97/11/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تمسک به آیه تجارة عن تراض /معاطات /بیع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مورد آیه مبارکه احل الله البیع بود. مرحوم شیخ فرمودند مراد از حلیت در آیه مبارکه حلیت تصرفات است. نه این که به معنای وضعی باشد. مرحوم اصفهانی در توضیح کلام ایشان مساله را بیشتر توضیح دادند. ایشان فرمودند احل یا به معنای وضعی است که به دلالت مطابقیه دلالت بر صحت معاطات میکند و یا به معنای تکلیفی است. اگر به معنای تکلیفی باشد یا به دلالت التزامیه شرعیه دلالت بر صحت معاطات دارد و یا به دلالت التزامیه عرفیه دلالت بر صحت معاطات دارد.
شیخ در مکاسب قائل است که منظور از احل در آیه مبارکه، حلیت تصرفات است[1] . مرحوم نائینی میفرماید به قرینه حرم الربا مراد حلیت تکلیفی است پس متعلق آن تصرفات است. اما مرحوم خویی[2] و مرحوم نائینی میفرمایند حلیت در این آیه به معنای وضعی است. چون که دلیلی وجود ندارد که منظور از حلیت، حلیت تکلیفی باشد و نسبت به تصرفات داده شود.
به نظر ما این آیه در مقام اطلاق از جهت بحث ما نیست. بر فرض هم که قبول کنیم اطلاق داشته باشد برای بحث معاطات فایده ندارد. زیرا معاطات یک خصوصیتی دارد و آن اختلافاتی است که در آن وجود دارد. مثلا یکی از اختلاف های آن این است که فعل کار انشاء را انجام میدهد. در بیع خود این مساله مورد بحث است که با فعل میتوان انشاء کرد یا نه؟ یا اصل این که در معاطات انشاء تملیک است، اختلافی است. زیرا بعضی میگویند معاطات یک نوع استیلاء است. در این گونه موارد به اطلاق آیه تمسک نمیشود.
اطلاق آیه برای جاهایی خوب است که مثلا همه جهات بیع مشکلی نداشته باشد( تملیک بود و غرر نبود و ...) ولی مثلا فقط، ایجاب و قبول به فارسی خوانده شده است. در این گونه موارد به اطلاق آیه خوب است که رجوع شود. اما در معاطات تسمک به عموم آیه ( به قول شیخ انصاری) قطعا اشکال دارد.
یکی دیگر از ادله معاطات آیه مبارکه ﴿یا ایها الذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم﴾[3] ، است. نسبت به این آیه مرحوم شیخ زیاد بحث نکرده است.
سوره نساء در میانه های زندگی کردن پیامبر در مدینه نازل شده است. در این سوره چون مقداری از احکام زنها وجود دارد به آن سوره نساءگفته میشود. به سوره مبارکه طلاق نیز نساء صغری گفته میشود. چون در اکثر آیات آن سوره، احکام زنها گفته شده است.
از این که آیه مبارکه با ﴿یا ایها الذین امنوا﴾ شروع شده است ظاهرا حکم و قانون استفاده میشود که کل جامعه را مخاطب قرار میدهد، نه این که خطاب انحلالی باشد. زیرا در آیه، کلمه اموالکم مطرح شده است در حالی که معنا ندارد انسان مال خود را به باطل نخورد. چیزی که معنا دارد که گفته شود: شخص مالی را به باطل خورده است، این است که مال دیگران باشد و مال دیگران که مال من نیست. پس چرا تعبیر به اموالکم کرده است؟ جوابش این است که در این جا شارع، جامعه را به هعنوان واحد مجموعی فرض کرده است و بعد خطابش را صادر کرده است. پس منظور از اموالکم بینکم، اموال جامعه اسلامی است که برای جامعه اسلامی است. خصوصا که در مدینه نازل شده است.[4]
فخر رازی گفته است[5] که مراد از اکل مال به باطل، شامل اموال دیگران و اموال خود انسان میشود. در اموال دیگران با قمار و مانند آن تصرف نکند، در اموال خود با اسراف و تبذیر تصرف نکند. زیرا در ادامه میفرماید و لا تقتلوا انفسکم که اطلاق دارد، هم شامل خود انسان میشود و هم دیگران را در بر میگیرد.
این سخن درست نیست چرا که نسبت به ادامه آیه امکان دارد که اطلاق داشته باشد اما نسبت به اکل مال اطلاق درست نیست. زیرا کلمه بینکم را خداوند مطرح میکند. اسراف مالِ خود انسان که بینکم نیست.
