی اعتباری است. فعلاً بحث ما در غیرقطع است. در هر صورت، چه در قطع و چه در غیرقطع، حجیت، از امور واقعی است، چه واقعی اعتباری باشد و چه واقعی واقعی باشد.
[2] -این پاراگراف، از مقرر است بر اساس فرمایشات استاد.