درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
96/01/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قطع (جهت عاشره: معرفت بشری / طریق شهیدصدر برای رسیدن به قضایای نظریه / احتمالات)
خلاصه مباحث گذشته:
صحبت ما در نظریهی مرحوم آقای صدر در باب معرفت و شناخت بشری بود؛ که چگونه از مجموعهای از قضایا به قضایای جدیدی میرسیم؟ گفتیم: نظریهی ایشان را در ضمن اموری توضیح میدهیم. امر اول توضیح حساب احتمالات بود. امر دوم بحث امروز ماست.
امر دوم: اقسام منطق
در امر دوم میخواهیم انواع و اقسام «منطق» را توضیح بدهیم. مرحوم آقای صدر قائل است که منطقهایی که ما داریم، بر سه قسم است: منطق عقلی، منطق تجربی، و منطق ذاتی. قبل از این که این سه قسم، ابتدا خود «منطق» را توضیح بدهیم.
منطق
راه اول برای رفع جهل: حس و تجربه
وقتی که یک سؤالی برای ما پیدامیشود، برای رفع جهلمان به طور عموم دو راه داریم: راه اول این است که به حس یا تجربه رومیآوریم؛ مثلاً اگر میخواهیم ببینیم: «آیا در اتاق مجاور کسی هست یا نه؟»، میرویم درِ اتاق را بازمیکنیم و داخلش را نگاه میکنیم، در این صورت، از طریق «حس» رفع جهل کردهاییم. یا مثلاً برای این که بدانیم: «چند اتاق در این مدرسه هست؟»، میرویم تکتک اتاقها را میشماریم. یا برای این که بببینیم: «آیا همهی چراغهای مدرسه کارمیکند؟ یا بعضی سوختهاست؟» میرویم تکتک چراغها را بررسی میکنیم.
راه دوم برای رفع جهل: فکر
اما بسیاری از وقتها مجهول به هیچ وجه قابل حس و تجربه نیست؛ مثلاً آیا عالَم متناهی است یا نامتناهی؟ عالَم، قدیم است یا حادث؟ اگر عالم حادث است، آیا مبدأ و موجِبی هم دارد؟ اگر گفتیم: قدیم است، آیا صانع هم دارد یا ندارد؟ یا مثلاً آیا انسان نفس مجرد دارد یا ندارد؟ بعد از مرگ آیا معدوم میشویم یا باقی هستیم؟ اینها را نمیشود حس یا تجربه کرد.
به جای حس و تجربه، در ذهنمان دادههایی که داریم را دائماً کنار هم میگذاریم شاید جواب بعضی از این سؤالها را به دست بیاوریم. به این کار اصطلاحاً «فکر» میگوییم.
فرض کنید ما صدهزار آتش را تست کردیم دیدیم همهی این آتشها داغ است. سؤال میشود: آیا همهی آتشها داغ است حتی آتشهایی که هزاران سال قبل بوده و آتشهایی که هزاران سال بعد خواهدآمد؟ آیا راهی برای تجربهی داغبودن این آتشها داریم؟! اینجا شروع میکنیم به فکرکردن؛ با توجه به معلومات قبلی آیا میتوانیم نتیجه بگیریم همهی آتشها داغ است.
پس فکر، عبارت است از کند و کاو ذهنی ما، در دایرهای از مجهولات، برای رسیدن به گزارههایی جدید. ما خیلی وقتها این فکر را به کار میاندازیم و به نتایجی هم میرسیم.
منطق قواعد فکرکردن است
وقتی که خود این فکر را مورد ملاحظه قرارمیدهیم، به یک مطلب عجیبی برخوردمیکنیم؛ که خود این فکر هم کثیراً مّا دچار خطا و لغزش میشود. بسیار پیش آمده که فکرمان را به کار گرفتهایم و به نتیجهای رسیدهایم، و بعد فهمیدهایم که آن نتیجه اشتباه بودهاست. وقتی هم که به علوم عقلی مثل فلسفه و کلام نگاه میکنیم، میبینیم که اشتباهات فراوانی شدهاست. از طرف دیگر فقط یک نظریه درست است؛ مثلاً اگر پانزده قول در مسألهای وجود دارد، فقط یک نظریه درست است، و چهارده نظریهی دیگر غلط است.
