درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

95/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام و خاص/فصل پنجم: حجیت العام مع المخصص المجمل /مقدمه ی اول: انحاء اجمال

خلاصه مباحث گذشته:

صحبت ما در فصل پنجم بود: حجیت عام بعد از مخصص مجمل. گفتیم: در دو مقام بحث می‌کنیم: اجمال مفهومی و مصداقی. و گفتیم: قبل از این دو مقام، مقدمه‌ای را شروع می‌کنیم مشتمل بر دو امر. در امر اول که در انحاء اجمال است، گفتیم که اجمال بر شش نحو است:

اول، اجمال وضعی بود؛ که موضوع‌له لفظ را نمی‌دانیم.

دوم، اجمال معنوی بود؛ موضوع‌له را می‌دانیم، ولی خود معنا، سنخ‌معنایی است که حاشیه یا حواشی مبهمی دارد. همة الفاظ اینطور نیست؛ مثل کیلوگرم؛ که اگر یک‌هزارم گرم کمتر باشد، کیلو نیست. اما بسیاری الفاظ، از این قبیل است؛ مثل فرسخ و زراع و مد و صاع؛ خود این معانی، حاشیة مبهی دارد. این حقیقت مبهم را در حروف و هیئات هم می‌بینیم؛ که دقیقاً نمی‌توانیم تحدیدش کنیم.

این دو اجمال را هم دیروز گفتیم. رسیدیم به قسم سوم که بحث امروز ماست.

 

3- اجمال مفهومی

در اجمال مفهومی، شک و تردید ما، در ناحیة «مفهوم» است، نه «معنا».

توضیح چند اصطلاح

برای توضیح «اجمال مفهومی» ابتدا باید این اصطلاحات را توضیح بدهم:

مفهوم و معنا

ما گفته‌ایم: هر لفظی، یا اسم است، یا علامت. موضوع‌له اسم را «معنا» می‌گوییم. «مفهوم»، صورت معناست در ذهن ما. و به این اعتبار هم به آن مفهوم می‌گویند که معنا را از آن می‌فهمیم. تفکیک بین «مفهوم» و «معنا»، در مباحث علمیِ اصول و غیر اصول، آثار زیادی دارد.

مفهوم عرفی، معنای عرفی، و معنای لغوی

یک اسم یا عنوان یا لفظ، یک معنای لغوی دارد، یک معنای عرفی دارد، و یک معنای موضوع‌له. مراد از «مفهوم عرفی»، آن مفهومی است که عرف، از یک اسم یا عنوان می‌فهمد. و به ما به ازای مفهوم عرفی می‌گویند: «معنای عرفی»، «مفهوم» صورت همان معنای عرفی است. و به معنای موضوع‌له اصطلاحاً می‌گویند: «معنای لغوی».

تطابق معنای عرفی با لغوی

بین «معنای عرفی» با «معنای لغوی» گاهی تطابق هست گاهی تطابق نیست.

مثال اول: دکتر

مثلاً کلمة «دکتر» یک کلمة خارجی است؛ برای شخصی وضع شده که دارای مدرک دکتراست در یکی از رشته‌های دانشگاهی. اما معنای عرفی و مفهوم عرفی «دکتر»، کسی است که مدرک پزشکی دارد. وقتی می‌گوییم: «آقای دکتر»، عرف از «دکتر» کسی را می‌فهمد که مدرک دکترا دارد در رشتة پزشکی. این، از باب اشتراک لفظی نیست؛ چون هنوز به حد وضع نرسیده‌است.

مثال دوم: بیّنه

«بیّنه»، معنای موضوع‌له‌اش، «ما یُبیِّن الشیء» است. معنای اصطلاحی «بینه» در کتب فقها «شهادت عدلین» است که از مصادیق معنای لغوی‌اش است.

در حدیث داریم که: «إنما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان». همة فقها قبول دارند که: «بیّنه، در لغت، وضع برای «شهادت عدلین» نشده‌است.»، و این را هم قبول کرده‌اند که در عصر متأخر (امام صادق به بعد)، معنای عرفی «بینه» شده «شهادت عدلین». إنما الکلام در صدر اسلام است؛ بین فقها بحث شده که: «بیّنه، در این حدیث نبی اکرم، معنای عرفی‌اش در زمان صدور چی بوده‌است؟ یعنی عرف، از کلمة «بیّنه» چی می‌فهمیده‌است؟». بعضی فقها گفته‌اند: «فهم عرف در آن زمان، همان موضوع‌له لغوی‌اش بوده‌است.»، بعضی هم گفته‌اند: «این معنای مصطلح فقها، همان موقع هم معنا عرفی بوده‌است.». لذا در این حدیث، اختلاف شده که: «معنای عرفی «بیّنه» چیست؟» و حال این که در معنای لغوی‌اش اختلافی نیست.

