1403/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلالت حدیث حل بر برائت
روایت: عن رسول الله(ص): أمان لامتي من الهم : لا حول ولا قوة إلا بالله ، لا ملجأ ولا منجى من الله إلا إليه. [1]
اگر می خواهید غصه نداشته باشید این را باور کنید و بگویید:لا حول ولا قوة إلا بالله ، لا ملجأ ولا منجى من الله إلا إليه، همه چیز دست خداست ، او پناهگاه و محل نجات است.
خلاصه:
سخن پیرامون حدیث حلّ بود، کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام ، همه چیز بر شما حلال است تا علم پیدا کنی که این حرام است.
مشکلی که در این حدیث هست و آن را از حیّز استدلال بیرون می کند این است که روایت شبهه موضوعیه را می گوید نه شبهه حکمیه، در حالی که حل مشکل شبهه حکمی به درد برائت می خورد.
بخشی از دلایل بیان شد، از جمله مثالهایی که در آن روایت امام (ع) ذکر کرده بودند.
وَ ذَلِكَ مِثْلُ اَلثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ قَدِ اِشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ اَلْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ قَهْراً أَوِ اِمْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ اَلْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ اَلْبَيِّنَةُ.[2]
همه این مثالها شبهه موضوعیه است.
استاد: اماره دیگر بر اینکه این روایت شبهه موضوعیه را می گوید واژه بینه است، بیّنه کلمه ای است که برای شاهدان گفته می شود، و شاهدان برای شبهه موضوعیه هستند، در شبهه حکمیه خبر عدل واحد هم کافی است.
این روایت مسعدة بن صدقه است که می گوید او تقوم به البینه، قصه بینه برای شبهه موضوعیه است، البینة علی المدعی و الیمین علی من انکر.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم بن هاشم، از بزرگان هست ولی چون ثقة نجاشی را ندارد برخی در موثق بودن ایشان تردید دارند، اما ما ایشان را ثقه می دانیم و از بزرگان قم بودند و نیازی به ثقهٌ نجاشی ندارند بنابراین روایت را ما می گوییم صحیحه است و دیگران می گویند حسنهٌ، چون توثیق خاص ندارد، پس اینکه نجاشی و… ثقه نگفته اند هتک شأن او نیست خصوصا قمی هایی که در قضیه روایت سختگیر بودند) عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(محمد بن ابی عمیر، از مشایخ ثقات) عَنْ حَمَّادٍ(بن عیسی، ثقه) عَنِ اَلْحَلَبِيِّ(عبیدالله بن علی حلبی، ثقه) عَنْ جَمِيلٍ(بن درّاج، ثقه، چند روزی فطحی شد ولی برگشت، برادرش نوح بن دراج وکیل امام هادی است) وَ هِشَامٍ(بن سالم جوالیقی، ثقه ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اَلْبَيِّنَةُ عَلَى مَنِ اِدَّعَى وَ اَلْيَمِينُ عَلَى مَنِ اُدُّعِيَ عَلَيْهِ. [3]
پس روایت صحیحه است عندنا و حسنه است نزد برخی دیگر.
بینه بر مدعی است، یعنی مدعی باید دو شاهد عادل بیاورد و قسم را باید منکر بخورد.
بینه هم در ادبیات این روایات همان دو شاهد است، خصوصا به اینکه در روایت شاهدان هم آمده است.
وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْكُوفِيِّ(از مشایخ کلینی، وقتی کلینی به کسی اعتماد می کند این اماره وثاقت است) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ اَلنَّهْدِيِّ(ثقه، مضطرب الحدیث است یعنی گاهی روایاتش درست است و گاهی درست نیست) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْوَلِيدِ(البجلی الخزاز، نجاشی او را توثیق کرده ) عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ (مهمل، لم یذکر بمدح و قدح) عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ(الصیرفی، مدح و ذمی ندارد ولی مشایخ ثقات از او روایت نقل کردند ، صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر و احمدبن ابی نصر هم از او روایت نقل کردند که این اماره بر وثاقت است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: فِي اَلْجُبُنِّ قَالَ كُلُّ شَيْءٍ لَكَ حَلاَلٌ حَتَّى يَجِيئَكَ شَاهِدَانِ يَشْهَدَانِ أَنَّ فِيهِ مَيْتَةً. [4]
حتی یجیئک شاهدان، بینه یعنی شاهدان، بر این اساس با این امارات شبهه موضوعیه را در حقیقت بیان می کند.
