99/11/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی خطبه حضرت زهرا (س) / زعامت قرآن و پیامبر (ص) /قرآن عهد و پیمان و وصیت خداوند
خطبه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در مسجدالنبی (صلیالله علیه و آله):
زعامت قرآن و پیامبر (صلیالله علیه و آله)
بحث در پیرامون خطبه حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) بود در مسجدالنبی (صلیالله علیه و آله) به مناسبت غصب فدک و سرزمین عوالی در حضور دو خلیفه اول و دوم و مردم مهاجر و انصار. سخن به اینجا رسید که حضرت در بیان ویژگیها و صفات پدر بزرگوارشان حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) میفرمایند: «زَعِيمُ حَقٍّ لَهُ فِيكُمْ»[1] پیامبر (صلیالله علیه و آله) پیشوای حقّی است از برای خدا در میان شما. زعیم به معنی رئیس و آن زعامت به معنی سرپرستی است و به معنی تعهّد و کفالت نیز آمده است. ﴿وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ﴾[2] که در قرآن و نهجالبلاغه آمده است یعنی من به آن کفیل و متعهدم.
بعضیها هم زعیم حق را به قرآن معنی کردهاند که یعنی قرآن از طرف خداوند برای شما پیشوای حقی است که این معنی با جملات بعد تناسب دارد که میفرماید: «وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ»[3] یعنی عهد و وصیتی که شما را به آن امر کرد یعنی قرآن و عترت.
روی این معنی حضرت میفرماید: قرآن سید و بزرگ شما و ضامن و کفیل دین و سعادت دنیا و آخرت شما است که اگر به آن عمل کنید عزت و سربلندی و برتری شما را به جهانیان تضمین میکند.
البته احتمال اول که زعیم حق را به حضرت پیامبر (صلیالله علیه و آله) معنی کنیم با جملات قبلی که در بیان اوصاف پیامبر است بیشتر تناسب دارد درهرصورت چه قرآن و چه پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) هر دو پیشوا و سرپرست و ضامن و کفیل عزت و سعادت انسانها در دنیا و آخرت هستند.
قرآن عهد و پیمان و وصیت خداوند
بعدازاین فاطمه (سلاماللهعلیها) میفرماید: «وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ»[4] این قرآن مجید، عهد و پیمان و وصیتی است که آن را به شما تقدیم داشته است و بعضی آن را به این معنی گرفتهاند که قرآن عهدی است که خداوند شما را به آن امر فرموده است.
عهد چندین معنی دارد: سفارش نمودن پیمان بستن مسئولیت در مقابل تکلیف وصیت که همان سفارش است.
قرآن میفرماید: ﴿وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِي وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا﴾.[5] قبل از این، پیمان خود را با آدم بستیم ولی او فراموش کرد و در مقابل وسوسههای شیطان او را استوار نیافتیم.
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میفرماید: این قرآن مجید عهد و پیمان و امانت خدا و وصیّت ربالعالمین است. کلامی است که از مصدر علم خداوند عزوجل صادر شده است و بر شما منت گذاشته تا سعادت شما را تأمین کند.
عهد و پیمان نسبت به عترت و قرآن
در این جمله «وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ» دو احتمال وجود دارد: 1- احتمال اول این که مراد، عهد و پیمان نسبت به عترت پیامبر (صلیالله علیه و آله) باشد یعنی همان عهدی که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در زمان حیات خود از مردم گرفتند و فرمودند: «انی اوشک أن أدعی فأجیب ... انّی تارکٌ فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً» [6] . بهراستی من دو چیز گرانبها بین شما مردم میگذارم که اگر به آن دو چنگ بزنید (یعنی پیروی کنید) هرگز گمراه نمیشوید: یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترتم که همان اهلبیت من میباشند.
احتمال دوم که مراد از «وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ» کتاب خدا باشد که در این صورت نیز در کتاب خدا آیات متعددی است که مردم را به عترت پیامبر (صلیالله علیه و آله) سفارش و راهنمایی کرده است مانند: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[7] که منظور از اولوا الامر در درجه اول، ائمه معصومین (علیهمالسلام) هستند.