به خاطر پرهیز از این خطاها، همین انسانهای متفکر به این فکرافتادهاند که قواعدی را به دست بیاورند تا بتوانند جلوی لغزش ذهن را در فکرکردن بگیرند. به مجموعهی آن قواعد «منطق» میگویند. پس «منطق» مجموعهای از گزارههاست که فقط ناظر به «فکر» است و لغزشهای فکری را نشان میدهد. و از همه جالبتر که خود این قواعد هم با فکرکردن به دست آمدهاست؛ اینها فکرکردهاند که فکری پیداکنند که مسلّماً اشتباه نبودهاست.
ما با سه منطق سر و کار داریم: عقلی، تجربی، و ذاتی.
منطق عقلی یا ارسطویی
منطق عقلی، منطق ارسطویی است؛ این منطق قائل است که: «تنها روشی که خالی از اشکال است و هیچوقت دچار اشتباه نمیشود، برهان است. اما هر قضیهای که متولد از غیربرهان بشود، ممکن است صادق باشد و ممکن است نباشد.»؛ فقط از یک دستگاه است که بچههای سالم به دنیا میآید، و اسم آن دستگاه «برهان» است. لذا هر علمی که متولد از این دستگاه است، نمیتوان به آن اعتمادکرد.
برهان، صورتش قیاس است، و مادهاش یقینیات است. قبلاً گفتهایم که یقینیات، هفت مورد است: شش بدیهی وهفت نظری.
منطق تجربی
منطق تجربی، منطقی است که استدلالش دائماً بر اساس استقراء است؛ مثلاً بالاستقرا گفتهاند: هر آبی دردمای 100درجه به جوش میآید، یا بالاستقرا گفتهاند: فلزات در اثر حرارمت منبسط میشوند. این استدلالها برای منطقی علیل است. ولی علیلبودن این استدلالها، برای علمای علوم تجربی مهم نیست؛ چون علمای تجربی دنبال کشف و فهم واقع نیستند؛ دنبال این هستند که الاغشان از پل ردبشود، بتوانند ماشینی سواربشوند و گازبدهند، بتوانند هواپیمایی درست کنند که پروازکند، یک زیردریایی درست کنند که اعماق دریا را سیرکند، بتوانند رفاه ایجاد کنند، و امثال این موارد. همهی اینها نتیجهی علوم تجربی است، اگر یک جا هم مثلاً در کرات دیگری آبی پیدابشود که در 160درجه بجوشد، اصلاً مهم نیست. ما هم هر چه ابزار در زندگیمان داریم، نتیجهی همین علوم تجربی است که مبتنی بر استقراء است.
اشکال: در علوم تجربی، مشکل خیلی بزرگتر است.
پاسخ: تا الآن اینطور نبوده و با همین فرمولهای فیزیک و شیمی همهی مشکلاتشان را حل کردهاند؛ هیچ الاغی از پل نیفتادهاست! پارچه میبافیم لباس میدوزیم از وسایل گرمایشی و سرمایشی استفاده میکنیم، همةاینها از برکت همین علوم تجربی است. تا به حال اتفاق نیفتاده که وقتی به یک جسمی نیرویی واردکنند، به جای این که رو به جلو برود، عقبعقب برود! یا با آتشی برخوردنکردهاند که سرما تولیدکند.
پس منطق تجربی، استدلالش فقط استقراء است. و بر اساس همین استقراء، همهی علوم تجربی پیش رفته و کار را جلوبردهاست.
منطق ذاتی
فعلاً مختصر بگویم، بعداً مفصلاً توضیح میدهم.
منطق ذاتی، مبتنی است بر حساب احتمالات. درست است که حساب احتمالات، ریشهی استقراست، اما ریشهی علوم تجربی دیگری هم هست. بنابراین منطق ذاتی، منطقی است که از روش و نظریهی «احتمالات» استفاده میکند و مبتنی بر حساب «احتمالات» است و بر اساس حساب احتمالات به نتایج بسیاری میرسیم.
