99/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مجازاتهای سه گانه/ فلسفه بلاء و بیماری در اسلام
مجازاتهای سه گانهعرض شد سه نوع کیفر وجود دارد:
کیفرها و مجازات های قراردادی از طرف خداوند ومحاکم قضائی برای جلوگیری از تکرار جرم ویا تشفّی خاطر ستمدیده
مجازات هایی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارند و اثر وضعی آنها است، یعنی مجازات های دنیوی
مجازات هایی که تجسّم اعمال و خود جرم و گناه است که عذاب اخروی از آنها تعبیر می شود. قرآن می فرماید: ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ...﴾ [1] .
بحث ما فعلا متمرکز میشود روی قسمت دوم یعنی مکافات های دنیائی وآثار وضعی گناهان روی جسم و جان افراد و انعکاس و بازخورد اعمال در دنیا. آثار وضعیِ سوء مثل رباء، مشروب، دروغ، خوردن مال حرام، غیبت که اینها خواهی نخواهی آثار منفی برای اشخاص دارد و در جسم و جان آنها اثر بد می گذارد روزی را کم میکند و دل را تیره و سیاه میکند.
مکافات های طبیعی غیر از آثار وضعی و طبیعی به صورت عکس العمل کارها چه خوب و چه بد، نیز به اشخاص برمیگردد و درهمین دنیا دیر یا زود نتیجه آن را می بینند گاهی برخی اعمال در همین دنیا نتائج خود را نشان میدهد و به اصطلاح کشت ها دِرو می شود البته دریافت ثمره اعمال و دِرو کردن محصول آنها به طور کامل در آخرت صورت میگیرد و محاسبه دقیق و مجازات کامل مربوط به آخرت است. چون « الیوم عمل و لاحساب و غدا حساب ولا عمل[2] » ولی گاهی برخی اعمال در همین دنیا نتایج خوب و بدش ظاهر می شود.
سه چیز مرگ را نزدیک می کند:اسحاق بن عمّار می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: پدرم می فرمود: « نعوذ بالله من الذّنوب الّتی تعجِّل الفناء وتُقرِّب الآجال و تخلّی الدّیاروهی قطعیّة الرَحِم والعقوق و ترک البرّ[3] ؛ سه چیز مرگ و أجل ها را نزدیک می کند و شهر و دیارها را خالی میکند:
قطع رحم و پیوند خویشاوندی که شامل رحم های نسبی میشود و نسبت به رحم های سببی جای احتیاط است
عاق والدین و مورد نفرین پدر و مادر قرار گرفتنترک کارهای نیک، و گاهی وقت ها تعجیل عقوبت گناهان و معاصی در دنیا برای پاک کردن اشخاص و سبک کردن بار گناه آنها است، مرحوم کلینی در اصول کافی یک باب تحت عنوان «باب تعجیل عقوبة الذَنب» عنوان کردهاند و از امام باقرعلیه السلام روایت می کند حضرت فرمود: «انّ الله عزّوجلّ إذا کان من أمره أن یِکرم عبداً وله ذنبٌ ابتلاه بالسُّقم...»[4] خداوند وقتی نظرش این بود بنده گناهکارش را اکرام کند او را به بیماری دردنیا مبتلاء می سازد و یا وی را نیازمند میکند و یا مرگ را بر او سخت می گیرد یا کیفر گناهانش را درهمین دنیا میدهد...»
مسمع بن عبدالملک از امام صادق علیه السلام از امیرالمومنین علیه السلام درباره آیه - وما أصابکم من مصیبه فبما کسبت أیدیکم و یعفو عن کثیرٍ فرمود: لیس من التواء عِرق و لا نکبة حجر و لا عثرة قدم ولا خدشِ عودٍ إلّا بذنب وَلَما یعفوالله اکثر...[5] فرمودند: خداوند می فرماید: هر چه به شما برسد از پیشامدها، به سبب چیزی است که فراهم کرده اید و خداوند از بسیاری گناهان میگذرد و بعد حضرت علی فرمودند: هیچ رَگی پیچ نمیخورد و هیچ پائی به سنگی نمیخورد و قدمی نمی لغزد وچوب و تیغی سر و صورت یا بدن انسان را خراش نمی دهد مگر به خاطر گناهی که انجام داده و درعین حال آنچه را خداوند از آن میگذرد بیشتر است و اگر بنده ای را خداوند در دنیا کیفر داد کریم تر از آن است که دوباره در آخرت او را مجازات کند.
