درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
95/09/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قطع (تجرّی / مقام اول: قبح / قول دوم: قبح / وجه دوم / و شروع قول سوم)
خلاصه مباحث گذشته:
صحبت در این بود که: «آیا فعل متجریبه (تجری) عقلاً قبیح است یا نه؟»، مرحوم شیخ و آخوند: قبیح نیست، و دو وجه از آخوند گفتیم، و قبول نکردیم. قول دوم این بود که تجری قبیح است، گفتیم که دو وجه ذکرمیکنیم، وجه اول از صدر بود و قبول نکردیم. اما وجه دوم بحث امروز است.
وجه دوم: وجدان
وجه دوم، تمسک به وجدان است؛ دو مقدمه را اگر وجداناً بپذیریم، قبح اثبات میشود. این دو مقدمه را نمیشود اثبات کنیم، فقط میتوانیم به وجدانمان رجوع کنیم.
مقدمهی اول: تجرّی هتک مولاست
فرض این است که ما مائی را شرب میکنیم و قطع داریم که این شرب ما معصیت خداوند است، و قطع داریم که معصیت خداوندی هتک مولاست و قیبح است، سؤال این است که: این فعل آیا هتک خداوندی هست یا نیست؟ ما معتقدیم که شرب آبِ مقطوعالخمریه عرفاً هتک مولاست.
مقدمهی دوم: تجرّی فعل اختیاری است
یادآوری میکنم: فعل به سه قسم تقسیم میشود: یا ارادی است یا غیرارادی. غیرارادی، مثل حرکت ید مرتعش. ارادی، عبارت است از فعلی که مسبوق به ارادی است. و ارادی، تقسیم میشود به اختیاری و غیراختیاری. غیراختیاری، آن جایی است که عنوان را قصدنکرده و التفات هم به آن ندارد؛ مثل کسی که سنگ را به شیشهی خانهی مردم زد، به سر زید خورد، شکستن سر زید، فعل ارادی فاعل است، اما فعل اختیاریاش نیست؛ چون نه قصد داشت نه التفات داشت؛ سنگ را به طرف شیشه پرتاب کرد، ولی به سر زید خورد. اما یک وقت سنگ را به طرف زید پرتاب میکند و به او هم میخورد و سرش میشکند، در این مثال، شکستن سر زید، فعل ارادی اختیاری است. بعد برای این که خلاصه بشود، جعل اصطلاح کردیم؛ وقتی میگویم: «ارادی»، یعنی «ارادی غیراختیاری». وقتی میگویم: «اختیاری»، یعنی «ارادی اختیاری».
اگر در مقدمهی اول قبول کردیم که هتک خداوندی است، مقدمهی دوم مطرح میشود؛ که این فعل آیا فعل ارادی این شخص است یا فعل اختیاری این شخص است؟ به وجدان ما این شرب ماء مقطوعالخمریه، هتک اختیاری است؛ چون واقعاً قصد هتک داشت، ولی فکرمیکرد که این هتک، از قبیل هتک بالمعصیت است نه از قبیل هتک بالتجری. مثل این است که سنگ را به سر این انسانی که فکرمیکند زید است میخواهد بزند و درست هم به سر او میزند، ولی بعد متوجه میشود که زید نبوده، واقعاً قصد شکستن سرِ همین انسان را داشت، ولی فکرمیکرد این شخص زید بوده. آنچه که موضوع قبح است، قصد قتل انسان بریء است، او هم همین قصد را داشت و همین را هم محقق کرد. (الا این که یک اعتقاد اشتباه داشت که فکرمیکرد این شخص «زید» است، این اعتقاد اشتباهش تأثیری ندارد.) در مانحنفیه هم قصد هتک مولا را به شرب همین مایع داشته، و همین را هم شرب کرد و هتک را محقق کرد، الا این که یک اعتقاد اشتباه داشته که فکرمیکرده این هتک، معصیت است، ولی بعد متوجه شده که تجری است. و این اشتباه در اعتقاد تأثیری در مانحنفیه ندارد.
مصبّ اشکال آخوند در این است؛ که این هتک، هتک غیراختیاری است. و تمام کلام ما این است که این فعل، تجرّی غیراختیاری است؛ چون خودش نمیداند که دارد تجری میکند، ولی هتک اختیاری است.
