درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
95/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قطع (حجیت دلیل عقلی / مقام اول: کاشفیت دلیل عقلی / جوابهای اصولیین)
خلاصه مباحث گذشته:
عرض کردیم که علمای اخباری در این استدلالات عقلی اشکال کردهاند که فقیه در استنباط نمیتواند از استدلالهای عقلی استفاده کند؛ به عبارت دیگر: ما در بحث «قطع» گفتیم: قطع حجت است، اخباری گفته: «قطع حاصل از دلیل عقلی حجت نیست.». گفتیم: در دو مقام بحث میکنیم: کاشفیت دلیل عقلی، و اعتبار آن. در مقام «کاشفیت» گفتیم: علمای اخباری گفتهاند: وقتی به اختلافات نگاه میکنیم، برای ما از این استدلالها قطع حاصل نمیشود. گفتیم: در دو مورد بحث کنیم: مدرکات عقل نظری و عملی. در مدرکات عقل نظری، دو جواب نقضی را عرض کردیم و این دو جواب را پذیرفتیم. جواب سوم بحث امروز ماست.
جواب سوم: استدلال عقلی در اثبات عدم حصول استدلال عقلی
جواب سوم، از مرحوم آقای صدر است: در کتاب بحوث: ج4ص127.[1] ایشان فرموده: استدلال اخباری این بوده که: «علم به وقوع خطا، در هر معرفتی، مانع از حصول قطع است.»، سؤال میکنیم: خود این مقدمهای که از آن استفاده کردید، از مقدمات نظری است، پس چطور به آن استدلال میکنید؟! خود اخباری برای اثبات عدم اعتبار استدلال عقلی، استدلال عقلی کرده؛ از مقدمات عقل نظری استفاده کرده. پس مرحوم آقای صدر میفرمایند: به همین استدلالشان نقض میکنیم استدلالشان را.
مناقشه: کالحسیات است
این را دقت کنید که اگر اخباری بگوید: «این مقدمه در نزد من از مجرّبات یا از اموری است که قریب به حس است، شبیه مسائل ریاضی است.»، نمیتوانیم این ادعا و استدلال را ابطال کنیم و درنتیجه نمیتوانیم جواب مرحوم آقای صدر را بپذیریم.
اشکال: همین که ما در این استدلال با آنها اختلاف داریم، نشان میدهد که قریب به حس نیست.
پاسخ: معیار مقدمات قریب به حس، این نیست که اختلاف در آن نیست، ولی اختلاف در آن خیلی اندک است.
جواب چهارم: قطع برای ما حاصل میشود
این مطلب شما (که به خاطر کثرت خطاها، قطع برای انسان حاصل نمیشود.) واضحالبطلان است؛ چون در این علوم، برای ما این همه قطع پیدامیشود.
اشکال: ممکن است اخباریها در دفاع از خودشان بگویند: «شما که قطع پیدامیکنید، به این خاطر است که به این استدلال ما توجه ندارید؛ اگر توجه داشته باشید، قطعی برای شما حاصل نمیشود.».
پاسخ: بعید است که همه غفلت کنند. و بعید است که حتی پس از التفات، قطع حاصل نشود.
استدلال اخباریها را در بخش «کاشفیت» به دو نحو میشود تقریب کرد:
تقریب اول: دلیل عقلی فاقد اعتبار منطقی است
تقریب اول این است که این کثرت اختلاف و خطا، کاری میکند که در نظر عقل، این ادله فاقد اعتبار منطقی میشوند؛ یعنی یقین ضمانتدار نیستند و درنتیجه نمیتوانیم به آنها اعتمادکنیم.
مناقشه: فطعهای حاصلشده غیرمعتبر است
اگر استدلالشان این باشد، این جواب درست نیست؛ چون این جواب میگوید: «برای ما قطع پیدامیشود»، درحالیکه کلام اخباری این بوده که با وجود این همه خطا، در نظر عقل، ادلة عقلیه، اعتبار منطقی ندارد اگرچه قطع ایجادکند.