پس دنیا خانه عمل است به تعبیر پیامبراکرم صلی الله علیه واله و سلَّم: الدّنیا مزرعة الآخرة، و احیاناً در دنیا جزاء و پاداش هم دیده میشود و در آخرت که مجالی برای عمل نیست اعمال دنیا جزاء و پاداش کامل داده میشوند.
بلاء کفاره گناهمعاویة بن وهب از امام صادق علیه السلام نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله فرمودند: خداوند عزّوجلّ می فرماید: « ما من عبدٍ أُرید أن أُدخله الجنَّة إلّا إبتلیتُه فی جسده[6] ... » هیچ بندی را نمی خواهم به بهشت ببرم مگر اینکه او را به بدنش به رنج و بلاء مبتلا می کنم پس اگر آن بلاء کفاره گناهان شد که او را پاک کند وگرنه هنگام مرگ بر او سخت می گیرم تا پیش من بیاید و گناهی براو نباشد و او را به بهشت می برم، بنابراین کارهائی که مربوط به مخلوق خدا است چه نیکی باشد و خدمت به مردم و یا بدی و آزار این ها غالباً درهمین دنیا پاداش و کیفر دارد و اگر کار خیر بود چیزی از پاداش اخروی آن کم نمی شود.
تناسب کیفر و گناهنکتهای که در اینجا وجود دارد این است که در کیفرهای اجتماعی و حقوقی و جزائی تناسب بین جرم و کیفر باید باشد و قانونگذار باید متناسب با جرم کیفر را قرار دهد.
خلود در بهشت یا جهنّمامّا در کیفر هائی که رابطه تکوینی و طبیعی با عمل دارند یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی کردار و عمل هستند و یا کیفری که با گناه رابطه عینیّت و وحدت دارد عینیَّب در واقع تجسّم خود عمل است، دیگر جای تناسب جزاء وعمل نیست بلکه بستگی دارد به عمل، اینکه بعضی خالد و جاوید در آتش یا بهشت هستند در فلسفه از جمله اسفار ملاصدرا بحث شده که چون اعمال زشت یا نیک ملکه آنها شده و گویا با جسم و جانشان آمیخته با عمل یکی شدهاند خلود در نار و یا بهشت معنا پیدا میکند.
برتراند راسل مسیحی می گوید : چگونه ممکن است خدائی باشد و ما را در برابر جرم های بسیار کوچک مجازاتهای بسیار بزرگ بکند[7] و ایشان آخرت را با دنیا مقایسه کرده و رابطه دنیا و آخرت را از قبیل روابط قراردادی و اجتماعی گرفته است و فکر کرده چطور میشود افراد مجازات های سنگین را در مقابل جرم های کوچک ببینند.
اولاً: ایشان با مکتب اسلام و معارف دینی و حکمت و فلسفه و عرفان اسلامی آشنا نیست و ثانیاً: خداوند طبق آیات و روایات از خیلی گناهان می گذرد ﴿ویعفوعن کثیر﴾[8] خداوند علاوه بر این در سوره نحل میفرماید: ﴿ولو یؤآخذ الله النّاس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة﴾.[9] اگر بنا بود خداوند مردم را به خاطر ظلمشان - به خود یا به دیگران - مؤآخذه کند روی کره زمین هیچ جُنبنده ای باقی نمی گذاشت.
وثالثاً در جواب راسل میگوئیم: ارتباط گناه و معصیّت با کیفر و عقوبت دنیوی و أخروی، ارتباط تکوینی و طبیعی است، خصوصاً با توجّه به تجسّم اعمال و اینکه جزاء عین عمل است و بهشت و جهنّم یا سعادت و شقاوت همان نتیجه و عکس العمل آنها است و قراردادی و جعلی نیست که تناسب در آن در نظر گرفته شود. هرچند عدل الهی اقتضاء می کند که جزائی که عین عمل است افزون بر آن و بیش از حدّ نباشد.