در مناقشهی کلام مرحوم آخوند دو مثال زدیم؛ یک بار به طرف زید تیر پرتاب میکنم ولی به عمرو میخورد، در اینجا گفتیم: «قتل این انسان بریء، قتلی غیراختیاری است و قبیح نیست.»، اما یک بار به طرف شخصی که مطمئنم زید است تیرپرتاب میکنم و به هدف هم میزنم و او را میکشم، اما بعد متوجه میشوم که او زید نبوده، عمرو بوده! در این مثال دوم، قتل این انسان بریء، اختیاری است. قتل عمرو، در مثال اول، قتل انسان بریء غیراختیاری است و قبیح نیست، ولی در مثال دوم قتل انسان بریء اختیاری است و قبیح است. تمام حرف ما این است که فعل متجریبه و تجری، از وزان مثال دوم است نه از وزان مثال اول.
در پارهای از افعال حتماً باید قصد هتک داشته باشد تا هتک محقق بشود، و پارهای از افعال اینطور نیست. اگر در خلوت به زید فحش بدهد، هتک زید نشدهاست. اما پارهای از افعال حتی در خلوت هم هتک است؛ مثلاً اگر در خلوت قرآن را زیر پایش بگذارد برود چیزی بردارد، هتک قرآن است. مثال خداوند، از طریق مثال قرآن است؛ بدون قصد هتک هم هتک محقق میشود.
در مقدمهی اول گفتیم: آیا این شرب مصداق هتک هست یا نیست؟ در مانحنفیه شرب ماء کردم ولی معتقد بودم که خمر است و هتک مولاست. من به وجدان خودم که مراجعه میکنم، معتقدم که هتک است.
میرویم سراغ مقدمهی دوم: این هتک، اختیاری است یا غیراختیاری؟
یا در مقدمهی اول خدشه کنید، یا در مقدمهی دوم؛ اگر قبول کردید یا تسلّم کردید که هتک است و اختیاری است، قبحش ثابت میشود؛ چون هتک اختیاری مولا عقلاً قبیح است.
هذا تمام الکلام در قول دوم.
نتیجه: اثبات قبح تجرّی
پس ما از کسانی هستیم که قبح عقلی تجری را قبول داریم، ولی نه از باب حقالطاعه، بلکه از باب وجدان.
قول سوم: تفصیل بین قبح فعلی و فاعلی
قول سوم، قول مرحوم میرزای نائینی است. ظاهر این قول خیلی غلطانداز است. میرزا قائل بود که افعال قبیحه بر دو قسمند: یک دسته قبح فعلی دارد، و یک دسته قبح فاعلی دارد. مراد ایشان از قبح فاعلی، نه یعنی فاعلْ قبیح است. فعلهای قبیح بر دو قسم است: قبح فعلی و قبح فاعلی.
تمام اهتمام مرحوم میرزا کلام شیخ بود؛ میگفت این که شیخ میگفته «تجرّی قبیح نیست»، درست میگفته؛ مرادش این بوده که قبح فعلی ندارد. و این که شیخ گفت: «استحقاق عقوبت ندارد»، اینجا هم حق با شیخ است؛ چون استحقاق عقوبت، دائرمدار قبح فعلی است نه قبح فاعلی.[1]
بعد از میرزا اختلاف شده که «قبح فعلی و فاعلی در کلام میرزا یعنی چه؟»؛ کسانی مثل مرحوم آقای صدر معتقد شدند که کلام میرزا مجمل است. بعد مرحوم آقای صدر ادعاکرده که نه تنها مجمل است، بلکه متعارض است؛ یکی از شاگردان ایشان در فوائد یک جور فهمیدهاست، مرحوم آقای خوئی در «اجود» جور دیگری فهمیدهاست. یک احتمال هم هست که مرحوم میرزا دو جور گفته باشد. بنابراین بعد از میرزا شروع کردند به تفسیر کلام مرحوم میرزا. و همانطور که میدانید، کلام مجمل وقتی تفسیر بشود، فقط احتمالات است. ما وارد این احتمالات متعدده نمیشویم. این احتمالات متعدده را آقای صدر متعرض شده. إنشاءالله فردا اقرب احتمالات را متعرض میشوم، نقد کلام آقای صدر را به میرزا، و نقد کلام میرزا را هم متعرض میشوم.