تقریب دوم: دلیل عقلی تکویناً مفید قطع نیست
تقریب دوم این است که مرادشان این باشد که با وجود علم به این کثرت خطا، به صورت تکوینی قطع پیدانمیشود. و جواب چهارم هم میگوید: ما خودمان تجربه کردهایم که برای ما قطع پیدامیشود.
مناقشه: قطعِ حاصلشده، از ادله نیست
در این صورت، در نگاه اولیه این جواب درست است. ولی اخباری میتواند جواب بدهد که درست است که در مسائل کلامی و فلسفی به قطع میرسیم، ولکن این قطع، حاصل از ادله نیست، از دلیل عقلی حاصل نمیشود؛ بلکه مثل این است که شما اصالتالوجود و ماهیت را نگاه میکنید و یکی نظریه را انتخاب میکنید، بعد که به ادله نگاه میکنید، ادلة اصالتالوجودیها را خالی از اشکال میبینید. نوعاً اینطور است که قطع ما از دلیل حاصل نمیشود. قطع، یک حالت روانی است که ما باید شرایطش را داشته باشیم تا برایمان حاصل بشود. وجود واجب و توحید، از همة ادلة آن واضحتر است، چطور ممکن است آن ادله بتواند مدعایی که از خودشان واضحتر است را اثبات جزمی کند؟!
اشکال: آیا قیاس منطقی باعث جزم نمیشود؟
پاسخ: قیاس اصلاً چیزی به ما نمیدهد؛ شما همة نتیجه را در مقدمات دارید، لذا گفتهاند: حداکثر کار قیاس، اجمال و تفصیل است؛ آنچه اجمالاً تصویرمیکنیم را قیاس برای ما تفصیلاً تصویرمیکند. نهایتش «التفات» است؛ که امری که میدانستهاید را با این قیاس، التفات به آن پیدا کردهاید.
اشکال: پس مجهولات چطور برای انسان معلوم میشود؟
پاسخ: آقای صدر معتقد است که ما علممان کلاً بر اساس حساب «احتمالات» است، توضیحی میخواهد که شاید در بحث «ظهور» بگویم. ایشان کلاً برای «قیاس» ارزشی قائل نیست! یک نظر هم این است که بگوییم: یک نحوه مقدماتی در ذهن ما ایجادمیشود که اختیاری ما نیست و بعد از تصور این مقدمات است که نتیجه را تصدیق میکنیم؛ یعنی قطعهای ما نتیجة مجموعهای از عوامل است، نه این که محصول استدلال و مقدماتی باشد. لذا بعضی گفتهاند که در مسائل عقلی، دائماً تصور مسائل باعث تصدیق ماست، و تمام دلایل نقششان فقط همین است که تصور ما را تصحیح کند.
نتیجه: فقط جواب اول و دوم درست است
به نظر میرسد بر علمای اخباری، همان جواب نقضی اول و دوم وارد است که با این شیوه وجود خدا را هم نمیشود اثبات کرد، و اگر وجود اختلافات دلیل بر بیاعتبار بودن است، پس استدلالهای نقلی هم بیاعتبار است.
اشکال: این دو جواب فقط نقضی است. جواب نقضی، که جواب نشد. چون مدعای ما را اثبات نمیکند.
پاسخ: جواب نقضی کافی است برای این که دلیل را از اعتبار بیندازد.[2]
مورد دوم: مدرکات عقل عملی
عقل عملی، دو اصطلاح دارد: یک اصطلاحی در فلسفه و حکمت دارد، و یک اصطلاحی در اصول. ما طبق اصطلاح اصول بحث میکنیم، فلاسفه حسن و قبح عقلی را قبول ندارند.
ما یک قوهای داریم به نام قوة عاقله که از قوای درّاکه است نه از قوای فعّاله و محرّکه. به لحاظ مُدرَکش دو اسم برایش گذاشتهاند: به لحاظ درک حسن و قبح اسمش را «عقل عملی» گذاشتهاند، مدرکات عقل عملی، یعنی حسن و قبح؛ «الکذب قبیحٌ» را قوة عاقله یا همان عقل عملی درک میکند.. گاهی استحالة تناقض و تلازم بین علت و معلول را هم درک میکند، به لحاظ این مدرک اسمش را «عقل نظری» گذاشتهاند.
