درس کلام استاد محمدعلی خزائلی

99/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی خطبه فدکیة حضرت زهراء(س)/نبوت مقصوداصلی خلقت /جامعیت اسلام

 

اهداف بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله)

بحث و تفسیر خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مسجد النبی در مقابل دو خلیفه و مردم به مناسبت غصب فدک -که دهکده‌ای بود و از چندین باغ و بستان تشکیل می شد و در آن زمان خیلی آباد بود که یهودی ‌ها در جنگ خیبر در مقابل قبول صلح از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن حضرت صلح کردند و خالصة لرسول الله شد؛ چون بدون جنگ به دست آمده بود و مسلمانان در آن حقی نداشتند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) منافع آن را بین بنی هاشم و فقرا و بیچارگان مدینه تقسیم می‌کرد و بعد که آیه ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ﴾[1] نازل شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) طبق دستور الهی روی مصالحی آن را به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بخشید-.[2]

به اینجا رسید که می فرماید: خداوند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را مبعوث کرد چون به حوادث روزگار احاطه داشت و از سرنوشت موجودات شناخت و آگاهی داشت و می دانست برای هدایت انسان ها پیامبر لازم است و برای اهدافی چند از جمله اتمام امر خود و به انجام رساندن فرمانش و به اجرا درآمدن فرامین حتمی، حضرت را مبعوث ساخت.

ومی فرماید: «ابتعثه الله إتماما لأمره»[3] برای این که امر خود را به اتمام و انجام برساند و نبوت عامه را به خواسته تکمیل کند، حضرت را برگزید که به اصطلاح کون جامع بود و مراحل معنوی را طی کرده بود از این رو خداوند با بعثت پیامبر امر خود را بر بندگان تمام کرده؛ چرا که اسلام دارای برنامه‌های جامع برای بشر در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بوده و اختصاص به زمان خاصی ندارد و بدون نقص و کمبود است. اگر ما در بعضی مسائل، مشکل داریم به خاطر کوتاهی در عمل به دستورات اسلام است و الا:

اسلام به ذات خود ندارد عیبی    هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

جامعیت اسلام

دین اسلام با جامعیت و محتوای غنی خود به یک زمان و یا موقعیت خاصی محدود نمی ‌شود وبعدمیفرماید: عزیمةا علی امضاء حکمه.

«عزیمة» مثل اتماما در جمله قبل، مفعول له می‌باشد که فعل برای تحقق و عملی شدن آن انجام می‌شود در اینجا حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرماید برای اینکه خداوند عزیمت و اراده داشت، حکم و فرمانش را در سعادت و شقاوت انسان ها امضا کند پیامبر اعظم را برانگیخت.

عبارت فیض کاشانی در نبوت خاصه

مرحوم فیض کاشانی در کتاب علم الیقین عبارت گران بهایی دارد می فرماید:

بالاترین و کامل ترین هدف انسان، نیل به سعادت و قرب الهی است و این سعادت جز با شناساندن انبیا ممکن نبود.

نوبت مقصود اصلی خلقت

پس نبوت مقصود اصلی خلقت را تشکیل می‌دهد و مراد از نبوت سیر کمالی و نهایی آن است نه آغاز آن؛ زیرا نبوت همچون پدیده‌ های دیگر مشمول نعمت الهی است که به تدریج به کمال خود می‌رسد مانند بنای یک ساختمان که به تدریج تمام می ‌شود بدین سان اصل نبوت از آدم پی ریزی شد و به تدریج رشد نمود تا به وسیله حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به کمال خود رسید این که می‌ گوییم نبوت هدف اصلی خلقت را تشکیل می ‌دهد، مراد سیر نهایی و تکامل نبوت است.

و آغاز نبوت هم وسیله ای برای نیل به صورت خانه که صورت کاملی است از این رو حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) خاتم النبین است چرا که بالاتر از نقطه کمال، نقطه عروجی نیست و دیگر نقصان نیست. به قول ملا هادی سبزواری (رحمه الله):

ان الوجود لیس له من ثانی    لیس قری وراء اَبّادانی

مانند زیاد شدن یک انگشت به انگشتان که این دیگر نقصان است این روایت به همین نکته اشاره دارد که می فرماید: «مثل النبوة مثل دار معمورة لم یبق فیها الا موضع لبنة و کنت انا تلک اللبنة» بدین جهت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) خاتم النبیین است چه این که به وسیله او نبوت به کمال نهایی خود رسید

و علت غایی هم همان طور که گفته‌ اند در اندیشه و تصور، اول است و در وجود و تحقق در آخر است و فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله) که فرمود: «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین»[4] نیز اشاره به مطالب گذشته است که در تقدیر الهی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) قبل از تمام شدن خلقت آدم، پیامبر بود؛ زیرا خلقت آدم به وقوع نپیوست مگر این که به تدریج از ذریّه او صاف شده و به کمال صافی رسید بدین‌ سان روح قدسی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) پدیدار گشت".[5]

پس انتخاب و برگزیدگی و حتی نام مبارک رسول گرامی اسلام قبل از آن که به صورت مادی درآید در عالم نور وجود داشته است؛ به قول شاعر:

بودم آن روز من از طایفه دردکشان     که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان

در هر صورت خداوند از ازل بنایش این بوده که در این عالم، موجودات کاملی پیدا شوند و انسان ها به مکارم اخلاقی دست یابند. روی همین اساس، سلسله پیامبران و سرانجام پیامبران اعظم را مبعوث کرد که خود پیامبر اعظم در فلسفه بعثتش می‌فرماید: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».[6] [7]

