97/10/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: محل نزاع در معاطات /معاطات /بیع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مورد معاطات بود. استاد در جلسه گذشته سیر تحول فقه و از جمله بحث معاطات را بررسی کردند. گفته شد مرحوم محقق ثانی در تحول فقه، نقش مهمی داشته است. به گونه ای که بعضی از مباحثی که تا قبل از ایشان مسلم بوده اند مورد مناقشه قرار گرفته است. بعد از ایشان مقدس اردبیلی نیز راه ایشان را ادامه داده است. بعد از این دوره، نوبت به اخباریها رسید. بعد از اخباری ها نوبت به وحید بهبهانی رسید که ایشان هم در بحث اصول، جایگاه موثری داشت و هم مبانی رجالی مهمی نیز داشته اند.
مرحوم شیخ فرمود[1] محل بحث در معاطات در موردی است که متعاطیان یا قصد اباحه کرده باشند و یا قصد تملیک کرده باشند. بعد فرمود ظاهر کلمات فقهاء در جایی است که از معاطات قصد تملیک کرده باشند. البته ترتب اباحه به خاطر اعطاء خارجی است و از باب بیع نیست. پس شیخ اباحه را در مقابل بیع و ملک میداند و بیع را به معنای انشائی که مشتمل بر لفظ است، میداند. بر خلاف معاطات که انشائی است که مشتمل بر لفظ نیست.
در اثناء استدلال ها و اخذ و ردهایی که مرحوم شیخ مطرح میکنند، طبیعتا تحریر محل نزاع بیشتری صورت میگیرید. پس به این مقداری که از تحریر محل نزاع بیان شد، بحث ختم نمیشود.
تا زمان محقق کرکی تقریبا مسلم بود که معاطات مفید اباحه است. اما از زمان ایشان به بعد، شروع به مناقشه هایی در رابطه با اباحه شد. به تدریج این مناقشه ها شکل گرفت و آن امر مسلم از حالت تسالم بودن خارج شد. بحث عدم تبعیت قصد از عقد و غیره مطرح شد. در نهایت مرحوم محقق ثانی قائل به ملکیت متزلزل شد. در زمان مرحوم صاحب جواهر دو احتمال دیگر نیز اضافه شد که مرحوم شیخ آنها را ذکر فرمودند.
پس تا زمان شیخ، نسبت به معاطات دو نظریه عمده وجود داشت. یکی انشاء ملکیت و دیگر انشاء اباحه. از زمان شیخ به بعد نظریه سومی به وجود آمد. برای توضیح این نظریه ابتدا تذکر این نکته لازم است که انشاء یک امر اعتباری است. یعنی چیزی قبلا نبوده است، با تصرف در واقع، وجود به آن بخشیده میشود. بعد از شیخ، این بحث مطرح شده است که در معاطات امر اعتباری اتفاق نمیافتد. بلکه چیزی که اتفاق میافتد، یک امر واقعی است. به این امر واقعی، استیلاء گفته شد. مثلا وقتی شخصی نان میخرد، پول را در صندق قرار میدهد و بر نان مستولی میشود و صاحب نان مانع از استیلای شخص نمیشود. پس اگر بنا شد استیلاء رخ دهد، در حقیقت یک امر حقیقی اتفاق افتاده است چون در آن تصرفی نشده است. بر خلاف نظریه انشاء اباحه و انشاء تملیک، که جهت مشترک این دو نظریه، اعتباری بودن آنها است.