به این ترتیب این دو متنی که در اینجا خوانده شد، این دو متن نمی تواند گویا و پاسخ بدهد به آنچه را که ما می خواهیم اما این روایات حلّ به چند طریق دیگر هم روایت شدند:
یک. روایت عبدالله بن سنان
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(شیخ صدوق) بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوب(ثقه، سند شیخ صدوق به حسن بن محبوب صحیح است. از محمد بن موسی بن متوکل از عبدالله بن جعفر الحمیری و سعد بن عبدالله اشعری از احمد بن محمد بن عیسی است) عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ(ثقه، کان خازنا للمنصور … این هم از نفوذی های امام در دستگاه خلافت بوده است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كُلُّ شَيْءٍ فِيهِ حَلاَلٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلاَلٌ أَبَداً حَتَّى تَعْرِفَ اَلْحَرَامَ مِنْهُ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ. [5]
هر چیزی که دو نوع دارد (حلال و حرام) چه کنیم؟ اگر به اینجا رسیدیم که این مایع خمر است، باید اجتناب کنیم اما اگر یقین نداریم این برایتان حلال است مگر اینکه بدانی حرام به عینه هست و باید ترکش کنی.
روایت دیگر:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ(کلینی، ثقه) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى(العطار، ثقه) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى(الاشعری، ثقه) عَنْ (أَبِي أَيُّوبَ خزاز، ثقه) عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ(ثقه) عَنْ عَبْدِ اَللَّه بْنِ سُلَيْمَانَ(از راه تأیید مشایخ توثیقش می کنیم) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْجُبُنِّ فَقَالَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ طَعَامٍ يُعْجِبُنِي[6] ثُمَّ أَعْطَى اَلْغُلاَمَ دِرْهَماً فَقَالَ يَا غُلاَمُ اِبْتَعْ لَنَا جُبُنّاً ثُمَّ دَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّيْنَا مَعَهُ فَأُتِيَ بِالْجُبُنِّ فَأَكَلَ وَ أَكَلْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ اَلْغَدَاءِ قُلْتُ مَا تَقُولُ فِي اَلْجُبُنِّ قَالَ أَ وَ لَمْ تَرَنِي آكُلُهُ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ سَأُخْبِرُكَ عَنِ اَلْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلاَلٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلاَلٌ حَتَّى تَعْرِفَ اَلْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ.
عبد اللّه بن سليمان می گويد: از امام باقر عليه السّلام درباره پنير سؤال كردم. به من فرمود: از غذايى كه من به آن علاقه دارم پرسيدى.
آنگاه به خدمتكار خود درهمى داد و فرمود: اى غلام! براى ما پنير بخر. همچنين حضرتش صبحانه خواستند و ما با ايشان صبحانه خورديم، آنگاه پنير آوردند و حضرت عليه السّلام از آن خوردند و ما نيز همراه آن حضرت پنير خورديم.
زمانى كه صبحانه تمام شد به آن بزرگوار عرض كردم: درباره پنير چه مىفرماييد؟ فرمود: مگر نديدى كه از آن خوردم؟! عرض كردم: آرى؛ ولى دوست دارم كه آن را از خود شما بشنوم. فرمود: به زودى تو را از پنير و غير آن باخبر خواهم ساخت. هرچه كه در آن حلال و حرام [مشتبه] است، برايت حلال است؛ تا زمانى كه عينا حرام را بشناسى، در اين صورت بايد آن را رها كنى.
(منتهی عَلِمَ را بزرگان به شبهه حکمیه زدند و عَرَفَ را به شبهه موضوعیه زدند، کتاب الفروق اللغویه را برای جلسه آینده ملاحظه بفرمایید)