علمای اصول یک ضابطه‌ای دارند؛ که هر عنوانی در هر کتابی و کلامی که واردبشود، هیچ‌وقت بر معنای لغوی حملش نمی‌کنند، بلکه دائماً حمل می‌کنند بر مفهوم و معنای عرفی محل صدور کلام. اگر یک وصیت یا وقفنامه‌ای را به دست یک فقیه بدهند، اول می‌رود دنبال این که: «این وقفنامه، مال چه قرنی است؟ و مال کدام منطقه است؟»، تا عناوینی که در این وصیت یا وقفنامه هست، بر اساس معنای عرفی زمان و مکان صدورش معنا و فهم بشود. پس ما دائماً کلام را حمل می‌کنیم بر معانی عرفیه.

تعریف اجمال مفهومی

بعد از توضیح این مقدمات، مراد از «اجمال مفهومی» چیست؟ اجمال مفهومی، این است که وضع را می‌دانیم. و معنا هم، یا حاشیة مبهم ندارد، یا اگر حاشیة مبهم دارد، آن حاشیة مبهمش محل بحث ما نیست. اما با این حال، در «فهم عرف از این عنوان یا خطاب» شک داریم؛ که عرف مثلاً از این «بیّنه» چی می‌فهمد؟ آیا همان معنای وضعی را می‌فهمیده که «ما یبیّن» است؟ یا معنای دیگری مثل «شهادت عدلین» می‌فهمیده‌است؟ این را «اجمال مفهومی» می‌گوییم. پس «اجمال مفهومی»، آن اجمالی است که وضعی و معنوی نیست، ولی با این حال در فهم آن عرفی که مخاطب این عنوان یا خطاب بوده، شک داریم.

4- اجمال استعمالی

این اجمال، خودش سه مورد دارد:

مورد اول: مشترک لفظی

مورد اول، این است که یک لفظی، مشترک لفظی است و ما نمی‌دانیم: «مستعمِل، در کدامیک از معانی‌اش استعمال کرده‌است؟»؛ مثلاً مستعمل گفته: «رأیت زیدا» و من نمی‌دانم مقصودش «زید بن عمرو» است یا «زید بن بکر»؟

مورد دوم: حقیقت و مجاز

مورد دوم، دوران امر بین حقیقت و مجاز است. مثلاً کلمة «اسد» دارای دو معناست: معنای حقیقی‌اش «حیوان مفترس» است، معنای مجازی‌اش «رجل شجاع» است. و به خاطر محفوف‌بودن به قرائنی از ناحیة کلام یا متکلم، ما مرددشده‌ایم که: «این اسد را در معنای حقیقی استعمال کرده یا در معنای مجازی؟».

مورد سوم: کنایه

مورد سوم، در موارد شک بین معنای کناییِ یک کلام و معنای غیرکنایی آن است. متکلم و مستعمل گفته: «زید کثیر الرماد»، و ما تردیدکرده‌ایم که: «این کلام، آیا یک کلام کنایی است از این که جواد است؟ یا این که یک کلام غیرکنایی است و آدمی است که واقعاً خاکسترش زیاد است؟».

به این سه مورد، اجمال استعمالی می‌گوییم.

نکته در مباحثه: یکی از فرق‌های مورد سوم با دو مورد قبلی این است که در دو مورد قبلی، مراد از یک کلمه را نمی‌دانیم، لکن در مورد سوم (کنایه) مراد از یک جمله را نمی‌دانیم.

اجمال استعمالی، داخل در مراد تفهیمی است

بعضی این اجمال را داخل در «مراد جدی» گرفته‌اند، لکن ما همة این اجمال‌ها را داخل در مراد تفهیمی می‌کنیم. البته بعضی هم گفته‌اند: ما فقط دو مراد داریم: استعمالی و جدی»، و مراد تفهیمی را کلاً داخل کرده‌اند در مراد استعمالی. ولی ما گفته‌ایم: سه مراد داریم: استعمالی، تفهیمی، و جدی.

