درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
94/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط /تنبیه سابع: حل محذور دومِ عدم تداخل اسباب، و تداخل مسببات
خلاصه مباحث گذشته:
در مسألة اول که تداخل در اسباب بود، گفتیم که بحث ما کاملاً یک بحث ثبوتی است؛ ما دو جعل داریم که این دو جعل، دو موضوع دارد، چه به نحو شرط چه به نحو قید. بحث در این است که: این دو موضوع وقتی محقق بشود، چه متناوباً و چه متعاقباً، آیا در اینجا دو مجعول داریم یا یک مجعول؟ در مثال خودمان، یک وجوب تصدق داریم عند مجیء زید، و یک وجوب تصدق هم داریم عند مجیء عمرو، و در خارج هم یک مجیء زید داریم و یک مجیء عمرو، بحث در این است که: در خارج یک وجوب تصدق داریم یا دو وجوب تصدق؟
محذور اول، عبارت بود از اجتماع مثلین که محال است. از این اجتماع مثلین جواب دادیم. محذور دوم بحث امروز ماست.
پاسخ به محذور دوم
مرور محذور
متعلق تکلیف، صرفالوجود است. وجودِ ناقض عدم را صرفالوجود گویند. مطلوب به طلب انشائی در «إن جاءک»، صرفالوجودِ تصدق است، در طلب دوم هم صرفالوجود تصدق است، و یک طبیعت نمیشود دو صرف داشته باشد. من اصلاً قدرت بر تکرار صرفالوجود ندارد، چطور ممکن است مولای حکیم چنین تکلیفی بر من جعل کند؟!
متعلق امر
در بحث «تعلق امر» آیا امر تعلق میگیرد به طبیعی؟ یا تعلق میگیرد به فرد؟ و اگر به فرد تعلق میگیرد، آیا متعلَّقش صرفالوجود است یا خیر؟ در آن مباحث گفتهایم که: ما از کسانی هستیم که گفتهایم: امر یعنی مطلوب به طلب انشائی، نه طبیعت است نه صرفالوجود است نه فرد است، مطلوب عبارت است از ایجاد الطبیعة فی الخارج. مطلوب مولا در «صل»، ایجاد طبیعی صلات در خارج است.
گفتهایم که «ایجاد» دو صورت دارد: تارة یک ایجاد ابتدائی داریم، و تارة ایجادِ بعد از ایجاد است. این (ایجاد بعد از ایجاد)، در مواردی است که ایجاد، تکررپذیر است. بعضی وقتها هم که در خارج تکررپذیر نیست مثل قتل، در آنجا فقط یک ایجادْ مطلوب مولاست.
آیا ایجاد را باید تکرارکنیم؟ خیر. این را از خود لفظ استفاده نمیکنیم، از اطلاق مقامی استفاده میکنیم؛ از «عدم ذکر مرّتین یا مرات» استفاده میکنیم که: «مطلوب، فقط یک ایجاد است.». این، مختار ماست در بحث متعلَّق امر.
تطبیق بر مانحنفیه
اکنون این مبنا را در مانحنفیه تطبیق میدهیم: ما دو وجوب تصدق داریم، مولا دو طلب (مجعول) دارد که یکی تعلق گرفته به «ایجاد تصدق عند مجیء زید»، و یک طلب هم دارد که تعلق گرفته به «ایجاد تصدق عند مجیء عمرو». صرفالوجود تصدق را نخواسته که بگوییم: «قابل تکرار نیست» و لذا محذور دوم (که تکلیف به غیرمقدور بود) لازم بیاید. لذا اگر زید آمد و من این طبیعی را ایجادکردم بعد عمرو آمد، باید مجدداً طبیعی را ایجادکنم. این که «با یک ایجاد میتوانم این دو تکلیف را امتثال کنم یا نه؟»، مربوط به مسالة ثانی و تداخل مسببات است.
سؤال: تعدد مجعول را چطور اثبات کردید؟
پاسخ: ما نمیتوانیم برهان اقامه کنیم؛ این امر وجدانی است که فعلیت جعل، به فعلیت موضوع است؛ حکمی که بر شخص ثابت است، تابعی است از فعلیت موضوع آن حکم در خارج. وقتی دو جعل داریم، با فعلیت دو موضوع، پس دو مجعول هم داریم. وقتی محذور «عدم تداخل» را برداشتیم، به ظاهر دلیل اخذمیکنیم.
در تزاحم نماز و انقاذ، ما دو وجوب فعلی داریم؟ یا نداریم؟ ترتّبی میگوید: «در تصویر دو وجوب فعلی، هیچ مشکلی نداریم.»، دو وجوب اثبات میشود. در ترتّب، محذور گفتهشده را ابطال میکنیم، پس دو وجوب ثابت است. مانحنفیه عین ترتب است؛ این قاعده وجدانی است که: «هر حکمی، فعلی میشود به فعلیت موضوعش.»، و اینجا دو حکم و دو موضوع داریم، پس باید دو مجعول هم داشته باشیم. ولی دو محذور ذکرشده، اگر ما توانستیم این دو محذور را جواب بدهیم، دو مجعول اثبات میشود.
شبهة دیگری هم هست تحت عنوان «لغویت» که در «تداخل در مسببات» إنشاءالله خواهمگفت. پس در ناحیة سبب، هیچ محذوری در کار نیست. پس در ناحیة تداخل در اسباب، ما «عدم تداخل»ی هستیم. در جایی که دو شرط داریم، دو وجوب داریم و محالی هم لازم نمیآید. اگر هر دو فعلی شد، مولا دو طلب نسبت به من دارد.
مسألة ثانیه: تداخل مسببات
محل نزاع
میدانیم که این مسأله در فرض «عدم تداخل» در مسألة اولی است. حالا که دو وجوب داریم، در مرحلة امتثال آیا باید دو فرد از تصدق را یکجا ایجادکنیم؟ مثلاً زید و عمرو هر دو فقیر هستند ولی وکیل واحدی دارند. به یک ایجاد، دو تصدق انجام میدهم. در مقام «امتثال» آیا باید دو بار صدقه بدهم؟
دو تصدق، انحائی دارد: به یک فقیر دو بار صدقه بدهم، یا به دو فرد صدقه بدهم، یا دو تصدق را موجودکنم به یک ایجاد.
و در مقام «امتثال» آیا من باید دو تا تصدق بدهم؟ مشهور متأخرین، «عدم تداخل»ی هستند.
تداخل، فیالجمله مورد اتفاق است
اصل تداخل در امتثال، فیالجمله مورد اتفاق است. اگر مولا گفته باشد: «أکرم فقیرا» و گفته باشد: «أکرم هاشمیا» و من یک فقیر هاشمی را اکرام کردم، هر دو خطاب را امتثال کردهام.
کسی نذرمیکند که: دو رکعت نمازصبح بخواند. کسی نگفته: بر او واجب است دو بار نمازصبح بخواند.
آقای میلانی میگویند: یک بار به مرحوم خوئی گفتند: «مدتی است قرائت قرآن نکردهام.»، آقای خوئی گفتند: «ولی من ملتزمم؛ دو سورهای که هر روز در نمازصبح میخوانم، همان قرائت است.». یعنی مرحوم خوئی آن قرائت را، هم امتثال «نماز» میداند و هم امتثال «قرائت روزانة قرآن».