نتائج بد اعمالنکبت های واقعی همان نتائج و آثار اعمال انسان است که قرآن درباره آن ها می فرماید: « وما ظلمناهم ولکن کانوا أنفسهم یظلمون» و ما به آنها ستم نکردیم ولی انسان ها به خودشان ظلم کردند مرحوم کلینی در باب تعجیل عقوبت از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم وایشان از خداوند در حدیث قدسی روایت می کند: «وعزّتی و جلالی لا أُخرج عبداً من الدنیا وأنا أرید أن أرحمه حتی أستوفی منه کلّ خطیئة عملها، إمّا بسقم فی جسده و إمّا بضیق فی رزقه و إمّا بخوف فی دنیاه [10] ...»
خداوند عزّوجلّ می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند من بنده ای را بخواهم رحمتش کنم از دنیا بیرون نبرم تا اینکه هر گناهی کرده است عوضش را به او بدهم، یا به وسیله بیماری در تنش یا به تنگی در روزی اش یا با ترس و هراس در دنیایش و اگر باز هم چیزی بماند مرگ را بر او سخت کنم. به عزّت و جلالم سوگند بنده ای را که بخواهم عذاب کنم از دنیا بیرون نبرم تا هر کار نیکی انجام داده عوضش را به طور کامل به او بدهم و یا به فراخی در روزی و یا به سلامت در تنش و یا به آسودگی خاطر در دنیایش و اگر باز هم چیزی می ماند مرگ را بر او آسان کنم.
محمد بن مسلم از امام صادق (ع) روایت می کند شنیدم حضرت می فرمود: « إنّ الذّنب یُحرِم العَبدَ الرِّزق. گناه بنده را از رزق محروم می سازد[11] .
فضیل بن یساراز امام باقرعلیه السلام روایت می کند حضرت فرمود: « إنّ الرجل لیذنب فیُدرءُ عنه الرّزق و تلاهذه الآیة.[12] ﴿کما بلونا اصحاب الجنّة إذ اقسموا لیَصبَر منها مصبحین ولا یستثنون فطاف علیها طائف من ربّک وهم نائمون فأصبحت کالصّدیم فتنادوا مصبحین﴾...[13] .
فرمودند: به راستی مردی که مرتکب گناه می شود رزق و روزی از او کنار می رود و این آیه را تلاوت فرمودند: زمانی که برادران قسم خوردند صبحگاهان محصولات و میوه های باغ را بچینند تا کسی با خبر نشود و چیزی برای فقرا باقی نگذارند به آن جهت از جانب پروردگار بلائی بر آن باغ چرخید در حالی که همه خوابیده بودند و باغ را نابود کرد.
مرحوم مجلسی از تفسیر جوامع الجامع طبرسی نقل میکند: مردی در دو فرسخی صنعاءِ یمن باغی داشت که مخارج سالش را از آن باغ برمی داشت و ما بقی را صدقه می داد و آنچه چیده نمیشد ازانگور و آنچه تهِ بساط باقی می ماند از خرما، برای فقراء می گذاشت اینها نیز مقدار بسیاری می شد چون آن مرد وفات کرد پسرانش گفتند: اگر ما به روش پدر رفتار کنیم زندگی بر ما سخت می شود زیرا ما عیال واریم لذا سوگند یاد کردند که صبح زود بروند و تا فقراء نیامدهاند محصول باغ را بچینند و برای تصمیم و سوگند خود انشاءالله نگفتند خداوند هم در آن شب آتشی فرستاد و همه باغ را سوزاند.
برخی این کلمه را به معنی استثنا نکردن و چیزی برای فقراء نگذاشتن گرفتهاند و برخی مثل تفسیر طبرسی درتفسیرجوامع الجامع به معنی انشاالله نگفتن معنا کردند که به نظر می آید معنی اول درست باشد چون تناسب با لحن آیات و سوختن باغ و نیّت سوء فرزندان دارد که می خواستند چیزی از این باغ پر نعمت را به فقراء نرسانند و آنها را محروم کنند لذا خداوند آنها را مورد قهر وغضب قرار داد و باغی را که در زمان پدرشان همه از آن بهرهمند میشدند و چه بسا امسال هم بعد از فوت پدر منتظر بودند چیزی به آنها برسد، نابود ساخت تا به آنها بفهماند که فقراء و نیازمندان هم در اموال و محصولات انسان سهمی دارند مخصوصاً اگر محصولی مثل خرما و غلات اربعه بوده درهر یک از آنها زکات واجب میشود و فقراء از مصارف آن هستند.
اینجور روایات دلالت دارند بر تعجیل درعقوبت و اینکه نتیجه گناهان چه بسا در همین دنیا به زودی عاید انسان میشود.