لذا اگر ما می‌خواستیم برای این اجمال اسم‌گذاری کنیم، تعبیرمی‌کردیم به «اجمال تفهیمی». لکن چون مشهور اسمش را «اجمال استعمالی» گذاشته‌اند، ما هم به تبع مشهور تحت این عنوان آوردیمش.

فرق این اجمال با اجمال مفهومی

در «اجمال مفهومی» معنای عرفی برای ما روشن نیست. ولی در این اجمال استعمالی، معنای عرفی هیچ ابهامی برای ما ندارد؛ معنای لغوی و عرفی «اسد» را می‌دانم، لکن به خاطر قرائنی تردیدکرده‌ام که: «متکلم الآن چه معنایی را خواسته به من تفهیم کند؟».

5- اجمال اطلاقی

اطلاق، در جایی است که مقدمات حکمت تمام باشد. جایی که مقدمات حکمت تمام نباشد، فقها می‌گویند: «این کلام، اجمال دارد.». اجمال اطلاقی، یعنی فاقد اطلاق است و لذا دایرة سعه و ضیق عنوان یا کلام یا خطاب را نمی‌دانیم.

مثلاً در «أحلّ الله البیع و حرّم الربا» بحث شده که: «آیا این «بیع» مجمل است یا مطلق؟». جماعتی از فقها گفته‌اند: «این بیع، اطلاق ندارد و مجمل است.»، ما هم از همین جماعت تبعیت کرده‌ایم؛ لذا نمی‌توانیم از تمسک به اطلاق این خطاب نتیجه بگیریم که: «عربیت یا ماضویت شرط نیست؟». وقتی که اجمال داشته باشد، فاقد ظهور می‌شود.

در موارد اجمال اطلاقی، اگر قدر متیقَّن باشد، به همان اخذمی‌کنیم. وگرنه، خطاب، فاقد اعتبار است.

6- اجمال مصداقی

اجمال مصداقی، مال جایی است که ما نمی‌دانیم: «فلان مورد، آیا فردی از افراد عنوان هست یا نیست؟»، و منشأ اشتباه و شک ما، امور خارجی است. مثلاً مولا گفته: «أکرم الفقیر» و من نمی‌دانم: «آیا زید از افراد عنوان «فقیر» هست یا نیست؟»، و منشأ شبهة من هم این است که نمی‌دانم: «پول دارد یا پول ندارد؟»؛ گاهی وقت‌ها یک کارهایی می‌کند (مثلاً لباس‌هایی می‌پوشد یا خوراکی می‌خورد) که شبیه فقراست، اما گاهی هم پول‌هایی می‌بخشد که شبیه پولدارهاست. خلاصه منشأ این اجمال، امور خارجی است.

معنای اجمال مفهومی و مصداقی

از این شش قسم، قسم اخیرش اجمال مصداقی است. و تمام پنج قسم قبلی، «اجمال مفهومی» است. وقتی که می‌گوییم: «مخصِّص ما مجمل است مصداقاً»، یعنی قسم ششم از اجمال. وقتی که می‌گوییم: «مخصِّص ما، مجمل است مفهوماً»، یعنی یکی از اجمال‌های اول تا پنجم را دارد. پس «اجمال مفهومی» جامع پنج قسم اول است.

هذا تمام الکلام در امر اول.

الامر الثانی: فی أنحاء المخصص

مشهور بین علما این است که مخصِّص، بر دو قسم است: مخصص متصل، و مخصص منفصل.

مخصص منفصل، مثل این که این خطاب آمده که «أکرم کل فقیر» بعد با فاصله، خطاب دیگری آمده که مثلاً «لاتکرم الفقیر الفاسق». این «لاتکرم الفقیر الفاسق» را «خاص» یا «مخصِّص» می‌گویند، و این مخصص «مخصص منفصل» است.

مخصص متصل (که تمام بحث ما در امر اول توضیح مخصص متصل است) بر سه قسم است؛ آیا اصلاً مخصص متصل داریم یا نداریم؟ آیا این سه قسم، مخصص است یا مخصص نیست؟ و به عبارت دیگر: معیار و ضابطة تخصیص یا مخصصیت چیست؟

فردا تعطیل است. إن‌شاءالله سه‌شنبه اینها را باید بررسی کنیم.