1400/12/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی خطبه فدکیَّة/سه شعبه عدل /عدالت خداوند
«وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ»[1] : خداوند، عدالت را برای ربط و پیوند بین دلها و هماهنگی آنها قرار داد. ظلم، برخلاف عدل، دلها را از هم جدا و انسانها را مقابل یکدیگر قرار میدهد اما وقتی عدالت باشد بین دلها هماهنگی به وجود میآید. نتیجه ظلم، از هم پاشیدگی نظام جامعه و رو در رویی طبقات مختلف و حکومتها و ملتها میباشد ولی نتیجه عدالت، اعتماد فراوان بین افراد و حکومتها و ملتها به یکدیگر و ارتباط عمومی و همبستگی اجتماعی و تفاهم خواهد بود. عدالت در لغت به معنی «وضع الشیء فی موضعه» میباشد مقابل ظلم که تجاوز از حد است.
و «تنسیق» از باب تفعیل از ماده «نسق» به معنای منظّم کردن و پیوند و ارتباط دادن و هماهنگ نمودن است.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) میفرماید: خداوند متعال عدالت را قرار داد برای تألیف قلوب و پیوند و همبستگی آنها. این بیان فلسفه عدل از زبان صدّیقه کبری است. درواقع حد وسط آنچه را به حکم عقل و شرع باید انجام داده شود آن را عدل مینامند.
سه شعبه عدل
درواقع عدل دارای سه شعبه است: 1- عدل با خدا که درست بندگی کنیم و از دستورات خداوند؛ تعدّیی و تجاوز نکنیم و شاکر نعمتهای الهی باشیم که در باب عقاید شرحش داده شده است. 2- عدل نسبت به خود که انسان به خودش ستم نکند و به تعبیر قرآن: ﴿فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ﴾،[2] نباشد که در علم اخلاق از آن بحث شده است. 3- عدل با بندگان خدا که محل بحث ما است. به امر پروردگار بر هر مسلمانی واجب است که با دیگران به عدالت برخورد نماید. خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾.[3] بهراستی خداوند شما را به عدل و احسان امر میکند. ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾؛[4] به عدالت رفتار کنید که به تقوا و پاکی نزدیکتر است. عدل با مردم، مصادیق زیادی دارد.
میزان عدل
عدالت نسبت به زن و فرزند، همسایه و همسفر، عدالت با مشتری و بایع، عدالت حاکم با رعیت و رعیت با حاکم و مسئول، یک معیار و میزان کلی از حضرت علی (علیه السلام) رسیده که اگر به آن عمل شود، تمام رفتارها عادلانه میشود و معاشرتها روی حساب میگردد. حضرت به فرزندشان امام حسن مجتبی (علیه السلام) میفرماید: «یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا وَ لاَ تَظْلِمْ کَمَا لاَ تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِکَ».[5]
خودت را میزان قرار ده بین خود و خلق خدا به این که هر طوری که دلت میخواهد طرف با تو رفتار کند، تو با او رفتار کن و آنچه را برای خودت دوست میداری همان را برای دیگری دوست بدار. در معامله هر جنس سالم و غیرتقلّبی را دوست داری به تو بدهند تو هم جنس تقلبی به او نده. زعفران اصل میخواهی، تو هم روغن تقلبی به نده. دوست داری اگر کاری کردی یا حرفی زدی که موجب خشم دیگری باشد، تو را تعقیب نکنند و ببخشند، تو هم با دیگران چنین باش. اگر دوست داری از تو غیبت نکنند، تو هم از دیگران غیبت نکن. خلاصه هر کاری و هر حرفی را برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند. اگر کبر و حسد و سخنچینی را برای دیگران نمیپسندی برای خودت هم نپسند.
باطن دو نفری که در اثر عدالت و انصاف با یکدیگر یکی شد، قوی میشوند و دیگر شیطان نمیتواند تفرقه و جدایی و اختلاف ایجاد کند. اجتماعات مذهبی و نماز جماعت که اینقدر ارزش دارد به خاطر این است که علاوه بر اجتماع بدنها، دلها هم به برکت عدالت متعادل و یکی میشوند.
«وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ»[6] تمامی خودخواهیها و خودپسندیها، خارج از عدالت و ظلم هستند. با زندگی فردی، ایمان و عمل صالح، کامل نمیشود بلکه به ناچار باید در جامعه زندگی کرد؛ آن هم بر اساس میزان عدالت و انصاف تا در اثر رفتار عادلانه، ایمان و عمل، کامل شوند.
اثر وضعی ظلم
جدایی دلها در دنیا اثر بد آن پس از مرگ، ظلمات میشود. مرحوم شیخ عباس قمی در «منازل الآخره» روایتی نقل میکند که اگر کسی حاجتمند به او رو آورده و حاجت و گرفتاری خود را به او عرضه داشته و او میتوانست انجام بدهد و انجام نداد، پس از مرگ به امر خدای عالَم، جانوری (یعنی یک افعی) مأمور میشود که دائم دست او را بگزد، خواه مغفور و آمرزیده باشد یا معذّب؛ چون این کار عذابش علیحدّه است.
به تعبیر حضرت صدیقه کبری، خداوند متعال، عدل و دادگستری را سبب برای قلبها قرار داد. این جمله حضرت: «وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ» اشاره به یک رکن عظیم در رفع اختلافات بشری دارد و یا جلوگیری از آنها. اگر با دقت بنگریم، متوجه میشویم که رویدادهای جنایی مانند سرقت، قتل، بیحرمتی و تجاوز به حریم نوامیس و راهزنی و کشورگشاییها و تجاوز به حریم کشورها همه به خاطر فقدان عدالت و وجود نابرابریها و ظلم و ستم است. قرآن میفرماید: ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ﴾[7] در ذیل همین که میفرماید خداوند آسمان را بالا برد و عدالت را ترازوی خود در امر آفرینش قرار داد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «بِهَذَا (العدل) قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ».[8] این کلام حضرت، مربوط به عدل تکوینی است و عدل تشریعی یعنی این کار در نظام هستی و وضع تشریع قوانین، همواره اصل عدل، رعایت شده و میشود. و این اصل صریحا مورد توجه قرآن قرار گرفته است. در قرآن کریم برپایی عدل و قسط، هدف ارسال رسل و حکمت بعثت انبیا قرار داده شده؛ زیرا عدل و قسط بر کل نظام زندگانی بشر، حاکم است ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾.[9] بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی موقوف بر دین است که اولاً نظام تشریعی و قانوی، نظامی عادلانه باشد و ثانیاً عملاً به مرحله اجرا درآید.
مرحوم شهید مطهری میفرماید: «پس از ترجمه آثار یونانی در جهان اسلام ، این جمله افلاطون معروف شد که «عدالت ، مادر همه فضائل اخلاقی است» ولی در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود ، مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند».[10]
با توجه به این که بیشترین آیات مربوط به عدل درباره عدل جمعی و گروهی است، اعم از خانوادگی،سیاسی، قضایی و اجتماعی، تا آنجا که تقریباً 16 آیه در این زمینه است در قرآن از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا هدفهای اجتماعی همه بر محور عدل استوار است. عدل قرآن، همدوش توحید و معاد و نبوت و امامت قرار دارد.