1403/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/ تخصیص به مفهوم / ادله استحاله رجوع استثناء به جمیع عمومات
جواب چهارم) پاسخ دوم حضرت امام:
حضرت امام در بحث «سر من البصره الی الکوفه»، مطلبی دارند که میتوان در ما نحن فیه هم آن را مطرح کرد:
«و لو أنكرت جواز استعمال اللفظ في أكثر من معنىً، أو أنكرت كون المقام من قبيله، فلنا أن نقول في مثل «سر من البصرة» أو «كلّ عالم في الدار»: إنّه مستعمل في ربط جزئي يحلّله العرف إلى الروابط، لا كليّ قابل للصدق»[1]
توضیح :
1. اگر «استعمال لفظ در اکثر معنای واحد» را نپذیرفتید و یا ما نحن فیه را از این نوع استعمال به حساب نیآوردید، می توان گفت:
2. حروف در «سر من البصرة الی الکوفة» و در کلام «کل عالم فی الدار» در ربط جزئی (مفهوم جزئی غیر مستقل ربط) استعمال شده اند ولی عرف آن را به تعداد مورد لزوم (مثلا تعداد علماء) تکثیر می کند.
[یعنی اگر گفتیم خطابات منحل نمی شوند؛ می گوییم همانطور که مفهوم «کل عالم» واحد است ولی عرف از آن تکثّر می فهمد، معنی هم واحد است ولی عرف از آن تکثر می فهمد و به تعدادی که «عالم در دار» است، معنای ظرفیت را هم متوجه می شود]
جواب پنجم) پاسخ سوم حضرت امام:
حضرت امام میفرمایند ممکن است بگوییم در ما نحن فیه (اکرم العلما و الشعرا الا الفساق منهم) اصلاً الا در اکثر از معنای واحد استعمال نشده است و صرفاً یک اخراج را ایجاد میکند:
«هذا، مع منع لزوم استعمال الأداة في أكثر من معنى، فإنّ المستثنى إذا كان كلّيّا قابلا للصدق على الكثيرين، فأخرج ب «إلاّ» و غيرها، يكون الاستثناء بإخراج واحد مخرجا للكثيرين، فقوله: «أكرم العلماء، و أضف التجّار، إلاّ الفسّاق منهم» إخراج واحد للفسّاق قابل للانطباق على فسّاق العلماء و التجّار، فلا يكون استعمال الأداة في أكثر من معنى.» [2]
توضیح:
1. در ما نحن فیه (اکرم العلما و الشعرا الا الفساق منهم)، یک اخراج است
2. یک اخراج است که فسااق را از «علما و شعرا» خارج کرده است.
ما میگوییم:
1. این همان پاسخ اول است که از مرحوم عراقی خواندیم (به این معنی که فساق از مجموع علما و شعرا مطرح شده است)
2. اما به نظر همان اشکالاتی که بر مرحوم عراقی وارد شد، اینجا هم قابل طرح است.
3. آنچه امام تاکنون در این جواب مطرح کردهاند، درباره صورتی است که مستثنی، «عنوان» باشد. اما در صورتی که مستثنی شخص باشد (در حالیکه دو زید داریم)، حضرت امام میفرمایند:
«و كذا الحال إذا كان المستثنى مثل «زيد»، و استثني المتعدّد، فإنّ «زيدا» إمّا مستعمل في المسمّى، فيكون الحال كالكلّيّ، و إمّا مستعمل في الكثير، فتخرج أداة الاستثناء الكثير بإخراج واحد، كما قلنا في حروف النداء مع كثرة المنادي، فلا يلزم في شيء من الموارد استعمال أداة الاستثناء في أكثر من معنى.» [3]
توضیح:
1. در چنین موردی هم «زید عالم» و «زید شاعر»، تحت عنوان کلی «المسمی بزید» قرار میگیرند.
2. در چنین صورتی، الا یک اخراج است که به وسیله آن اخراج واحد، زیدهای متعدد را خارج کردهایم (پس مستثنی متعدد است ولی اخراج واحد است)
3. [ان قلت: در چنین موردی، تعدد مستثنی باعث اخراجهای متعدد میشود. چرا که یک عنوان واحد موجود نیست تا اخراج واحد باشد]
4. [قلت:] در بحث از ندا گفته بودیم که «یا ایها الناس» یک ندا را ایجاد میکند که با آن، همه مردم مورد ندا واقع میشوند. در ما نحن فیه هم یک اخراج، دو زید را خارج میکند.
جواب ششم)
1. برخی از بزرگان نوشتهاند که «الا» در ما نحن فیه اصلاً بین مستثنی منه و مستثنی رابطه برقرار نمیکند بلکه بین گوینده و مستثنی رابطه ایجاد میکند و گوینده واحد است
«ان أداة الاستثناء تارة نقول: انها متكفلة لبيان الربط بين المستثنى و المستثنى منه. و أخرى نقول: انها لا تكون متكفلة لربط المستثنى منه، بل تتكفل بيان ربط المستثنى مع المستثنى- بالياء-، نظير الفعل الدال على الإخراج كقوله: «اخرج». فعلى الأول يتوجه المحذور بالبيان السابق، و على الثاني لا يتوجه الإشكال، إذ لا تعدد لطرف الربط كما لا يخفى.
و الّذي نبني عليه هو الوجه الثاني، لبداهة صحة الاستثناء من الجميع من دون توقف، فانه يكشف عن ان وضعها و مفادها يتلاءم مع ذلك، و ليس ذلك إلّا الوجه الثاني.»[4]
2. اما به نظر این سخن کامل نیست چرا که نسبتهای کلامی، حروف بین اسماء و افعال، روابط را ایجاد میکنند و نه بین گوینده و کلام.