این نظریه که ذکر شد مرحوم اصفهانی[2] آن را نقل میکند و میفرماید:
«ربّما يقال: إنّ المعاطاة الجارية بين الناس لا إنشاء و لا تسبيب فيها إلى شيء من الملكية و الإباحة، و إنّ محل الكلام بين الخاصة و العامة هو أنّ الخاصة يقولون بحصر انعقاد البيع في الإيجاب و القبول، سواء كان بالقول أو بغيره، و العامة يقولون بانعقاده بمجرد التعاطي الخالي عن الإنشاء كما ينعقد بالإنشاء، و أنّ المعاطاة مع ذلك تفيد الملكية، لانتزاع حقيقتها و هي الجدة عن مجرد استيلاء كل من الطرفين على كل من العينين، و أنّ مرادهم بالإباحة هو الملك المتزلزل، و عمدة ما اعتمده في ذلك أنّ المعاطاة الجارية بين الناس لا إنشاء فيها، كالتقابض الواقع بعد الصيغة، و محل الكلام هذه المعاملة الجارية بين الناس، و استشهد لمرامه بفقرات من كلام الشيخ في الخلاف و كلام الحلي في السرائر»
مرحوم اصفهانی در توضیح این نظریه میفرماید: در این نظریه اصلا انشائی وجود ندارد بلکه چیزی که وجود دارد استیلاء است. وقتی استیلاء محقق شد، ملکیت انتزاع میشود. بر خلاف انشاء ملکیت که امر انتزاعی نیست بلکه اعتباری است. اما طبق نظریه استیلاء ملکیت یک امر حقیقی و انتزاعی است. لذا نتیجه گرفته است، بیع دو نوع است. همان طوری که با ایجاب و قبول بیع محقق میشود با استیلاء نیز بیع محقق میشود. اما در ایجاب و قبول ملکیت اعتباری رخ میدهد و در استیلاء، سلطه رخ میدهد که یک امر واقعی است.
مرحوم اصفهانی بعد از تحلیل این نظریه، میفرماید: این نظریه مورد قبول نیست. زیرا امکان ندارد که تعاطی رخ دهد و هیچ قصدی وجود نداشته باشد. اگر ماهیت این نظریه شکافته شود به این نتیجه رسیده میشود که در استیلاء هیچ قصدی وجود ندارد. مرحوم اصفهانی نیز همین نکته را موجب رد این نظریه میداند.[3] ایشان میفرماید در اعطاء بالاخره یک قصدی نهفته است. یا قصد ودیعه و یا قصد تملیک و یا قصد اباحه و ....
علاوه بر این مطلب، وقتی به کلمات فقهاء رجوع میشود به دست میآید که محل کلام در معاطات جایی است که آیا فعل نقش قول را در انشاء میتواند ایفاء کند یا خیر؟. بحث در مورد جایگزینی غیر انشاء به جای انشاء نیست تا بحث استیلاء مطرح شود.
به نظر بنده اگر بخواهیم نظریه استیلاء را از کلمات فقهاء استفاده کنیم، درست نیست. از همه کلمات فقهاء نظریه استیلاء استظهار نمیشود. اما اگر نظریه استیلاء را با قطع نظر از کلمات فقهاء در نظر بگیریم انصافا نظر خوبی است. البته بعدا به شرح این نظریه بیشتر پرداخته میشود.
1. یک ملکیتی که مختص خداوند است و محل بحث نیست. در قران آیاتی مانند ﴿ ولله ملک السماوات و الارض﴾[4] دلالت بر این نوع ملکیت دلالت میکند.
2. ملکیت داشتن نسبت به حرکت دادن دست.
3. ملکیت انتزاعی: عملی که از آن ملکیت انتزاع میشود. مانند ملکیت من نسبت به تسبیحی که در دست من است. مانند آیه مبارکه ﴿اولم یروا انا خلقنا لهم مما ملکت ایمانهم انعاما فهم لها مالکون مالکون﴾[5] همان سیطره ای است که انسان بر آن دارد.
4. ملکی که از مقولات است. از اقسام جده یا اضافه یا از اعراض است.
5. ملک اعتباری: یعنی من فلان مال را تحت اختیار تو قرار دادم. مثلا خانه ای در آفریقا را تحت اختیار تو قرار دادم. در این ملکیت نه سیطره وجود دارد و نه از مقولات است.
ملکیت اعتباری غیر از ملکیت انتزاعی است. مرحوم اصفهانی میفرماید: مجرد استیلاء، ملکیت اعتباری نمیآورد و لو این که ملکیت انتزاعی را میآورد.( استاد: این که استیلاء مفید ملکیت انتزاعی است، من اضافه کردم) لذا بحث را متمرکز بر انشاء و اعتباری میکند و میفرماید محل کلام فقهاء در معاطات نیز در جایی است که بحث انشاء مطرح است. پس صرف استیلاء فایده ندارد.
مرحوم ایروانی در معاطات قائل به این مطلب است که در معاطات دو امر اتفاق میافتد. یکی اعراض و دیگری حیازت است. مثلا وقتی شخصی نان میخرد و پول را میدهد، اولا از پول اعراض کرده است و ثانیا شخصی که نان را میفروشد پول را حیازت کرده است. توضیح بیشتر این مطلب در آینده خواهد آمد.[6]