رجحان منطق ذاتی
فایدهی منطق ذاتی بر آن دو منطق چیست؟
رجحان بر منطق عقلی
وسعت پاسخگویی
رجحان منطق ذاتی بر منطق عقلی این است که منطق عقلی، اکثر معارف بشری را نمیتواند جواب بدهد؛ چون برهان آنقدر جوابگوی نیازهای ما نیست؛ مثلاً بر این که «آب در صددرجه به جوش میآید» چطور میتوانیم برهان اقامه کنیم؟!
علم جدید
به علاوهی این که گفتیم: اساس مشکل قیاس، این است که به ما علم جدیدی نمیدهد، بلکه تنها مجمل را مفصَّل و مبیَّن میکند؛ چون نتیجه دائماً در کبری مندمج است و کبری دائماً متضمّن نتیجه است.
اما منطق ذاتی این مشکلات را ندارد؛ موارد بسیاری را جوابگوست، و بحث اجمال و تفصیل نیست؛ بلکه ما معارف خودمان و علوم خودمان را بر این پایه است که تولیدمیکنیم، نه این که فقط مجملات را مفصل کنیم.
رجحان بر منطق تجربی
وسعت
منطق تجربی، بسیاری از جهات نمیتواند پاسخگو باشد؛ مثلاً آیا جهان صانعی دارد یا ندارد؟ اینها را منطق تجربی نمیتواند جواب بدهد؛ چون قابل تجربهکردن نیست. معاد آیا ممکن است یا محال است؟ متکلمین قائل به امکان معاد (اعادهی معدوم) بودهاند فیلوسفان میگویند: محال است. در اینجا نمیتوانیم از منطق تجربی استفاده کنیم، اما میتوانیم از تجربهی منطق ذاتی استفاده کنیم و مثلاً قائل به «امکان معاد» بشویم. منطق ذاتی، تمام موارد منطق تجربی را جواب میدهد. مثلاً این که «فلز در اثر حرارت منبسط میشود» را هم منطق تجربی جواب میدهد و هم منطق ذاتی. منطق ذاتی، ریشهی منطق تجربی است؛ چون منطق تجربی دائماً بر اساس استقراء است، و پشتوانهی استقراء دائماً منطق ذاتی است.
به لحاظ «مورد» منطق ذاتی اعم از دو منطق عقلی و تجربی است؛ منطق عقل میگوید: «وجود مبدأ تعالی را با منطق عقلی اثبات میکنم»، منطق ذاتی میگوید: «وجود مبدأ تعالی را با منطق ذاتی اثبات میکنم»، اما منطق تجربی میگوید: «من دستم کوتاه است از وجود مبدأ». یا مثلاً این که «فلز در اثر حرارت منبسط میشود» را منطق ذاتی و تجربی میتوانند اثبات کنند، اما منطق عقلی نمیتواند. تمام مواردی که منطق عقلی و تجربی جوابگوست، منطق ذاتی هم جوابگوست.
یقین
امتیاز دیگری که منطق ذاتی دارد، این است که آقای صدر قائل است که نتایج منطق ذاتی یقینی است، درحالیکه نتایج منطق تجربی یقینی نیست.
تعمیم منطق ذاتی
مرحوم آقای صدر منطق ذاتی را تعمیم داده به همهی علوم تجربی و عقلی؛ مثلاً ایشان قائل است که منطق ذاتی «توحید» را اثبات میکند، اما تردید دارد که ادلهی عقلی چنین توانی داشتهباشد. یا مثلاً قائل است که اثبات رسالت یا امامت، با منطق ذاتی ممکن است اما با منطق عقلی ممکن نیست. این که «ممکن نیست» را خود فیلسوفان هم معتقدند؛ فیلسوفان معتقدند که «توحید» را با منطق عقلی و بر اساس برهان اثبات میکنیم، اما رسالت و امامت و امثال ذلک، برهانبردار نیست؛ میتوانیم اثباتشان کنیم، ولی اثبات غیربرهانی. مرحوم آقای صدر قائل است که هر سه، یعنی توحید و رسالت و امامت را با منطق ذاتی میتوان اثبات کرد. منطق تجربی هم نسبت به این سه مسأله ساکت است؛ یعنی هیچ موضع سلب و ایجابی ندارد.
هذا تمام الکلام در امر دوم.