قرآن و عترت جانشینان پیامبر (صلیالله علیه و آله)
«وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُمْ»[8] باقیماندهای که پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) آن را جانشین خود بر شما قرارداد.
«استخلاف» از ریشه خَلْف به معنی پشت، در مقابل قُدّام به معنی جلو میباشد. اگر کسی بعد از کسی آمد و یا چیزی را پس از خود قرارداد آن را استخلاف مینامند که مصدر آن خلافت است و خلیفه یعنی جانشین.
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میفرماید: تا کنون پیامبر (صلیالله علیه و آله) در بین شما بود و اکنون از دنیا رفته و باقیماندهای از خود به جا گذاشته به نام قرآن که دستور دین و زندگی دنیا و آخرت است و آن جانشین پیامبر است البته این عبارت در بلاغات النساء ابن طیفور که خطبههای خانمهای مشهور را جمع کرده این طور آمده است: «و نحن بقية استخلفنا عليكم و معنا كتاب الله» [9] یعنی ما خاندان پیامبر (صلیالله علیه و آله) باقیمانده آن حضرت هستیم که ما را بر شما جانشین خود قرارداد و کتاب خدا با ما است.
قرآن کتاب ناطق
«كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ»[10] کتاب خدا که ناطق است همین قرآن میباشد راغب اصفهانی در مفردات مینویسد: کتب به معنی ضمیمه نمودن حروف و کلمات بهوسیله خط و نوشتن در کنار یکدیگر است و از باب استعاره به الفاظی که کنار هم قرار میگیرند و تلفظ میشوند ولی هنوز نوشته نشدهاند نیز کتاب و کلام میگویند. [11] بر خلاف آنچه تصور میشود که قرآن کتابی است صامت و ساکت، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میفرمایند: قرآن کتاب گویا و ناطق است که با انسان سخن میگوید. چنانچه حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه میفرماید: «فَالقُرآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ»[12] قرآن امرونهی دارد «وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ» درعینحال که به نظر خاموش و ساکت میآید گویا و ناطق است.
و باز میفرماید: «کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لاَ یَعْیَ لِسَانُهُ»[13] یعنی کتاب خدا میان شما است و ناطقی است که زبانش از گفتار نمیماند و عاجز نمیشود.
حضرت علی (علیهالسلام) قرآن ناطق
حضرت علی (علیهالسلام) هم وقتی در جنگ صفین قرآنها را برای عوامفریبی سرنیزه کردند فرمود: قرآن ناطق منم و وجود عینی آن من هستم. آنچه قرآن مجید است وجود لفظی و کتبی است. هر کس بخواهد معارف قرآن را بفهمد و به حقیقت آن پی ببرد باید علی (علیهالسلام) را ببیند و قرآن هم با زبان تکوین و زبان حال با انسانِ فهمیده سخن میگوید. قرآن معجزه پایدار رسول خدا (صلیالله علیه و آله) میباشد که باید با امثال علی (علیهالسلام) تفسیر و فهمیده شود.
قرآن نور درخشنده و صادق
«وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ»[14] میفرماید: قرآن صادق و نور فراگیر است. صادق یعنی راستگو، مقابل کاذب. از ریشه صدق یعنی راستی و درستی یعنی هیچ امر باطل و خلاف حقیقت در قرآن نیست و نور درخشنده بلندمرتبه است. سَطْع به معنی درخشیدن و بلند شدن است.
قرآن روشنائی و درخشنده
میفرماید نور قرآن بلند است و تلألؤ دارد و فراگیر است و در عالم نورافشانی میکند «وَ الضِّيَاءُ اللَّامِعُ»[15] قرآن روشنایی درخشنده است. ضیاء از ریشه ضَوء به معنی روشنایی و روشنی است. فرق «ضوء» و نور این است که «ضوء» آن روشنایی است که از خود جرم و جسم، تابش میکند اما نور اعم است هم به روشنایی خود شیء گفته میشود و هم به آن روشنایی که از غیر گرفته شده باشد.