مرحوم علامه میفرماید: «في الآية شبه اتصال بما سبقتها حيث إنها تتضمن النهي عن أكل المال بالباطل و كانت الآيات السابقة متضمنة للنهي عن أكل مهور النساء بالعضل و التعدي ففي الآية انتقال من الخصوص إلى العموم.»
در آیه 27 در رابطه با مهور نساء بحثی مطرح شده است. خداوند فرموده است که مهور نساء را پرداخت کنید. اگر رضایتی حاصل شده که آن مهر پرداخته نشود اشکالی ندارد. مرحوم علامه میفرماید ربط آیه محل بحث با این آیه این است که در این آیه بحث اکل مال به باطل را فقط در باب مهور مطرح میکند، اما در آیه محل بحث آن را به صورت کلی و عام مطرح میکند. انصافا نکته خوبی است.
مرحوم علامه میفرماید: «الأكل معروف و هو إنفاد ما يمكن أن يتغذى به بالتقامه و بلعه مثلا، و لما فيه من معنى التسلط و الإنفاد يقال: أكلت النار الحطب شبه فيه إعدام النار الحطب بإحراقه بإنفاد الأكل الغذاء بالتناول و البلع، و يقال أيضا: أكل فلان المال أي تصرف فيه بالتسلط عليه، و ذلك بعناية أن العمدة في تصرف الإنسان في الأشياء هو التغذي بها لأنه أشد ما يحتاج إليه الإنسان في بقائه و أمسه منه، و لذلك سمي التصرف أكلا لكن لا كل تصرف بل التصرف عن تسلط يقطع تسلط الغير على المال بالتملك و نحوه كأنه ينفده ببسط سلطته عليه و التصرف فيه كما ينفد الأكل الغذاء بالأكل.» [6]
با این که اکل یک معنای واضحی است در عین حال اکل را مورد بحث قرار دادند و اختلاف شده است. در باب صوم بحث های مختلفی در مورد آن شده است. هر چند که در بعضی از مصادیق اکل خفاء وجود دارد. اهل سنت اکل را به معنای ایصال الی الجوف (مانند دهان) او الی مجوف فی الداخل (مانند معده) میدانند. اکل به معنای دیگری نیز مطرح شده است و آن مطلق تصرفات است. از تصرف نیز معناهای گوناگونی تعریف شده است. مثلا علامه میگوید منظور از تصرف این است که به گونهای تصرف شود که معدم و مفنی شئ شود. مثلا سیب را بخورد و معدم آن باشد. این معنایی که ایشان مطرح کرده است درست نیست. زیرا قید معدم و مفنی در مطلق تصرفات نباید باشد. زیرا اگر من کتاب کسی را از او گرفتم و خواندم، با این که افناء نشده است، اما تصرف صدق میکند. مثلا در سوره مبارکه نور این مطلب آمده است که لا جناح علیکم ان تاکلوا من بیوتکم ..... او ما ملکتم مفاتحه. در این گفته شده است که اگر کسی کلید خانه خود را در اختیار کسی گذاشت، فقط غذا میتواند بخورد یا مطلق تصرفات را میتواند انجام دهد؟ مثلا اگر خانه، یک استخری داشته باشد در آن هم میتواند شنا کند؟ یا مثلا آیا میتواند نماز بخواند؟ در این آیه بحث اکل مطرح شده است ولی غیر از اکل نیز اراده شده است و به سایر تصرفات بحث سرایت پیدا کرده است. در حالی که نماز خواندن و شنا کردن معدم و منفی نیستند.
آیا مراد از اکل، تصرفات است؟ بعید نیست که اگر کلید خانه را به کسی داد مطلق تصرفات را میتواند داشته باشد. بله اگر تصرفی عرفا خارج باشد، که با قرینه ثابت شده است.
اینکه آیه مبارکه در میان تصرفات، اکل را مطرح کرده است به خاطر این است که مصداق بارز تصرف همان اکل است.
نکته ای که در مورد آیه مبارکه سوره نور[7] مطرح است این است که در صدر آیه خداوند میفرماید اشکالی ندارد که از خانه های خودتان بخورید. معنای این جمله چیست؟ معنا ندارد که انسان نتواند از خانهی خود نخورد تا این که خدا بفرماید اشکالی ندارد. گفته اند که مراد این جمله بیوت ابنائکم است. یعنی اشکالی ندارد که از خانه های فرزندانتان بخورید.
نتیجه: مراد از اکل، مطلق تصرفات است.