عقل عملی گاهی بر «مدرِک» اطلاق میشود و گاهی بر مدرَک؛ مثلاً به خود «حسن و قبح» میگویند: «عقل عملی».
در بحث «عقل عملی و مدرکات عقل عملی» در دو مرحله بحث میکنیم: مرحلة اول، در اعتبار ادراکات عقل عملی است، مرحلة دوم در قاعدة «ملازمه» است.
مرحلة اول: اعتبار ادراکات عقل عملی
به علمای اخباری نسبت داده شده که آنچه از حسن و قبح درک میکنیم، فاقد ارزش است.
استدلال اخباریها: کثرت اختلاف
دلیلش کثرت اختلاف است؛ مثلاً ارتباط زن و مرد اجنبی در عرف ما ناپسند است، ولی در بعضی عرفها هیچ اشکالی ندارد. این کثرت اختلافات در مدرکات عقل عملی، نشان میدهد که ادراکات ما منطقیاً معتبر و قابل اعتماد نیست. حتی به بعضی اخباریها نسبت داده شده که اصلاً منکر حسن و قبح شدهاند و گفتهاند: امر اعتباری است و هیچ واقعیتی ندارد. لذا اخباریها دو دسته شدهاند:
دستهای که قائلند حسن و قبح عقلی داریم، ولی نباید بر ادراک خودمان اعتمادکنیم؛ چون این کثرت اختلاف، ما را به فهم خودمان بدگمان کردهاست.
و دستهای از اخباریها تا آنجا رفتهاند که گفتهاند: این اختلافات نشان میدهد که حسن و قبح، فقط یک امر اعتباری است و هیچ واقعیتی ندارد.
بر فرمایش اخباریها جواب نقضی و حلی دادهاند.
جواب نقضی: وجوب اطاعت
اطاعت خداوند واجب است یا واجب نیست؟ اگر بگویید: «واجب نیست»، بحثی نیست. اگر بگویید: «واجب است»، واضح است که وجوب شرعی ندارد (وگرنه تسلسل لازم میآید)، وجوب عقلی دارد. در این صورت (که واجب است به وجوب عقلی)، شما چطور به این فهمتان اعتمادمیکنید؟! پس چارهای ندارید که به ادراکات عقلی عملی اعتمادکنید؛ و الا، نمیتوانید وجوب اطاعت خداوند را اثبات کنید.
مناقشه: درک وجوب اطاعت، محرِّک اطاعت نیست
جواب دادهاند که اگر اطاعت خداوند واجب باشد، این وجوب عقلی اصلاً به درد نمیخورد؛ چون وجوب عقلی هیچ نقشی در تحریک ما برای اطاعت خداوند ندارد. محرک ما برای اطاعت خداوند، احتمال عقوبت است.
اگر اطاعت خداوند عقلاً واجب نباشد، اینطور نیست که سر از نافرمانی دربیاوریم؛ به خاطر احتمال عقوبت، لازم است اطاعت کنیم اگرچه عقلاً واجب نباشد. مؤمنین به خاطر احتمال عقوبتی که در عصیان است خداوند را اطاعت میکنند. شاهدش هم این است که اگر خداوند بگوید: «زکات واجب است و من دوست دارم که زکات بدهید و کسی که زکات ندهد را دوست ندارم، اما عقوبتش نمیکنم.»، هیچکس زکات نمیدهد. در همین قوانین راهنمایی و رانندگی اگر مجازاتها را بردارند، کسی مراعاتش نمیکند.
اشکال: این حرفتان (که احتمال عقوبت محرِّک است) دربارة اشخاصی مثل حضرت امیر درست نیست.
پاسخ: این مقدار از پاسخ کافی است، ولو افراد نادری خلاف آن باشند.
عمده جواب، جواب حلی است که به علمای اخباری دادهاند.