خداوند خورشید را روشن و ماه را نور قرار داد
قرآن کریم میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَالْقَمَرَ نُورًا﴾[16] آن خدایی است که خورشید را روشن و ماه را نور قرار داد؛ یعنی روشنایی خورشید خودجوش است و ماه هم روشنایی خود را از خورشید میگیرد.
در اینجا حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میفرماید: خداوند قرآن را روشنگر قرار داد که روشنگری آن ذاتی و خودجوش است و «لامع» یعنی روشنیبخش. قرآن علاوه بر این که خود نور است و درخشنده میباشد روشنیبخش هم هست و نورافشانی میکند.
حقیقت نور
همانطور که فلاسفه میگویند: النور ظاهرٌ بنفسه و مُظهرٌ لغیره، نور خودش آشکار و ظاهر است و چیزهای دیگر را هم روشنی میبخشد و از ظلمت و تاریکی بیرون میآورد.
نور، نام قرآن
یکی از اسماء قرآن نور است[17] همانطور که خداوند هم نور السموات و الارض است. ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[18] آری کلمات قرآن نور است درخشش دارد.
قضیه کربلایی کاظم
قضیه مرحوم کربلایی کاظم را شنیدهاید که اهل ساروق از روستاهای اراک و بدون سواد بود ولی مقید به دستورات دین و حلال و حرام و اهل پرداخت خمس و زکات بود که وقتی به امامزاده رفت چشمش به آیات نورانی قرآن افتاد و خوانا شد که وقتی او را به قم آوردند و برای امتحان در راستگویی او تفسیر صافی را به او نشان دادند و به او گفتند این قرآن است مرحوم کربلایی کاظم گفت نه فلان سطر، قرآن است و فلان سطر از قرآن نیست. پرسیدند شما سواد ندارید چطور قرآن را از غیر قرآن تشخیص میدهید؟ کربلایی گفت: آنکه خط روی آن است نور مخصوصی دارد کلام خدا است، نور است و منور میباشد اما غیر آن چنین نوری ندارد.
درخشندگی قرآن
لامع اسم فاعل از ریشه لَمَعان یعنی درخشنده. قرآن روشنایی همراه با درخشندگی دارد و درخشندگی زیاد و فوقالعاده را لمعان میگویند و مردمانِ تیزهوش و روشن، «لَمَعی» نامیده میشوند و لُمعة نیز از همین باب است که در حوزههای علمیه بهعنوان کتاب فقه خوانده میشود. «ة» در لمعة برای وحدت است یعنی یک درخشندگی.
واضح بودن دلایل قرآن و آشکاری حقایق آن
در ادامه زهرا (سلاماللهعلیها) در وصف قرآن میفرماید: «بَيِّنَةٌ بَصَائِرُهُ مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ مُنْجَلِيَةٌ ظَوَاهِرُهُ»[19] دلایل قرآن، روشن است و حقایق آن نمایان است و ظواهرش واضح و آشکار میباشد. «بصائر» جمع «بصیرة» است به معنای دلیل و حجت؛ یعنی دلیلها و برهانهای قرآن واضح و آشکار است و هر کس هرچند دانشمند نباشد میتواند بهاندازه فهم خود از قرآن استفاده کند.
بصیرت و آگاهی
و یکی دیگر از معانی بصیرة همان بصیرت و آگاهی است ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ﴾[20] در اینجا بصائر جمع بصیرت یعنی دلیل و حجت و چیزی که مایه بینش و آگاهی است. ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ ... ﴾[21] و در اینجا بصیره به معنی آگاهی و بینش آمده است و بصائر قرآن یعنی معارفی که دلِ خود انسان آن ها را درک میکند و موجب آگاهی میشوند و آنچه موجب بصیرت و آگاهی انسان میشود به آن بصیره میگویند که همان براهین و دلایل و معجزات قرآن است.