فلسفه اصلی بعثت

در حقیقت به تعبیر حضرت زهرا (سلام الله علیها) فلسفه اصلی بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هدایت انسان ها به کمال و حق مطلق بوده و خداوند خواسته با بعثت پیامبران و حضرت ختمی (صلوات الله علیهم اجمعین) مرتبت این حکم ازلی را امضاء کند «وإنفاذا لمقادير حتمه»؛[8] و برای به اجرا درآوردن و تنفیذ تقدیرات حتمی خود.[9]

در این جمله «انفاذا» مفعول لاجله می ‌باشد که بعثت پیامبر برای به اجرا درآوردن تقدیرات حتمی الهی است و مقادیر که موصوف است ،به صفت خود یعنی کلمه حتم، اضافه شده است و در بعضی نسخه ها «لمقادیر رحمته» آمده است؛ یعنی به اجرا درآوردن تقدیرات رحمت الهی؛ یعنی مقدراتی که بر اساس رحمت خداوند رقم می‌ خورد و این نسخه بی مناسبت با کلمه «رحمة اللعالمین» نیست که وصف پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.

در حقیقت بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اجرا درآوردن رحمت تکوینی و تشریعی خداوند می باشد.

پس بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) رویدادی بی‌ سابقه‌ ای نیست بلکه امتداد همان رشته خلافت الهی روی زمین است که باید سیر خود را تمام نموده و به سیر نهایی برسد.

و همین سیر و حرکت در ادامه نبوت یعنی امامت و وصایت نیز جاری است که از حضرت علی (علیه‌ السلام) آغاز و به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خاتمه می ‌پذیرد. البته با حیات حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) این سیر تکاملی ادامه دارد تا قیامت؛ بنابراین که «وجوده لطف و غیبته منّا».[10]

وضعیت مردم در زمان بعثت

«فرأى الأمم فرقا في أديانها»[11] پس خداوند امت ها را دید که در دینشان فرقه فرقه شده اند. «عُكّفا على نيرانها، عابدة لأوثانها، منكرة لله مع عرفانها»[12] دسته ای در کنار آتش به اعتکاف نشسته‌اند و دسته دیگر بت های ساخته و پرداخته دست خود را می پرستند و با این که خدا را فطرتا می شناسند او را انکار می کنند «منكرة لله مع عرفانها».

«فِرَقا» جمع فرقه -یعنی دسته دسته و گروه گروه -که مفعول دوم «رأی» می باشد. و «عکّفا» جمع «عاکف» مثل «طلّب» جمع مکسّر طالب به معنی ملازم و همراه می باشد و «نیران» هم جمع «نار» است یعنی مردم در زمان بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ملازم و همراه با آتش بودند؛ یعنی پرستنده آن بودند و کنار آتشکده ها جمع می شدند و عده ای خدایان و بت های سنگی و چوبی را می پرستیدند و با این که قرآن می فرماید: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[13] مع ذلک پا روی عقل و فطرت خود گذاشتند.

تا این که «فأنار الله بأبي محمد صلى الله عليه و آله ظلمها»[14] پس خداوند به وسیله پدرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) تاریکی های مردم را تبدیل به روشنایی نمود.

«و كَشف عن القلوب بُهمها[15] »[16] و ابهامات و شبهه های قلب ها را برطرف ساخت. «و جلى عن الأبصار غمَمها»[17] «غُمم» جمع غُمّه[18] به معنی پوشش است که این کلمه به معنی حیرت و سرگردانی به کار می رود چون خودش پوشش است. خداوند به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله) مردم را از آن تحیّری که داشتند بیرون آورد و چشم دلشان را باز کرد.

«و قام في الناس بالهداية، فأنقذهم من الغواية، و بصرهم من العماية»[19] «انقاذ» نجات دادن و «غوایة» گمراهی و «عمایة» کوری باطن است. «و هداهم إلى الدين القويم، و دعاهم إلى الطريق (الصراط) المستقيم».[20]

حضرت علی (علیه السلام) در بیان اوضاع جهان در دوران بعثت می فرماید: «وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَهٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَهٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَهٌ بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیرٍ إِلَی غَیْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَهِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَهِ»[21] در زیارت اربعین می خوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ».[22] (زیارت اربعین امام حسین) مرحوم فیض در علم الیقین صفحه 94 به بعد می بنویسد: بعثت انبیا دو گونه بوده: 1- جهانی مثل نوح (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله) که بر جن و انس مبعوث بودند 2- قومی و منطقه ای مثل حضرت هود (علیه السلام).دردعای عهدمیخوانیم:الّلهم اکشف هذه الغّمة من هذه الامّة بظهوره وعجّل لناظهوره-


[1] اسراء/سوره17، آیه26.
[2] فاطمه بانوی نمونه اسلام، آیت‌ الله امینی (رحمه الله)، ص206 – 207.
[3] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[4] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج16، ص402.
[5] علم الیقین، الفيض الكاشاني، ج1، ص629.
[6] سنن بیهقی، ج10، ص192.
[7] الأمالي - ط دار الثقافة، الشيخ الطوسي، ج1، ص596.
[8] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[9] قدر/سوره97، آیه4).
[10] -شرح تجریدالاعتقاد-خواجه طوسی باب امامت.
[11] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[12] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[13] روم/سوره30، آیه30.
[14] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[15] بُهمها جمع بُهمه از ماده بُهم بع معنای ابهام و شبهه.
[16] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[17] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[18] در دعای عهد: اللهم اکششف هذه الغمة عن هذه الامة بظهوره و عجّل لنا ظهوره.
[19] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[20] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص133.
[21] نهج البلاغه (صبحي صالح)، جمعي از راويان، ج1، ص44.
[22] زاد المعاد، العلامة المجلسي، ج1، ص248.