1403/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلالت حدیث حل بر برائت
روایت: يا علي : حق الولد على والده أن يحسن اسمه وأدبه ويضعه موضعا صالحا.وحق الوالد على ولده أن لا يسميه بإسمه ، ولا يمشي بين يديه ، ولا يجلس أمامه ، ولا يدخل معه الحمام. [1]
حق فرزند بر پدر آنست که برایش اسم زیبا انتخاب کند، و خوب تربیتش کند(سلام کردن، تشکر کردن، احترام کردن ، نماز، حجاب و…) و او را در کاری که ذوقش هست قرار بدهد (اگر ذوق طلبگی ندارد تشویقش کنیم که کاسب متدین بشود)، حق پدر بر فرزند این است که پدر را به اسم صدا نکند، جلوتر از پدر راه نرود، جلوی پدر ننشیند، با پدر حمام نرود.
خلاصه:
سخن پیرامون دلیل از سنت بر برائت بود، رسیدیم به روایت حِل، اَشکال مختلفی که از این احادیث گفته شده خواندیم، کل شیء لک حلال حتی تعرف انه حرام بعینه.
اینجا دو بحث است، یک بحث این است که در این کل شیء ، آیا جنس قریب مراد است یا جنس بعید مراد است؟
کل شیء لک حلال حتی تعرف انه حرام بعینه، اگر جنس قریب باشد معنایش این می شود، اگر در شرب توتون شک داریم ، یا در لحم الارنب شک داریم، احتمال دارد اینها حلال باشند و احتمال هم دارد که حرام باشند. روایت می گوید هر شیء ای که این دو احتمال در آن هست ، شما حمل بر حلالش کن تا تعرف الحرام بعینه، تا مشخصاً بدانی که حرام است، و تا به علم نرسیدیم حرام نیست، اینجا جنس قریب است، یعنی شک داریم در شرب توتون و لحم الارنب ، این جنس ، جنس قریب است.
و گاه مراد از این شیء جنس بعید است، جنس بعید آن است که شرب را می دانم یا حلال است مثل شرب الماء ، یا میدانم حرام است مثل شرب الخمر، این شرب جنس بعید است یک مصداق حلال دارد و یک مصداق حرام دارد. این شرب توتون اگر مصداق شرب الماء است حلال است و اگر مصداق شرب الخمر است حرام است.
البته هر دو احتمال نقد شده، اینکه جنس قریب باشد، شرب توتون را نمی دانیم حرام است یا حلال، اینجا احتمال کافی نیست، فعلیت می خواهد، ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ﴾[2] یعنی بالفعل حلالٌ و بالفعل حرامٌ، پس اینکه می برید در احتمال درست نیست.
و جنس بعید را هم مطرح می کنید؛ صورت مسئله اش این می شود: نمی دانم شرب توتون حلال است یا حرام، شرب دو صورت است، گاه شرب الماء است و گاه شرب الخمر، شرب الماء حلال است و شرب الخمر حرام است، نمی دانیم شرب التوتون حلال است یا حرام است پس شرب التوتون حلال است، اینها چه ربطی به هم دارند، ماء یک مقوله است و خمر یک مقوله است و توتون یک مقوله سومی هست.
فعلی هذا اگر بگوییم اگر جنس قریب بود کذا و جنس بعید بود کذا مشکلی را حل نمی کند آنچه مشکل را حل می کند آن است که بدانیم سوال در این حدیث حلّ از شبهه موضوعیه است یا شبهه حکمیه!
(شبهه موضوعیه باشد صورت مسئله چطور است و اگر شبهه حکمیه باشد چطور است؟)
شبهه موضوعیه رفع شکش بدست خود مکلف است اما اگر رفع شک به ید شارع است به این میگویند شبهه حکمیه، بعد سوال این است که سوال این سوال کننده در باب پنیر، چیست؟
دو فرض متصور است:
فرض اول: این است که بگوییم سوالش این است که آیا جبن کالمیته است که خوردنش حرام باشد؟ (این می شود شبهه حکمیه، چون رفع شکش به ید شارع است)
فرض دوم: این است که این پنیر، بر من حلال است یا حرام؟ (این هم می شود شبهه موضوعیه)
چندین روایت در باب جبن در باب 61 باب اطعمه مباحه هست، بخاطر چه چیزی اینقدر اصحاب در مورد جبن سوال می کردند؟ آیا نمی دانستند نظر امام چیست؟ نمی دانستند که جبن حلال است؟ قضیه چه بوده؟
سوال این بوده که ، گاهی گاوی می مرده و از انفحه (شیردانش) شیرش را می گرفتند و بعد پنیر درست می کردند، پس مسئله شبهه موضوعیه بوده نه شبهه حکمیه.
فعلی هذا احادیث حِل در مجموع صحیح السند در موردش هست، مشکل سندی نداریم لکن هنا مشکلةٌ دلالیةٌ! شبهه دلالتی داریم، که این شبهات شبهه موضوعیه است، شیردان اگر میتة شد شیر را نجس می کند، این مسئله مطرح بوده که برخی از کسانی که پنیر می زدند حلال و حرام ، نجس و پاکی سرشان نمی شده و برای دیگران شبهه پیدا می شد، از امام سوال می پرسند که لبنیاتی ها حلال و حرام سرشان نمی شده برخی از میته پنیر درست می کنند، ما چه کنیم؟ ما هم نمی دانیم کدام پنیر حلال هست و کدام حرام اینجا چه کنیم؟
(مانند این مسائل هنوز هم هست، اینکه شیرفروش رعایت نجاست و پاکی را نکند، اینکه کسی با یک دستمال خیس نجاست بچه را پاک کند، اینکه با نوشابه دست خونی را پاک کنند…)
بنابراین مسئله مورد سوال، شبهه موضوعیه است، چون هیچ دلیلی بر حرمت پنیر نداریم، هیچ کس نه از شیعه و نه از سنی نگفته است که اکل الجبن حرامٌ، و اصحاب هم اگر شبهه برایشان پیش می آمد بخاطر برخی از لاابالی گریها بود و این شبهه حرمت عارضی است، نه اینکه شک در حرمت پنیر داشته باشند، برای همین از امام سوال می کردند، امام هم چه بسا میخواستند جلوی این وسواسها (چه در اکل و چه غیر اکل) را بگیرند، که گیر ندهید به این غذا که این غذا شبهه دارد، بله اگر این شبهه مبنا داشت بگویید(مثلا لاابالی در طهارت و نجاست باشد) و اگر مبنا نداشت نگویید.
(از امام سوال می کنند و امام می فرماید طوری جواب می دهم که در همه مواردی که شک کردی خودت جواب خودت را بدهی، و آن اینکه در شبهات موضوعیه اگر یقین کردی حرام است اجتناب کن و اگر یقین نکردی اجتناب لازم نیست اما واجب هم نیست که حتما استفاده بکنی یعنی اگر شبهه پیش آمد واجب نیست حتما آن را بخوری می توانی اجتناب کنی و هر کس که ترک شبهه کرد از حرام هم محفوظ می ماند)
ان قلت: پس چرا خود امام اجتناب نکردند؟
قلت: امام می خواهند سبک زندگی به ما یاد بدهند، ترک شبهات که واجب نیست مستحب است و برای امام این مهم تر است که آموزش عملی بدهد و تا زندگی ها با شبهاتی که مبنا ندارد فلج نشود.
جلسه بعد روایت کل شیء مطلق از ابواب صفات قاضی بحث خواهد شد.