1403/08/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلالت حدیث حلّ بر برائت
روایت: عن رسول الله(ص): يا عَليُّ! يَلزَمُ الوالِدَينِ مِن وَلَدِهِما ما يَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما مِن عُقوقِهِما.[1]
لازم می آید والدین را در رابطه با فرزند، آنی که ولد باید رعایت کند و طوری عمل کند که عاق والدین نشوند و پدر و مادر هم طوری عمل کنند که عاق فرزندان نشوند.
عاق والدین دو طرفی است، نباید فرزند پدر و مادر را ناراحت کند، در این وصیت حضرت می فرماید والدین هم حق ندارند در حق فرزند کوتاهی کنند، اگر کوتاهی کردند عاق فرزند می شوند، همانگونه که عاق والدین حرام است، نباید زمینه عقوق فرزندان را هم فراهم کرد. (زدن بچه جایز نیست، اما اگر زدن معقولی که مقدمه تربیتش بشود جایز است)
خلاصه:
بحث پیرامون حدیث حلّ بود، مهمترین حدیث حل، حدیث مسعدة بن صدقه است که گفته شد این حدیث سندا مورد اعتماد است.
وَعَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَعَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَعَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلاَلٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ(آخوند گفته تعرف) فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ اَلثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ قَدِ اِشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ اَلْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ قَهْراً أَوِ اِمْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ اَلْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ اَلْبَيِّنَةُ.[2]
دو مطلب مهم در رابطه با این حدیث هست:
مطلب اول: حتی تعلم انه حرام بعینه، بعینه می خورد به انه حرامٌ یا می خورد به تعلمَ؟
آخوند و شیخ به «شیء» زده اند ولی امام به «تعلم» زده است.
فرق اینکه بگوییم بعینه به شیء می خورد یا به تعلم می خورد چیست؟
در اینجا دو نظر هست:
نظر اول: اگر به شیء بزنیم، حتی تعرف انه حرام بعینه، یعنی به عین این شیء ، در اینصورت مفهومش این می شود که باید مشخصاً حرام را بدانی، اگر نمی دانید کدام یک از این دو ظرف خمر است یا سرکه است، به عینه یعنی بدانی ظرف شماره یک خمر است و ظرف شماره دو سرکه است.
نظر دوم: اما اگر بعینه را به تعلم زدیم، معنایش این است که علم تفصیلی داشته باشیم، حتی تعلم انه حرام یعنی علم اجمالی نه، به عینه یعنی تعلم تفصیلاً.
صحبت این نیست که علم تفصیلی باشد یا اجمالی، صحبت این است که دو صورت دارد، یک صورت این که موردی را که می دانی حرام است، در آن مثلا نمی دانی سرقتی هست یا حلال است ، اگر یقین کردی که این فروشنده این کفش ها را از جایی دزدیده، یا یقین کردید این کفش دیگران است، در این صورت نباید خرید، اما اگر احتمال می دهی حلال است خریدش.
حدیث مشابه حدیث حل:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ(کلینی، ثقه) عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا(حداقل یک نفر ثقه در آن هست) عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ(آدمی، مختلف فیه است اما علی التحقیق ثقه است، علما راجع به او گفته اند الامر فی سهل سهلٌ) وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ(بن عیسی الاشعری، ثقه) جَمِيعاً عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ(حسن بن محبوب، ثقه) عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ(جوالیقی، فقیه ثقه) عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ(زیاد بن عیسی الحذاء، ثقه) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ مِنَّا يَشْتَرِي مِنَ اَلسُّلْطَانِ مِنْ إِبِلِ اَلصَّدَقَةِ وَ غَنَمِ اَلصَّدَقَةِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَأْخُذُونَ مِنْهُمْ أَكْثَرَ مِنَ اَلْحَقِّ اَلَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ قَالَ فَقَالَ مَا اَلْإِبِلُ إِلاَّ مِثْلُ اَلْحِنْطَةِ وَ اَلشَّعِيرِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ لاَ بَأْسَ بِهِ حَتَّى تَعْرِفَ اَلْحَرَامَ بِعَيْنِه … [3]
ابو عبيده می گويد: از امام باقر عليه السّلام پرسيدم: يكى از دوستانمان از حاکم شترى را كه به عنوان زكات پرداخت شده يا گوسفندى اين چنين را خريدارى مىكند در حالى كه مىداند مأموران آن حاکم، بيش از حق زكات از مردم مىگيرند.
فرمود: شتر و گوسفند همانند گندم و جو... هستند، و تا يقين به حرام بودن همان چيزى كه مورد معامله است نداشته باشى، اشكالى ندارد.(در گندم و جو اگر علم داشته باشی حرام است، اگر علم داشته باشی این شتر را به زور گرفتند حرام است و اگر علم نداشتی حرام نیست)
(نکته: یکی از تحقیق هایی که می شود دنبال کرد این است که دنبال صاحبان حِرَفی که شاگردان ائمه هستند را جمع آوری کنند، مانند حذاء، دهّان، کاتب، قاضی، … خروجی اش این است ، امام صادق که چند هزار شاگرد داشت مدرسه درست نکردند، حوزه را به خانه ها بردند.)
اشکال بر استدلال
روایت سندا معتبر است، اما اشکالی که به این روایات در استدلال شده این است:
سر و کار ما با چیست؟ ما در بحث برائت دنبال حل مشکل شبهه حکمیه هستیم، می خواهیم بدانیم این حلال است یا حرام، ما دنبال حل مشکل شبهه موضوعیه نیستیم؛ در شبهه موضوعیه اگر حلش هم کردید مشکل برائت با آن حل نمی شود و این روایات مشکل موضوعیه را می گوید.
آن روایت مسعده می گوید حتی تعلم … ، و این روایت ابی عبیده حذّا می گوید حتی تعرف الحرام.
سه اماره و قرینه وجود دارد که حدیث حل شبهه موضوعیه را بیان می کند
قرینه اول: فرق بین تعلم و تعرف چیست؟
گفته اند تعرف شبهه موضوعیه را می گوید اما تعلم شبهه حکمیه را می گوید.
اینکه گفته اند تعرف شبهه موضوعیه است و تعلم شبهه حکمیه است، هذا اول الکلام، حداقل راوی تعلم و تعرف را از یک حوزه دیده، اگر حکمیه است در هر دو حکمیه است و اگر موضوعیه است در هر دو موضوعیه است، پس ما با این تعلم و تعرف نمی توانیم بگوییم اینجا شبهه موضوعیه است یا حکمیه.
قرینه دوم: در حدیث حل، امام مثال هایی که زد (و ذلک مثل ثوب یکون علیک قد اشتریته و هو سرقه) شبهه موضوعیه است.(شبهه موضوعیه آنی است که رفع شک به ید خود مکلف است نه شارع)
او المملوک عندک و لعله حر باع نفسه… مملوکی که در خانه ات خدمت می کند چه بسا حر است ، چون فقیر بود یا بدسرپرست بوده ترجیح داده که برده باشد تا از خانواده اش دور باشد؛ اینجا حکم را می دانیم ولی نمی دانیم او حر است یا مملوک و این شبهه موضوعیه است.
او خدع فبیع قهراً،یا کلاه سرش گذاشتند و فروختندش ، این هم شبهه موضوعیه است .
او امرة تحتک و هی اختک او رضیعتک… یا همسری گرفتی چه بسا او خواهر رضاعی یا ناتنی باشد؛ پس این مثالهایی که امام زده همه اش شبهه موضوعیه است.
قرینه سوم: در روایت داریم او تقوم به البینه، بینه برای شبهات موضوعیه است نه شبهات حکمیه، اگر مربوط به شبهه حکمیه بود در شبهات حکمیه یک خبر عادل هم کافی است، اینکه می گوییم دو شاهد عادل تایید کنند برای شبهات موضوعیه است، و ما برائت در شبهه حکمیه را می خواهیم و این روایات می گوید شبهه موضوعیه.